درس خارج اصول استاد جزایری

97/02/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اجتماع امر و نهی/ ابتناء النزاع علی اصاله الوجود و اصاله الماهیه

ابتناء النزاع علی اصاله الوجود و اصاله الماهیه

در کتاب فصول آمده که نزاع به اصاله الوجود و اصاله الماهیه باز می گردد. اگر قائل به اصاله الوجود شویم امتناعی و اگر قائل به اصاله الماهیه باشیم، جوازی می‌شویم؛ زیرا اگر قائل به اصاله الوجود شدیم مَجمَع در خارج یک عمل و یک وجود بیشتر نیست. مَجمَع بالوجدان وجود واحد و شیء واحدیست و شیء الواحد لا یتحمل الحکمین. لذا باید قائل به امتناع گردیم.

اما اگر گفتیم: ماهیت اصالت دارد و وجود منتزع است، و به بیان دیگر ماهیّات متقرّر در عالم کونند و وجود منتزع از آن‌هاست، در این صورت مَجمَع بالوجدان دو ماهیت می‌شودغ یکی ماهیت صلاه و دیگری ماهیت غصب. ما هم چون ماهیت را اصیل دانستیم، اجتماع بلا اشکال خواهد بود. لذا جوازی شده و می‌گوییم: یک ماهیت متعلق وجوب و ماهیت دیگر متعلق حرمت است.[1]

و فیه

این مطلب اصلا امکان ندارد؛ زیرا الوجود الواحد لا یتحمل الا ماهیهً واحده و الماهیه الواحده لا تتحمل الا وجودا واحدا. فرقی نمی‌کند کدام اصیل باشد؛ اگر اصالت الوجودی شدیم، ممکن نیست که یک وجود دو ماهیت و دو حد داشته باشد؛ زیرا از وجودِ دو ماهیت، لازم می آید که وجود واحد، دو حد داشته باشد و این معقول نیست.

اما در صورت قول به اصاله الماهیت نیز می گوییم: هر ماهیت، حدِ یک وجود است. این‌ها دو ماهیت در عرض همدیگر و جدای از یکدیگرند. پس باز هم معقول نیست که دو ماهیت متلبّس به یک وجود شوند. بنابراین اصل این فرمایش، غیر معقول است.

ایشان می خواهد چنین نتیجه گیرد که اگر اصاله الماهیتی شدیم، صلاه و غصب دو ماهیت هستند. اما اگر اصاله الوجودی شدیم، این عمل وجود واحدی بیش نیست. لکن ما می گوییم: این غیر معقول است؛ یا دو وجود است و دو ماهیت و یا یک وجود است و یک ماهیت.

توضیح ماهیات مُتأصّله

منتها، جوابی که داده شد، مربوط به ماهیات مُتأصّله -مانند ماهیت جواهر- است. جوهر زید و جوهر عمرو دو جوهر بوده و معقول نیست که این دو ماهیت یک وجود داشته باشند. یک وجود هم نمی تواند دو ماهیت جوهری در عرض هم داشته باشد. زید نمی تواند هم ماهیت جوهر زید را داشته باشد و هم ماهیت جوهری دیگری. در این موضوع میان قول به اصالت الوجود یا قول به اصالت الماهیت تفاوتی وجود ندارد.

لکن این جا این اشکال پیش می آید که گاهی چند وجود و چند ماهیت در شیء واحد جمع می شود؛ مثلا همین زید یک وجود جوهری بما هو انسانٌ دارد و در کنار آن وجودی کمّی دارد که غیر از وجود جوهری اوست. سایر عوارض مانند کیف و أین و متی و غیره نیز در عین این‌که ماهیات مُتأصّله‌اند اما ماهیّت عرضی، موجود در خارج نیز هستند. لذا وجودشان غیر از وجود جوهر است. پس این شبهه بوجود می آید که تجمع این‌ها در یک وجود واحد چگونه است؟

اشتباه همین‌جاست. زید از این منظر، وجود واحدی ندارد. وجود زید بما هو جوهرٌ، غیر از وجود کم و کیف اوست. این درست است که اجتماع دو جوهر امکان ندارد؛ یعنی امکان ندارد زید و عمرو در وجود واحدی موجود شوند، اما موجود شدن آن‌ها همراه با وجود جوهری کم و کیف و سایر اعراض اشکالی ندارد. آن اعراض هم خودشان وجوداتی دارند و این شیء واحد از بابت اعراضش وجود واحدی نیست؛ بلکه وجودات متعددی هستند که با یکدیگر تلفیق گشته‌اند.

مقولات عشر متباینات بالذاتند. با این تفاوت که جوهر وجودی مستقل است، اما وجودات اعراض حالّ فی المحلند. باید محلی و جوهری محقق شود تا این اعراض در آن حلول کرده و موجود شوند. پس زید وجودات متباینی دارد که جوهر آن مستقل است و اعراض آن حالّ در این محل (جوهر) شده‌اند.

تفاوت عناوین و ماهیات مُتأصّله

شرحی که داده شد، مربوطبه ماهیات مُتأصّله است. اما اگر فرض کردیم که دو عنوان داریم که یکی اصلی و دیگری انتزاعیست، عنوان انتزاعی، مُتأصّل محسوب نمی شود؛ بلکه به منتزَعٌ منه خود باز می گردد. عنوان منتزَع احتیاج به وجود جداگانه ندارد؛ بلکه چند عنوان منتزَع می توانند بر یک وجود واحد صادق باشند.

عنوان مُتأصّل عنوانی است که از مقولات واقعیه باشد؛ یا جوهر است و یا یکی از اعراض تسعه. عنوان مُتأصّل حتما وجودی برای خود می‌خواهد. اما عناوین انتزاعی، عناوینی هستند که عقل آنها را انتزاع کرده و احتیاج به منشأ انتزاع دارند. منشأ انتزاع ممکن است بر وجودی غیر خود منطبق شود. در عین حالی که وجود دیگری است، اما منشأ انتزاع برای این عنوان انتزاعی هم خواهد بود. این عنوان انتزاعی وجود جداگانه ای نمی‌خواهد. تصادفاً غصب نیز عنوانی انتزاعیست. غصب به معنای استیلاء علی مال الغیر بوده و این یک عنوان انتزاعیست. پس در ما نحن فیه یک عنوان مُتأصّل داریم و یک عنوان انتزاعی.

لذا در جواب به صاحب فصول می گوییم: با تفصیل میان اصاله الوجود و اصالت الماهیت، مشکل اجتماع امر و نهی، حل نمی شود. باید ببینیم این عناوین از چه نوعی هستند. اگر عنوان انتزاعی باشند، ممکن است چند عنوان بر وجود واحدی صادق شوند. اما اگر مُتأصّل بوده و از مقولات واقعیه هستند، هر کدام وجود جداگانه‌ای می طلبد. نمی شود دو ماهیت مُتأصّل در یک وجود تحقق یابند.

زید و عمرو دو ماهیت مُتأصّلند که قابل تحقق در وجود واحدی نیستند. اما عنوان «زید» و عنوان «ابن عمرو»، می توانند در وجودی واحد اجتماع کنند؛ چرا که عنوان «ابن عمرو» عنوانی انتزاعی بوده و وجود زید می تواند منشأ انتزاع آن گردد.


[1] فصول الغرویه، الشیخ محمد حسین الاصفهانی، ج1، ص124.