97/09/12
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اجتماع امر ونهی/عبادات مکروهه/ قسم دوم؛
مقدمه
بحث در عبادات مکروهه بود. گفته شد که اقوا دلیلِ امکان اجتماع امر و نهی، وقوع آن است. اجتماع امر و نهی اشکال ندارد؛ چون میبینیم در عبادات مکروهه امر و نهی با هم جمع شدهاند.
اما صاحب کفایه در جواب این استدلال فرمود: عبادات مکروهه عنوان واحدی دارند که هم متعلق امر واقع شده و هم متعلق نهی؛ در حالی که خود قائلین به جواز نیز این را نمیپذیرند. قائلین به جواز، جواز را تنها در مواردی که دو عنوان وجود دارد صحیح میدانند؛ نه در یک عنوان. لذا موارد مذکور، نهی در عبادت و مقتضی فسادند.[1]
در ادامه میفرماید: اگر از این اشکال صرف نظر کنیم نیز باید عبادات مکروهه را توجیه کرده و راه حلی برای آنها بیابیم؛ زیرا چنین نهیهایی در شریعت وارد شده و اصحاب بر صحت آنها اجماع دارند. این در حالیست که کراهت به معنای مرجوحیّت بوده و عبادت باید مقرّب به مولا باشد. پس اگر بگوییم: کراهت مستلزم بطلان عمل است، دیگر بحثی نخواهیم داشت. اما اگر گفتیم: کراهت مستلزم بطلان نیست، باید وجه تصحیح آن معلوم شود.
بحث را سه قسم کردند؛ قِسم اول عملی بود که در آن، نهی به عبادت تعلق گرفته و بدلی هم نداشت؛ مانند صوم یوم عاشورا. بحث از این قسم گذشت. حال به قسم دوم و سوم میرسیم.
بررسی قسم دومقسم دوم عبادتیست که متعلق نهی بوده و بدل دارد. مثال آن صلاۀ فی الحمام است که کراهت دارد. در بدل دار بودن و عدم وجود بدل، ملاک نوع عمومیت حکم است. اگر مأمورٌ به صورت عام استغراقی باشد -مانند روزه که در همه ایام سال مستحب است- هیچ عملی بدل از آن نخواهد بود؛ زیرا در مثل روزه هر روزی استحباب خودش را دارد. اما در اطلاق بدلی، مولا، یک فرد میخواهد؛ نه همه افراد را. وقتی او به نماز امر کند، افراد بدلی زیادی به تعدد ازمنه و امکنه برای مامور به وجود دارد. اما مولا تنها یکی را میخواهد؛ نه اینکه همه نمازهای متصوّره را طلب کند. هر کدام که اتیان شد، بدل از دیگر افراد میشود. این فرد میتواند در اول وقت باشد، یا وسط و یا آخر آن. همچنین میتواند در منزل یا مسجد و یا حمام باشد.
پس اگر استحباب بر سبیل عام استغراقی باشد، بدل ندارد. اما اگر بر سبیل عام بدلی باشد، بدل خواهد داشت. صلاۀ در حمام از همین مقوله است.
صاحب کفایه میفرماید: تمام توجیهاتی که در صوم یوم عاشورا گفتیم را در اینجا هم میتوان بیان کرد.
یک توجیه این بود که این کراهت، در معنای اصطلاحی به کار نرفته و به معنای استحباب ترک است. در این صورت فعل مستحب بوده و ترک آن هم مستحب است. حال یا خود ترک استحباب دارد یا استحباب متعلق به عنوان منطبق بر ترک یا ملازم با آن است؛ نه خود ترک. (اگر منطبق باشد با ترک اتحاد وجودی دارد. اما اگر منطبق نبوده و ملازم باشد، ترک و آن عنوان ملازم، دو وجود خواهند بود؛ نه یک وجود.) پس خود نماز در حمام مستحب است. ترک نماز در حمام هم استحباب دارد.
برای عنوان ملازم به حضور قلب مثال میزنند. در نماز حضور قلب مستحب است؛ در حالی که حمام شلوغ بوده و تحصیل حضور قلب در آن امکان ندارد. پس برای تحصیل حضور قلب باید نماز را در جایی غیر از حمام خواند. لذا عنوان حضور قلب یک عنوان ملازم با ترک حمام است. حضور قلب مستحب است، اما با ترک حمام ملازمه دارد.
بعد می فرماید: این قِسم توجیه واضحتری نیز دارد. کراهت در اینجا در معنای خودش به کار نرفته. مکروه عملیست که ترک آن بهتر از فعلش باشد. لکن این معنا با صحّت عمل سازگار نیست؛ زیرا نمیتواند مقرّب الی المولی باشد. اما در توجیه آن میگوییم: نماز در حمام فی نفسه ثواب دارد و انجام دادن آن از ترکش بهتر است. لهذا عبادیّتش هم صحیح است. اما در قیاس با صلاۀ در غیر حمام -مثل صلاۀ در منزل و مسجد- ثواب کمتری دارد. لذا کراهت را از معنای حقیقی خود خارج کرده و به معنای أقلُّ ثواباً میگیریم. پس کراهت به معنای أقلیّت ثواب در قیاس با نماز های دیگر است. در این توجیه مکروه دیگر به این معنا نیست که ترک از انجام بهتر باشد؛ زیرا اگر ترک بهتر باشد، عبادیّت خراب میشود. لذا نهی و کراهت در اینجا ارشاد به این معنا خواهند بود که صلاه مکروه در قیاس با سایر افرادِ صلاۀ، ثواب کمتری دارد.[2]