موضوع: بررسي ادله حجيت شهرت فتوائي
بحث در شهرت فتوائي است كه دليلي بر آن نباشد، وگرنه خود همان دليل مورد بررسي قرار ميگيرد اما براي حجيت آن، ادلهاي اقامه نمودند كه در جلسه قبل به بيان يكي از آنها پرداخته شد كه خلاصهاش اينست؛
دليل اول: در مرفوعه زراره و مقبوله عمر بن حنظله، امر به اخذ شهرت شده، و چون «ما»ي موصوله در آنها مطلق است شامل شهرت فتوائيه هم ميشود.
اشكال:
اولا؛ موضوع سؤال و جواب در هر دو روايت، خبر و حديث است، بنابراين هر دو، شهرت روائي را معتبر ميدانند نه شهرت فتوائيه را، مثل اينكه از شخصي سؤال شود: كدام يك از دو برادر خود را دوست داري؟، در جواب بگويد: «بزرگتر را دوست دارم» يعني برادر بزرگتر را، نه هر چيز ديگر، مثلا عموي بزرگتر را هم دوست داشته باشد.
ثانيا؛ از اين دو حديث استفاده ميشود ، شهرتي اعتبار دارد كه موجب قطع گردد، در حاليكه شهرت فتوائي، در نهايت ، ظن آور است كه اگر دليلي بر اعتبارش باشد جزء ظنون خاصه خواهد بود وگرنه اعتبار ندارد.
ثالثا؛ هر دو روايت از حيث سند ضعيف بوده و قابل استناد نيستند.
دليل دوم: شمول ادلهي اعتبار خبر واحد
بيان استدلال؛ ادلهي اعتبار خبر واحد شامل شهرت فتوائي هم ميشود، چراكه، مفاد آن ادله اينست كه، وجه و ملاك اعتبار خبر واحد، افاده ظن است، و اين ملاك در شهرت فتوائيه هم وجود دارد، پس شهرت هم، داراي اعتبار ميباشد.
اشكال:
بين خبر و فتوا فرق است، چون خبر، امر حسي است كه به سيره عقلاء معتبر ميباشد، ولي فتوا، رأي و امر حدسي بوده كه براي دفع خطأ از آن، سيره يا اصلي از عقلاء، نداريم تا معتبر باشد پس قياس، مع الفارق است.
علاوه بر اين، اگر ملاك اعتبار خبر واحد افادهي ظن باشد، بايد از هر قولي و از هر چيزي كه ظن از آن حاصل شود، معتبر باشد، و حال آنكه كسي ملتزم به اين لازم، نميباشد.
دليل سوم: آيه نباء
تعليل موجود در آيه شريفه«
إن جائكم فاسق بنباء فتبيّنوا أن تصيبوا قوما بجهالة فتصبحوا علي ما فعلتم نادمين»
[1]
عام ميباشد و شامل هر موردي كه در آن سفاهت نباشد ميشود و قطعا عمل به شهرت فتوائيه، مثل عمل به خبر عادل، سفيهانه نيست، پس معتبر ميباشد.
خلاصه اينكه متفاهم از آيه شريفه، اعتبار شهرت فتوائيه است.
اشكال:
اين استدلال از جهت صغري و كبري ممنوع ميباشد كه خواهد آمد ان شاء الله.
[1]
حجرات/ سوره 49، آيه6.