درس خارج اصول آیت الله خلخالی

89/03/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع بحث : تزاحم واجب موسع با واجب مضیّق

محقق نائینی; می‌فرماید اگر قدرت را از خطاب و تکلیف استفاده کنیم حرف محقق ثاني ره صحيح نخواهد بود و نمی‌توانیم بگوئیم جامع بین مقدور و غیر مقدور مقدور است.

ايشان مي فرمايد: امر و تکلیف عبارت است از تحریک عبد به سمت عمل؛ و مشخص است كه تحریک به غیر مقدور بي معناست؛ پس تکلیف مولا محدود به فرد مقدور است که ایشان از اين قدرت به قدرت شرعی و خطابی یاد می‌کند که البته با قدرت شرعی اصطلاحی فرق دارد.

پس متعلق تکلیف، طبیعت مقید به قدرت است و لذا فرد مزاحم مانند صلاة چون مقدور نیست تحت امر نیست و لذا بدون امر مي ماند و باطل مي شود.

ببه عبارت ديگر طبيعت بما هي بر اين فرد مزاحم منطبق است و اما طبيعت مأموربه و مقيد به قدرت منطبق بر آن نيست؛ پس آنچه منطبق است تحت امر نيست و آنچه تحت امر است منطبق نيست.

فرمایش آیت‌الله خوئی;

سيدنا الاستاذ ره فرمايش محقق نائيني ره را رد مي كند و مي گويد:

اولاً: ما قبول نداريم كه خطاب، قدرت را در متعلق تكليف اقتضاء كند؛ زيرا حقيقت حكم و تكليف عبارت است از اعتبار فعل بر ذمه عبد و این اعتبار به داعی تحريك است، پس تحریک داعی حکم است نه نفس حکم.

ثانيا: مفاد طلب انشاء می‌خواهد و اینکه می‌گویند انشاء ایجاد معنی به لفظ است غلط می‌باشد زیرا الفاظ ابراز کننده معانی هستند نه اینکه در سلسله علل آنها باشد.

نتيجه آنكه: کلام محقق نائینی; رد شد و لذا به کلام محقق برمی‌گردیم که جامع بین غير مقدور و مقدور، مقدور است و لذا بنابر عدم اقتضاء عبادت دارای امر است و صحیح خواهد بود.

نكته:

در اينجا يك نكته اي هست و آن اينكه در عبارات مكرر گفتيم «تزاحم واجب موسع با مضيق» حال ببينيم آيا تزاحم اصطلاحي مراد است؟ به نظر می‌رسد که تزاحمی در مقام جعل و امتثال بین طهر المسجد و صل نیست، و لذا اینکه تعبیر به تزاحم می‌کنیم تعبیر اصطلاحی نیست و به صورت تسامحي است.

توضیح مطلب:

اگر دو دلیل در مقام اصل جعل تنافی داشته باشد تعارض است. مثلاً « الصلاة الجمعه واجبة» و «الصلاة الجمعه لیست بواجبة» جعل این دو روایت مشکل دارد و دارای تنافی است حال چه به نحو تضاد باشد و چه به نحو تناقض؛ در اينجا بايد سراغ اخبار علاجيه برويم.

و اما اگر تنافی در مقام امتثال است در اینجا به تزاحم تعبیر می‌شود. مثل «انقذ الغریق» و «صلّ» که در جعل مشکل ندارند و فقط در مقام امتثال مشکل دارند که باید اهم را مقدم كرد.

ما نحن فیه هیچ یک از این دو مورد نیست، بلکه مزاحمت به دست خود مکلف ایجاد می‌شود، یعنی در باب واجب موسع و مضیّق، این شخص که مأمور به تطهیر مسجد است می‌تواند نماز را در همان حال بخواند، پس مزاحمت نه در جعل است و نه در امتثال.

حال اگر شخص اهم را انجام دهد کلامي در آن نيست و اما اگر اهم را انجام ندهد بحث مي شود كه آيا مهم در اینجا صحیح است یا نه؟ آیا راهی برای صحت نماز هست یا نه؟

طریق تصحیح در اینجا ملاک امر است. و لذا باید بحث کنیم که آیا در عبادات مبتلا به مزاحم می‌توان ملاک را کشف کرد یا نه؟ و اگر نتوانیم ملاک را کشف کنیم باید سراغ ترتب برویم.