96/10/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: مبحث ضد/ ثمرات/ ثمره اول/ ترتّب
مقدمهمحقق نائینی بحثی مبتنی بر پنج مقدمه ایراد کردهاند. لکن همه این مقدمات ارتباطی به اصل مطلب نداشته و تنها مقدمه اول ایشان مؤثر است. اما سایر مقدمات ظاهرا در بحث با برخی معاصرین مطرح شدهاند. لذا ما از این مقدمات صرف نظر میکنیم. عمده بحث در کلام ایشان این است که دو امر دعوت به جمع بین الضدین نمیکنند. لذا چنین امر به ضدینی استحاله ندارد. [1]
ایراد سیدنا الاعظم به محقق نائینیسیدنا الاعظم امام خمینی رضوان الله علیه در ایراد به محقق نائینی میفرماید: امر به ضدین اگر مقتضی جمع ضدین نباشد اشکالی ندارد. اما چگونه ممکن است طلب الضدین موجب جمع بین الضدین نباشد؟ تصویر مطلب قدری مشکل است. برای همین ایشان موارد طلب الضدین را در سه صورت استقصاء نمودهاند.
صورت اول این است که عصیانِ خارجیِ امرِ اهم، شرطِ فعلیتِ امر مهم باشد؛ یعنی عصیان کاملا در خارج محقق شود. در این صورت زمانی برای امتثال باقی نمانده و تکلیف اهم نیز به واسطه عصیان ساقط میشود؛ مانند کسی که از ظهر تا غروب آفتاب، نماز نخواند. تا قبل از غروب عصیان در خارج محقق نشدهاست؛ زیرا مکلف هنوز فرصت اقامه نماز را دارد. اما بعد از غروب دیگر امتثال ممکن نبوده و عصیان کاملا در خارج واقع شدهاست.
صورت دوم این است که شرط، شروعِ در عصیان باشد؛ مثلا این عصیان یک مدت و مهلت و شروع و پایانی دارد. در این صورت، مقصود شروع در عصیان است؛ نه انتهای آن.
صورت سوم این است که شرط، عنوانِ منتزع باشد -کما اینکه محقق نائینی هم اشاره کردند- ؛ یعنی امر به مهم، معلق بر عصیان خارجی نیست. بلکه عصیان خارجی را در نظر میگیریم و امر را از قبل از عصیان، به تعقّب عصیان معلق نماییم. عنوان انتزاع، مانند «الذی یعصی فی ما بعد» است. مثل اینکه بگوییم: «یا ایها الذی تعصی فی ما بعد، امر مهم را انجام بده». پس در این صورت امر به مهم بر عنوانی انتزاعی معلق شدهاست.
اما صورت اول یعنی عصیان خارجی و تحقق خارجی عصیان به صورت کامل از بحث ترتب خارج است؛ زیرا در این فرض، امر به اهم ساقط میشود. امری وجود داشت ولی زمانش گذشت. امر مهم نیز زمانی میآید که امر دیگر به اهم وجود ندارد. لذا تزاحمی نیست که ما بخواهیم با ترتب، مشکل آن را حل کنیم.
اما به صورت دوم -یعنی آنجا که شرط امر مهم تلبّس به عصیان امر اهم و شروع در عصیان باشد- دو ایراد گرفتهاند. ایراد دوم این است که با این تلبس به عصیان یا عصیان خارجی در خارج محقق شدهاست یا خیر؛ اگر واقع شده باشد که ملحق به صورت اول و از بحث ترتب خارج است. اما اگر صدق تلبس میکند اما هنوز عصیانی در خارج محقق نشده، این صورت طلب جمع بین الضدین خواهد بود؛ زیرا امر به مهم آمده -چون موضوعش تلبس بوده و فرض این است که تلبس واقع شدهاست- در حالی که امر به اهم نیز باقی است. مانند اینکه دو غریق وجود دارد؛ یکی فرزند مولا که نجات او اهم و دیگری غریبی که نجاتش مهم است. اگر متلبّس به عصیان انقاذِ اهم باشد، امر به انقاذ غریبه میآید. در این صورت امر به انقاذ فرزند، هنوز باقیست. لذا این صورت طلب، جمع بین الضدین است.
اما صورت سوم که شرط عنوان منتزعی همچون «یا ایها الذی تعصی فیما بعد، افعل المهم» است. در این صورت نیز طلب الجمع بین الضدین پیش میآید؛ زیرا مکلف بعدا که میخواهد امر اهم را عصیان کند، امر اهم هنوز باقی است؛ در حالی که امر مهم نیز آمدهاست. موضوع عنوان انتزاعی است که الان حاصل شدهاست، این صورت نیز مانند کسی است که هم امر به انقاذ غریبه را دارد و هم امر به انقاذ فرزند برایش باقیست.
حضرت امام با استقصاء اقسام میخواهند به این نتیجه برسند که همه موارد منجر به طلب جمع بین الضدین میشود.
