99/10/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حجج و امارات/ ظن/ وقوع تعبد به ظن/ استصحاب عدم حجیت ظن
جریان استصحاب عدم حجیّت ظن
ایرادات محقق نائینی
محقق نائینی جریان استصحاب عدم حجیّت در موارد مشکوک الحجیّه را رد کرده است.[1]
دلیل اول ایشان تحصیل حاصل است. میفرماید: قبل از استصحاب ما شک در حجیت داریم و شک در حجیت باعث سقوط حجیت آن مورد است. حال که خودش به وسیله شک از حجیت ساقط شده، چگونه میخواهید آن را با استصحاب عدم حجیت به دست آورید؟!
این کار اردأ است؛ زیرا مراد این است که چیزی را که بالوجدان ثابت شده، بالتعبد ثابت کنید. مدلول استصحاب تعبد به «لا تنقض الیقین بالشک» است. حال آنکه در رتبه سابقه، عقل ما حکم به عدم حجیت کرده و این معرت بالوجدان است. اثبات چیزی که بالوجدان ثابت شده، با تعبد، ادرأ انحاء تحصیل حاصل است.
تحصیل حاصل در همه تقادیرش محال است؛ چه احسن باشد چه اردأ. بیانهای مختلفی هم دارد. یکی این است که ماهیّت واحده، دو وجود را تحمل نمیکند. پس تحصیل چیزی که حاصل شده هم معقول نیست. وجود فعلیت است و فعلیت دوم برای هیچ چیز معقول نیست. در ما نحن فیه «عدم حجیت» امر اعتباری نیست. لذا نمیتوان گفت که تحصیل حاصل در تکوینیات است و مربوط به اعتباریات نیست.
محقق نائینی همچنین به اشکال لغویت اشاره کرده است. بالاخره اصل عملی باید ثمرهای داشته باشد تا جاری گردد. وقتی عدم الحجیّه در رتبه سابقه وجود داشت، دیگر جریان این اصل اثری ندارد و لغو است.
پاسخ محقق خوئی به محقق نائینی
محقق خوئی[2] و دیگران در جواب گفتهاند: اولاً؛ تحصیل حاصل نیست؛ زیرا آنچه که از ابتدا وجود داشت عدم حجیّت فعلیّه بود و چیزی که بالاستصحاب ثابت میشود، عدم حجیّت جعلیّه انشائیّه است. ما عبارت "اذا شککت فی الحجیّه فلیس بحجه قطعا" را به "اگر شک در حجیت انشائیّه کردیم فلیس بحجۀٍ بالفعل" معنا کردیم. پس شک در حجیت، عدم حجیت فعلیّه را ثابت میکند. اما استصحاب، حجیت انشائیه را مرتفع میکند. پس تحصیل حاصلی رخ نمیدهد.
اما لغویت هم مردود است؛ زیرا رفع حجیت فعلیه، با ملاک شک در حجیت است. میگوییم: چون حجیت مشکوک است، پس حجت نیست. اما عدم حجیتی که بالاستصحاب ثابت میشود، با ملاک احراز است؛ یعنی عدم حجیت تعبدا احراز گشته. عدم حجیت به ملاک شک در حجیت با عدم حجیت به ملاک احراز عدم حجیت متفاوت است. دومی اشدّ و بالاتر از اولیست. لذا لغویتی هم در کار نیست.
اما الحق فی المقام
و لا یکاد ینقضی تعجبی؛ هم از محقق نائینی و هم از محقق خوئی.
استصحاب عدم حجیت ظن از اساس غلط است؛ زیرا رکن استصحاب یقین سابق است؛ یعنی باید در حالت سابقه، به عدم حجیت ظن، قطع داشته باشیم و بعد شک کنیم که آیا در زمان ثانی حجیت پیدا کرده یا نه؟! حال آنکه حجیت ظن امری ازلیست. اگر قابلیت حجیت را دارد، از ازل حجت بوده و اگر حجت نیست از ازل حجیتی نداشته است. نمیتوان گفت: یک زمانی بوده که ظن وجود داشته و حجیت نبوده. اگر چنین حالت سابقهای باشد، لازم است که عقلا عاقل نباشند. ظن بما هو ظنٌ از ابتدا تا آخر عند العقلا یا حجیت داشته یا نداشته. اگر قطع به عدم دارید، یقینا ظن حجیت ندارد و شک لاحق در آن معنا ندارد. لذا نمیفهمم چگونه این حرفها را زدهاند.
