درس خارج اصول آیت الله خلخالی

89/10/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : نسخ وجوب و بقاء جواز

چنانچه وجوب در عمل واجبی نسخ شود آیا جواز آن باقی است یا باید حکم مورد نسخ را از دلیل دیگری بدست آورد؟

پیش از ورود در مسأله أصولی مناسب است که بصورت مقدمه گفتاری گذرا در نسخ از جهات ذیل داشته باشیم:

1- نسخ در لغت

2- نسخ در اصطلاح فقهاء و مفسرین

3- امکان نسخ احکام یا ادیان گذشته

4- وقوع نسخ در اسلام

5- وقوع نسخ در آیات احکام

1- نسخ در لغت:

نسخ در لغت بمعنای (ازاله) و از بین بردن چیزی است، مثلاً گفته می‌شود (نسخت الشمس الظل) یعنی آفتاب سایه را از بین برد.

و گفته شده

[1] که (نسخ) در لسان صحابه رسول خدا و مسلمانان دورانهای بعد بیشتر در همین معنی استعمال می‌گردیده تا آنجا که به مخصص و مقید و آنچه تبصره‌ای بر کلیات بوده ناسخ می‌گفتند، زیرا اینها در واقع حکم را تغییر داده و از بین می‌برد، هر چند در مورد خاص.

و نیز به معنای نوشتن چیزی از روی نوشته دیگر استعمال می‌شود و کلمه استنساخ به همین معنی است و این کار در گذشته بسیار متعارف و معمول بود زیرا تکثیر کتابها از این راه یا از طریق املا انجام می‌شده، و تا این اواخر که چاپ کتب به حد وفور نرسیده بود این روش ادامه داشت، و کلمه تناسخ نیز از همین معنی است مثلاً تناسخ ارواح در ابدان یکی پس از دیگری.

بنا بر قول قائلین به تناسخ و به تناسخ دهور و قرون نیز گفته می‌شود، «تناسخت الایام و اللیالی و الدهر باق» علی حاله، یا گفته می‌شود: «تناسخت الورثه و الارث بعد لم یقسّم».

آیا این معانی به یک جامع معنوی کلی بازمی‌گردد یا به صورت مشترک معنوی، یا آنکه مشترک لفظی است نیاز به دقت بیشتری دارد و به هر حال مشکلی در مقصد ما نیست.

2- نسخ در اصطلاح فقهاء و مفسرین

نسخ در اصطلاح علماء و مفسرین عبارت است از برداشته شدن خصوص حکمی از احکام ثابت دینی در أثر سپری شدن وقت و مدت آن.

و مراد از حکم ثابت در مقابل ارتفاع حکم به ارتفاع موضوع است مثلاً: وجوب روزه ماه رمضان که با انقضاء رمضان برداشته می‌شود نسخ نیست، یا زوال وجوب نماز با انقضاء وقتش، و امتثال آن از أحکامی که به ارتفاع موضوع مرتفع می‌گردد، بلکه مراد از نسخ در اصطلاح عبارت است از ازاله و برداشتن حکم ثابت علی کل تقدیر اعم از اینکه موضوع آن باقی باشد یا نباشد. یعنی أصل حکم به طور کلی برداشته شود.

و به تعبیر دیگر أحکام دارای دو مرحله است:

(اول) مرحله تشریع و انشاء حکم به صورت قضایای حقیقیه مانند (الخمر حرام) أعم از اینکه خمر در خارج وجود داشته باشد یا نه.

(دوم) مرحله فعلیة با فعلیة موضوع مانند آنکه (خمر) در خارج وجود پیدا کند و حرمة آن فعلی شود.

نسخ بر مرحله اول وارد می‌شود، یعنی أصل حکم به طور کلی برداشته شود، و أما مرحله دوم فعلیة حکم و عدم آن تابع فعلیة موضوع و عدم آن می‌باشد.

3- امکان نسخ در احکام الهی

درباره امکان نسخ از طرف یهود و مسیحیان شبهه‌ای مطرح شده و آن اینکه نسخ محال است زیرا مستلزم یکی از دو محال می‌باشد، و آن منافات با حکمت الهی و یا با علم آن ذات مقدس، زیرا چنانچه بقاء حکم دارای مصلحت است و خدای متعال آن را نسخ می‌کند این برخلاف حکمت است، و اگر تشریع آن از اول برخلاف مصلحت بوده سپس بدا حاصل شده، مستلزم جهل خواهد بود، خلاصه آنکه خدای متعال عالم و حکیم است چنانچه این حکم بر اساس علم و حکمت تشریع شده نسخ آن خلاف حکمت است و اگر برخلاف مصلحت بوده و اکنون کشف شده و بدا حاصل شده مستلزم جهل است و هر دو نسبت به ذات الهی محال است پس نسخ محال است.

و در اثر همین شبهه یهودیان و مسیحیان نسخ در احکام خود را با آمدن اسلام محال می‌دانند و بر دین خود با این عذر باقی هستند زیرا می‌گویند ممکن نیست اسلام ناسخ ادیان ما باشد، و چون حقانیت جناب موسی و عیسی علیهما السلام برای همه ثابت است پس چرا ما دست برداریم.

پاسخ:

أولاً: ممکن است أصل تشریه بدلیل امتحان در زمان خاصی بوده باشد و پس از انقضاء آن زمان بقاء حکم بی‌أثر و برخلاف مصلحت خواهد بود و لذا باید برداشته شود مانند نسخ قبله در اسلام از بیت‌المقدس به کعبه.