بعد محقق نائینی گفتند: در فرض ترتب، امر به اهم و مهم در یک رتبه نیستند؛ بلکه تقدم و تاخر رتبی دارند. این دو امر در رتبه واحده نبوده و امر به اهم تقدم رتبی بر امر به مهم دارد.[2]
حضرت امام و همچنین آقای خوئی[3] اشکال کردند که این بحثها و تقدم و تاخر رتبی، اولا خلاف واقع بوده و صحیح نیست؛ ثانیا هیچ دخالتی در حل مشکل ندارند؛ زیرا مسئله استحاله طلب جمع بین الضدین زمانی است که مولا دو ضد را از ما خواسته باشد؛ چنین طلبی غیر معقول است؛ چه ایندو هم رتبه باشند و چه نباشند. همین که مولا درزمان واحد، این دو را از ما بخواهد، امر او غیر معقول خواهد بود.
لذا ما از این مباحث محقق نائینی صرف نظر کردیم؛ زیرا در عین حالی که مباحث بسیار دقیقند، اما تاثیری در بحث ترتب ندارند. بحث ترتب با همان مباحث مطروحه، حل شد.
علی ای حال نتیجه مباحث حضرت امام این شد که موارد جمع بین الضدین سه صورت است و در هیچ کدام غائله جمع بین الضدین حل نمیشود. لذا ایشان ترتب را نپذیرفتند.[4]
و فیهآنچه حضرت امام فرمودند تا آنجا که عصیان خارجی موجب سقوط امر اهم و خروج از بحث بود، درست است. لذا نباید بگوییم: شرط امر مهم، تحقق عصیان خارجی است؛ بلکه باید مراد، تلبّسِ بالعصیان باشد. لکن تلبّس مسقط امر اهم نبوده و امر اهم در فرض تلبس باقیست. در این حال امر مهم نیز وجود دارد؛ زیرا شرط آن یعنی تلبّس محقق شدهاست.
حضرت امام در اشکال فرمود: این همان طلب الضدین در زمان واحد است که امکان ندارد، مانند مثال دو غریق که مولا بگوید: «در حال عصیان غریق اهم، غریق مهم را نجات بده؛ در عین حالی که غریق اهم را میخواهم و حق نداری عصیان کنی» این همان طلب الضدین است.
جواب ما چیزی است که در کلمات محقق نائینی آمده[5] و محقق خوئی هم بر همین مطلب پافشاری دارد. حل مسئله هم همین است. محقق نائینی میفرماید: آن چه که بر مولا قبیح است، طلب جمع بین الضدین است. بله این محال بوده و صدور آن نیز از مولا قبیح است. اما دو امر به دو ضد علی سبیل الانفراد، منجر به طلب الجمع بینهما نبوده و اشکال وارد نیست. مسئله ترتب هم از همین مقوله است.
ما دو امر فعلی داریم که متعلق آنها تضاد دارد؛ یکی امر به صلاۀ است و دیگری امر به ازاله. صلاۀ معلق بر عصیان ازاله است. عصیان هم به معنای این است که در خارج موجود نمیشود. پس طلب الصلاۀ، طلب علی سبیل الانفراد است. اما طلب اهم، از ابتدا مشروط نبوده و معلق بر چیزی نیست. چون متعلق مطلق است مطلوب آن ایجاد الازاله در خارج است. در ظرف ایجاد الازاله، دیگر عصیان الازاله وجود ندارد. پس متعلق آن چیزیست که خود بخود موضوع امر صلاتی یعنی عصیان را از بین میبَرد.
لذا در ظرف ایجاد اهم امر به مهم دیگر به وجود نمیآید زیرا معلق و مشروط به عصیان است، پس موضوع امر اهم هادم موضوع امر مهم است و با امتثال امر اهم موضوع امر مهم منهدم میشود. بنابراین امر به ایجاد الازاله خود بخود منفرد است، امر به مهم هم مشروط به عصیان است و در آن تنها بودن اخذ شدهاست.
پس اگر ترتب را خوب تجزیه تحلیل بکنیم میبینیم که درست است که دو امر داریم اما هر کدام علی سبیل الانفراد است، امر اهم هادم امر مهم است و در ظرف اهم مهم اصلا محقق نمیشود، امر مهم در موضوعش عصیانِ اهم اخذ شدهاست، میگوید اگر اهم نبود پس این هم علی سبیل الانفراد است.
با این مقدمه مسئله حل میشود و ترتب عبارت است از اینکه محذور طلب الجمع بود اما در فرض ترتب ما طلب الضدین داریم اما طلب الجمع بین الضدینی نداریم، همین مطلب را محقق اصفهانی[6] و محقق بروجردی[7] و محقق خوئی[8] و سایرین با بیانات مختلفی گفتهاند و پذیرفتهاند.