این حرفها که در مورد استصحاب گفته شده، علی القاعده و درست است. اما جایش در حجیت ظن نیست. در ما نحن فیه ارکان استصحاب تمام نیست؛ زیرا استصحاب متقوم به یقین سابق به عدم و شک لاحق است. حال آنکه ظن ازلیست و حالت سابقه و لاحقهاش یکیست.
اما در موارد قاعده اشتغال این بحثها پیش میآید. البته معقول و درست هم هست؛ زیرا استصحاب قابل تطبیق است. در حالت سابقه به عدم را داریم که در حالت شک، استصحاب میشود. آن وقت این بحثها پیش میآید که آیا تحصیل حاصل هست یا نه؟! مثلاً مکلف نماز خوانده اما نمیداند نمازش صحیح بوده یا خیر. (لولا جریان قاعده فراغ) عقل میگوید: الاشتغال الیقینی یستدعی البرائه الیقینیّه. پس اگر شک دارد نمیتواند به آن نماز اکتفا کرده و تحصیلاً للیقین بفراغ الذمه، باید آن را اعاده نماید.
گفته شده: در اینجا به جای قاعده اشتغال، استصحاب جاری کرده و بگوییم: ما در تحقق امتثال شک داریم. حالت سابقه شک عدم است و لذا عدم تحقق امتثال را استصحاب میکنیم. در این صورت نوبت به قاعده اشتغال نمیرسد؛ چون استصحاب بر قاعده اشتغال حکومت دارد.
محقق نائینی در اشکالی میگوید: این اردأ انحاء تحصیل حاصل است؛ زیرا قاعده اشتغال حکم عقل است و بالوجدان اشتغال ذمه ثابت بوده. حالا شما میخواهید بالاستصحاب، همان چیزی که به حکم عقل موجود بوده را ثابت کنید. محقق خوئی هم همین جواب را داده و گفته: تحصیل حاصل نیست.
میبینید که خلطی در این میان پیش آمدهاست. در قاعده اشتغال این بحث را داریم. اما قابل تقریر در بحث حجیت ظن نیست. نمیتوان گفت: در زمانی ظن حجت نبود و الان شک داریم. نمیشود این حرف را زد؛ زیرا ظن یه امری ازلیست. لذا لا یکاد ینقضی تعجّبی مِن محقق النائینی و السید الخوئی.
گفتیم: محل نزاع مطلق الظن است. اما ظنون خاصه -مثل ظن در افعال الصلاۀ- هم وارد بحث میشوند. ظن در عدد رکعات حجیت دارد. اما ظن در افعال از نظر ما قطعاً حجت نیست. (البته برخی قائل به حجیت آن هستند.) وقتی دلیل از حجیتش قصور پیدا کرد، قطع به عدم حجیت پیدا میکنیم و لذا جای استصحاب نیست. اما فرض کنیم تردید کردیم که آیا عقلا این ظن را هم قبول دارند یا نه؟! مثلا اگر سیره ناقصی بوده که بر اساس آن احتمال دادیم که عقلا ممکن است این ظن را هم بپذیرند. آیا استصحاب ممکن میشود؟ پاسخ منفیست. عقلای عالم از روز اول خلقت تا آخر یا این ظن را حجت میدانند و یا خیر. نمیتوان گفت: زمانی قطعا حجت نبود و بعد عقلا ناگهان حکم به حجیت ظن بعد ار آن دادند. اگر ظن قابلیت حجیت را داشته باشد، عقلا آن را از روز اول حجت میدانند و اگر نداشته باشد، از ازل حجت نبوده است. اصلا محتمل نیست که حکم به حجیت یا عدم حجیت چیزی نزد عقلا ثابت بوده و سپس عوض شود.
خلاصه اینکه تمام کلمات محقق نائینی و محقق خوئی در مورد قاعده اشتغال صحیح است. اما اشکال این است که این مباحث بر حجیت ظن قابل تطبیق نیست.