درس خارج اصول آیت الله خلخالی
89/08/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع بحث : مقدمات ترتب
نتیجه مقدمات چهارگانه
پس از بیان مطالب یاد شده در مقدمه چهارم:
1- اطلاق و تقیید در انقسامات اولیه و ثانویه
2- مقارنات احکام
3- تضاد در احکام
به این نتیجه میرسیم که امر به ضدین به صورت اشتراط احدهما به ترک آخر هیچ گونه محذوری نه از ناحیه مبداء و نه از ناحیه منتهی نخواهد داشت زیرا امر به أهم اقتضاء میکند عدم معصیت را - اقتضاء علت نسبت به معلول- و أما نسبت أمر به مهم به عصیان اهم نسبت مشروط است به شرط یعنی مجرد توقف و عدم اقتضاء که اگر مقتضی بود تضاد نسبت به عصیان أهم بوجود میآید ولی چنین اقتضایی در امر به مهم وجود ندارد زیرا اشتراط آن به عصیان أهم مستمر و حدوثا و بقاء ثابت و برقرار است.
خلاصه آنکه هیچ گونه تضادی بین امر به مهم و امر به أهم وجود ندارد.
توضیح با مثال[1] جهت انس عرفی به ترتب
1- چنانچه شخصی عازم سفری بود ولی از این سفر منصرف شد و در صورت انصراف کسی او را به مهمانی دعوت کند و او اجابت نماید آیا تضادی میان سفر و این مهمانی وجود دارد؟
هرگز، زیرا دعوت به مهمانی در فرض انصراف از سفر بوجود آمد نه در صورت عدم انصراف و ما نحن فیه از این قبیل است زیرا امر به مهم در فرض تحقق ترک اهم است، نه مطلقا.
2- شخصی خانه خود را در معرض فروش گذارده یکی از همسایهها خریدار شد. همسایه دیگر نیز طالب شد و به صاحب خانه پیشنهاد خرید کرد مشروط به اینکه همسایه اول از خرید منصرف شود، آیا تضادی میان این دو خریدار وجود دارد؟
3- مادری به فرزند خود دستور سفری به شهری مثلا مشهد برای زیارت داد، پدر به او دستور داد که اگر فرمان مادرت را اطاعت نکردی سفری به زیارت حضرت معصومه در قم برو، آیا میان این دو دستور تضادی وجود دارد؟
4- محقق نائینی (قده)[2] با مثالی أمر ترتبی را توجیه میکند مثلا چنانچه شخصی به عبد یا فرزند خود امر کند که به مسجد برو چنانچه نمیروی قرآن بخوان و فرض کنیم که مکلف به مسجد رفت و قرآن را در مسجد خواند آیا میتوان گفت که این شخص عمل به دو واجب نموده یکی رفتن به مسجد و دیگری قرائت قرآن در حالی که قرائت قرآن مشروط به عدم ورود به مسجد بود. پس قرائت قرآن در این فرض تحت امر نیست فقط ورود در مسجد مأموربه است و این بهترین شاهد است که در امر ترتبی امر به جمع بین ضدین نیست.
زیرا قائل به ترتب همیشه یک واجب را انجام میدهد اگر اهم را انجام داد جایی برای امر به مهم باقی نمیماند زیرا مشروط است به عصیان أهم و فرض شد که أهم اطاعت شده و اگر اهم را عصیان نمود فقط مهم قابل امتثال است.
[1] - مثالها با کمی تغییر در دراسات، ج 2، ص 40-41 آمده است.
[2] - دراسات، ج2، ص 41.