درس خارج اصول آیت الله خلخالی

89/03/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : مقدمات بحث ترتب

مقدمه اول: تاريخ بحث

تاريخ اين بحث به شيخ کبير شيخ جعفر کاشف الغطاء برمي گردد.

مقدمه دوم: ترتب در عرف

امر ترتبي يک امر عرفي است و زندگي ما را پر کرده است. چون ترتب يعني دو امر که يكي از آن دو مترتب بر عصيان امر ديگري است. البته در زمان واحد هر دو امر است، هر دو طلب است ولي به صورت ترتب؛ ترتب، در عرف مخصوص اوامر نيست بلکه در نواهي هم مي‌آيد. بر اين اساس چهار صورت مي توان براي ترتب در عرف تصور كرد: قسم اول: امر مترتب بر امر؛ قسم دوم: نهي مترتب بر نهي؛ مثل اينکه شخصي به فرزندش مي گويد: خانه فلاني نرو و اگر رفتي قمار بازي نکن. و قسم سوم: امر مترتب بر نهي؛ مثل لاتدخل دارفلان و ان تدخل فصل و قسم چهارم: عکس قسم سوم است مثل اينکه طبيب مي‌گويد: اشرب هذا الدواء و ان لم تشرب فلا تأکل الملح.

مقدمه سوم: ترتب در فقه

استاد فروعي را گفته است که حل آنها فقهاً به وسيله ترتب است.

فرع 1:

اگر کسي نذر کرده که ماه رمضان به يکي از اعتاب مقدسه برود مقتضاي سفر او شکسته شدن نماز و روزه نگرفتن است ولي اگر کسي نذر را معصيت کرد وظيفه‌اش چيست؟ قطعاً بايد روزه را بگيرد و نماز را تمام بخواند. و اين بنابر ترتب است.

فرع 2:

اگر کسي نذر کند در مشاهد مشرفه ده روز قصد اقامت کند، حال اگر به نذر عمل نکند مثلاً رفت و قصد اقامت نکرد روزه ندارد و نمازش قصر است.

فرع 3:

اگر پدري پسرش را از اقامت در مكاني نهي کرد و پسر نهي پدر را عصيان کرد بايد نمازش را تمام بخواند علي الترتب

مقدمه چهارم: ثمره بحث

ثمره اين بحث انصافا از ثمرات مهم است؛ چون ما در مساله ضد گفتيم كه كبروياً قصد ملاك كافي است و لكن تمام كلام در اين است كه ما صغري را پيدا كنيم كه نتوانستيم آن را ثابت كنيم و لذا فقط يك راه براي ما باقي مي ماند و آن امر ترتبي است كه اگر درست شود عبادات مبتلي به مزاحم در فرض عصيان اهم صحيح خواهد بود و الا تمام آنها فاسد مي شود.

مقدمه پنجم: بررسي اقسام تزاحم

سه نوع تزاحم داريم:

1. دو واجب مطلق

2. دو واجب مضيق

3. دو واجب موسع و مضيق

1. تزاحم دو واجب مطلق: شخصي براي نماز ظهر و عصر چند ساعت وقت دارد و نماز قضاء هم بر گردنش است بنابر قول به مواسعه در مقام جعل هيچ گونه تزاحمي نيست مگر اينکه من به سوء اختيار بخواهم در آن واحد آنها را بياورم که نمي‌شود ولي اين به جعل الهي ربطي ندارد و در ترتب در جعل سخن گفته مي‌شود.

2. تزاحم دو واجب موسع و مضيق: مثل تطهير مسجد و امر به صلاة، بنابر قول محقق ثاني تزاحمي نيست چون امر روي کلي طبيعي صلاة رفته است و مي‌گويد مي‌خواهي فرد مزاحم را بياور و مي‌خواهي فرد غير مزاحم را بياور الا اينکه محقق نائيني; در اينجا خط مشيي دارد که بايد سراغ ترتب رفت زيرا ايشان تقييد را محال مي‌داند(يعني تقييد امر به صلاة به فرد مزاحم که باعث امر به ضدين مي‌شود محال است) و لذا اطلاق هم محال است. و لذا براي تصحيح صلاة سراغ امر ترتبي مي‌رود.

استاد مي‌فرمايد: اين شعر بلا ضرورت است زيرا ما تقابل اطلاق و تقييد را ايجاب و سلب مي‌دانيم و در نتيجه اگر تقييد محال شد اطلاق ضروري است و لذا ما ضرورتي نداريم که بنابر حرف ايشان عمل کنيم.

3. تزاحم دو واجب مضيق: انفاد غريق و صلاة که وقتش کم است، در اينجا تزاحم در جعل است و در اينجا بايد از باب ترتب مسأله را حل کنيم.