موضوع: ادله اعتبار خبر واحد/ حجيت خبر واحد
دليل اول: آيه نباء
براي استدلال بر اعتبار خبر واحد به آيه شريفه «
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ»
[1]
تمسك شده است كه مباحث مربوط به آن، در ضمن مطالبي بيان ميگردد.
مطلب اول: شأن نزول آيه
شان نزولى كه غالب مفسران آن را ذكر كردهاند اين است كه آيه در باره "وليد بن عقبه" نازل شده است كه پيامبر (ص) او را براى جمعآورى زكات از قبيله "بنى المصطلق" اعزام داشت، هنگامى كه اهل قبيله با خبر شدند كه نماينده رسول اللَّه (ص) مىآيد با خوشحالى به استقبال او شتافتند، ولى از آنجا كه ميان آنها و "وليد" در جاهليت خصومت شديدى بود تصور كرد آنها به قصد كشتنش آمدهاند.
خدمت پيامبر بازگشت (بى آنكه تحقيقى در مورد اين گمان كرده باشد) و عرض كرد: آنها از پرداخت زكات خوددارى كردند! (و مىدانيم امتناع از پرداخت زكات يك نوع قيام بر ضد حكومت اسلامى تلقى مىشد، بنا بر اين مدعى بود آنها مرتد شدهاند).
پيامبر (ص) سخت خشمگين شد، و تصميم گرفت با آنها پيكار كند، آيه فوق نازل شد (و به مسلمانان دستور داد كه هر گاه فاسقى خبرى آورد در باره آن تحقيق كنيد).
بعضى نيز بر آن افزودهاند كه بعد از اخبار "وليد" در باره ارتداد قبيله "بنى المصطلق" پيامبر (ص) به "خالد بن وليد بن مغيره" دستور داد به سراغ قبيله "بنى المصطلق" برود، ولى فرمود: شتابزده كارى انجام مده.
" خالد" شبانه به نزديكى قبيله رسيد، و ماموران اطلاعاتى خود را براى تحقيق فرستاد، آنها خبر آوردند كه بنى المصطلق به اسلام كاملا وفادارند، و صداى اذان و نماز آنها را با گوش خود شنيدهاند، صبحگاهان "خالد" شخصا به سراغ آنها آمد، و صدق گفتار مخبرين را ملاحظه كرد، خدمت پيامبر اسلام بازگشت و ماجرا را به عرض رسانيد، در اين هنگام آيه فوق نازل شد و به دنبال آن پيامبر مىفرمود:
"
التانى من اللَّه، و العجلة من الشيطان"
[2]
یعنی درنگ كردن و تحقيق از سوى خدا است و عجله از شيطان است.
مطلب دوم: کیفیت امر وجوبی در آیه
در اینکه امر به تبیّن در آیه شریفه، ارشادی است یا مولوی اختلاف است ولی همانطور که از ظاهر آیه استفاده میشود وجوب مستفاد، یک وجوب تعلیقی و شرطی است که مشروط به اقدام و ترتیب اثر دادن به خبر است و الّا اگر فاسقی خبری آورد که مورد ابتلاء ما نبود و نیازی به اقدام بر اساسش نباشد، تبیّن واجب نیست بلکه گاهی موجب کشف عیب از مومن بوده و جائز نمیباشد.
مطلب سوم: بیانهایی از استدلال به آیه شریفه
بیان اول: استدلال به مفهوم وصف
با توجه به وجوب شرطیی که در آیه بیان شد، وجوب تبیّن در آیه، معلق شده است به وصف فاسقیت مخبر، بنابر این معنای آیه این میشود که، در عمل به خبر فاسق تبین واجب است اما در عمل به خبر غیر فاسق، تبیّن لازم نیست پس بدون آن میتوان عمل کرد و اين همان معناي حجيت خبر عادل است.
اشکال:
وصف، مفهوم ندارد بلکه وصف در نهایت، علیّت را میرساند اما انحصار علیّت تبیّن را در فاسق بودن مخبر، نمیرساند یعنی از ما عدای خود _خبر غیر فاسق_ نفی لزوم تبیّن نمیکند.
نعم؛ همانطور که در بحث مفهوم وصف گذشت بنابر اصل احترازیت قیود، این مقدار مفهوم را میتوان برای وصف قائل شد که این حکم برای مطلق طبیعت، ثابت نیست والّا تقیید آن به قید وصفی، لغو خواهد بود پس در اینجا برای مطلق خبر وجوب تبیّن نیست.
اما خبر با قید عدالت میتواند به دلیل دیگری وجوب تبیّن داشته باشد البته با قید وحدت، چون در فرض تعدد، بیّنه بوده و معتبر میباشد.
بیان دوم: بیان شیخ انصاری
ایشان با استناد به همان وصف بر عدم لزوم تبیّن در عمل به خبر عادل، چنین استدلال میکنند که؛
خبر فاسق دو عنوان دارد؛
یک: عنوان "خبر" که ذاتی آن است.
دو: عنوان "فاسق" که عنوان عرضی میباشد.
حال در آیه شریفه، حکم تبیّن روی عنوان عرضی "فاسقیت" رفته است پس عنوان ذاتی خبر، تبیّن لازم ندارد وگرنه باید حکم روی آن قرار میگرفت والّا این تعبیر آیه، دور از محاوره عرفی میشد و تبعا قبیح خواهد بود مثل اينكه، براي بيان نجاست خون، گفته شود: چون خون با متنجس ملاقات كرده، نجس است. بدون شك چنين تعبيري صحيح نخواهد بود، در اينجا هم اگر مدار در تبين، عنوان "خبر" باشد، بردن حكم روي عنوان "فاسق" صحيح نخواهد بود.
[3]
[1]
حجرات/ سوره49، آيه6.
[2]
تفسير نمونه، آيةالله مكارم، ج22، ص153.
[3]
فرائد الاصول، شيخ انصاري، ج1، ص254.