قال الله تعالی: «... و ما جعلنا القبلة التی کنت علیها الا لنعلم من یتبع الرسول ممن یتقلب علی عقبیه و ان کانت لکبیرة الا علی الذین هدی الله و ما کان الله لیضیع إیمانکم ان الله بالناس لرؤف رحیم. قد نری تقلب وجهک فی السماء فلنولینک قبلة رضاها قول وجهک شطر المسجد الحرام و حیث ما کنتم فولوا وجوهکم شطره...».

[3] و ثانیاً: ممکن است اصل تشریع محدود به زمان معینی بوده ولی زمان آن طبق مصلحت گفته نشده و پس از انقضاء زمان خاص حکم نسخ شود و به تعبیر دیگر نسخ تخصیص در زمان است مانند تخصیص و تقیید احکام به افراد خاص، زیرا دخالت زمان در مصلحت یک حکم یک أمر واضح و قطعی و در اسلام و غیراسلام نمونه‌های زیادی دارد مثلاً وجوب روزه در اسلام در خصوص ماه رمضان نه در ماه‌های دیگر و حج در ذالحجة و عید روز جمعه و در یهود عید روز شنبه چه مانعی دارد که حکمی به مدت یک سال، دو سال یا بیشتر تشریع شده سپس با انتهاء زمان آن به عنوان نسخ اعلان گردد. کجای چنین تشریعی خلاف علم یا حکمت است. خلاصه آنکه نسخ به معنای تقیید زمانی است مانند سایر تقییدات که به احکام وارد می‌شود نیست مگر آنکه اعلان محدودیت طبق مصلحت تأخیر شده.

4- وقوع نسخ در اسلام

مسلمین اتفاق نظر دارند در این که دین مقدس اسلام ناسخ احکام ادیان گذشته (یهود و مسیحیان) می‌باشد.

و نیز در خود اسلام نسخ فی الجمله واقع شده مانند نسخ أولین قبله که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بر حسب أمر الهی بطرف بیت‌المقدس نماز می‌خواند سپس أمر شد که به طرف کعبه نماز بخواند چنانچه به طور مبسوط سیدنا الاستاد در البیان فی التفسیر قرآن صفحه بیان نموده و قوله تعالی «و ما جعلنا الفبلة التی کنت علیها...»؛ البقره، آیات 143 و 144 نیز بر آن دلالت دارد.

5- نسخ در آیات کریمه قرآن

ولی تنها سخن و اختلاف در این است که آیاتی که در خود قرآن کریم احکامی را بیان فرموده آیا بوسیله آیات دیگر یا گفتار رسول الله (صلی الله علیه و آله) یا اجماع یا به دلیل عقل- نسخ شده است یا نه؟

بعد از تسالم و اتفاق در اینکه نسخ به خبر واحد ثابت نخواهد شد زیرا در کلیه اموری که عمومی و محل ابتلاء همگان است نمی‌توان به خبر یک نفر اکتفاء کرد زیرا باید همه بدانند.

در کتب تفسیر

[4] و غیرتفسیر بسیار معمول و متعارف شده که می‌نوسند قسمتی از آیات قرآن نسخ گردیده است (و ابوبکر نحاس) در کتاب خود «الناسخ و المنسوخ» تعداد اینگونه آیات را به 138 آیا رسانیده

[5] ولی تحقیق و دقت نظر در آیات کریمه دلالت می‌کند که هیچ یک از آیات کریمه نسخ نشده کجا رسد به این عدد و متأسفانه این نوع گفتارهای بی‌اساس سبب کنار گذاردن قسمتی از آیات کریمه خواهد شد و مسلمین را از فیض این ثروت عظیم و گرانبهای الهی محروم می‌کند.

و لذا سیدنا االاستاد (قده) در کتاب شریف البیان فی التفسیر القران

[6] می‌فرماید که من در این کتاب فصلی را باز کردم جهت بررسی قسمتی از آیاتی که ادعا شده که نسخ شده و بیان کنیم که هیچ کدام نسخ نشده چه رسد 138 آیه.

و سپس می‌پردازد به بررسی 36 عدد از آیاتی که ادعای نسخ آنها شده و پاسخ می‌دهد که توهم نسخ در آنها توهمی باطل و بی‌اساس است و می‌فرماید که به برکت دفع توهم از این آیات کریمه که قدری نیاز به تأمل دارد شبهه نسخ از آیات دیگر بطریق اولی دفع خواهد شد و تنها موردی که آیه‌ای از آیات کریمه قرآن به آیه دیگر نسخ شده آیه کریمه نجوی است. قوله تعالی: «یا ایها الذین آمنو اذا ناجیتم الرسول فقدموا بین یدی نجواکم صدقه ذلک خیرلکم و أطهر فان لم تجدوا فان الله غفور رحیم»

[7] که به آیه کریمه قوله تعالی: «ءَاَشفقتم أن تقدّموا بین یدی نجواکم صدقات فإذا لم تفعلوا و تاب الله علیکم فاقیموا الصلاة و آتوالزکاة و اطیعوا الله و رسوله و الله خبیر بما تعملون».

[8] نسخ شده است و جز أمیرالمومنین صلوات الله علیه به آیه «نجوی» دیگران از أصحاب و غیر هم عمل نکردند.

[9] این بود گفتاری گذرا درباره نسخ در اسلام و در بعضی از آیات کریمه قرآن مانند آیه قبله در نماز

[10] و آیه نجوی

[11] .