درس خارج اصول استاد جزایری
95/12/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المعلّق و المنجّز/ مقدمات مفوته/ وجوب تعلّم /اقوال در کیفیّت وجوب تعلّم/بررسی احتمال اول و دوم
اقوال در کیفیّت وجوب تعلّم
بحث به وجوب تعلّم احکام شرعی رسید. رساله های عملیه در بحث اجتهاد و تقلید به این مطلب اشاره کردهاند که بر مکلف لازم است احکام محل ابتلا را -چه یقین به محل ابتلا بودن داشته باشد و چه احتمال معتدٌّبه بدهد- یاد بگیرد.
اما سوال این است که این وجوب چه وجوبی است؟ در پاسخ به این سوال چند قول وجود دارد. یک احتمال این است که وجوب نفسی تهیّئی باشد. احتمال دیگر این است که وجوب غیری است. احتمال سوم میگوید: وجوب ارشادی است. احتمال آخر هم این است که وجوب طریقی باشد.
بررسی احتمال اول
احتمال اول منسوب به صاحب مدارک و مقدّس اردبیلی است. بنابر این احتمال شارع تعلّم را از باب تهیُّئ و آمادگی و مهیّا شدن برای انجام واجبات دیگر، واجب کرده است. آخوند هم این احتمال را در مواردی ذکر کرده است.[1]
لکن به نظر ما این احتمال مردود و مخدوش است؛ زیرا چنانکه گفتهایم از نفسی بودن عقاب بر ترک خود فعل لازم میآید. با این حساب این سوال مطرح میشود که در ما نحن فیه اگر به واسطه ترک تعلم واجبی از مکلّف فوت شود، دلیل عقاب مکلف چه خواهد بود؟ آیا عقاب او بر ترک تعلّم است یا بر ترک واجب عقاب میشود؟ قطعا عقاب بر ترک واجب ثابت است. حال آنکه اگر گفتیم تعلم واجب نفسی تهیّئئ است، یا باید قائل شد که عقاب برای ترک تعلم است و یا باید گفت: در این فرض مکلف دو عقاب میشود؛ یکی بر ترک تعلم و دیگری بر ترک واجب. البته این حرف ضعیف تبر از قول اول بوده و قائلی ندارد.
در هر صورت ما نمیتوانیم تعلم را واجب نفسی بدانیم؛ زیرا به هیچ صورتی نمیتوانیم عقاب بر ترک تعلم را توجیه کنیم. ازروایات هم اینگونه استفاده میشود که عقاب بر ترک واقع است و نه ترک تعلّم. نمونه این روایات روایتی است که در جلسات گذشته بیان شد. «یؤتی بالعبد یوم القیامه فیقال له هلا عملتَ؟ فیقول ما علمتُ، فیقال له هلّا تعلّمت؟». ابتدا از او میپرسند، چرا واجباتت را انجام ندادی؟ میگوید: نمیدانستم. بعد از او میپرسند، چرا تعلّم نکردی؟ ساکت میماند. «فیسکت فیؤمر به الی النار»[2] پس اصل قضیه ترک واجبات است و ترک تعلّم موضوعیّتی ندارد.
بررسی احتمال دوم
احتمال دیگر آن است که وجوب تعلم غیری باشد. این احتمال را به شیخ انصاری نسبت داده اند. وجوب غیری یعنی وجوب مقدمی.
اشکال وجوب مقدمی این است که بحث ما در تعلّم احکام است و ممکن نیست که تعلم واجب مقدمی باشد؛ زیرا واجب مقدمی واجبیست که با ترک آن امتثال، غیرمقدور شود. حال آنکه با ترک تعلم مکلّف عاجز از امتثال نبوده، میتواند احتیاط کند. پس قدرت بر امتثال متوقف بر تعلم نیست تا واجب مقدمی باشد.
اشکال این حرف این است که ظاهرا خلط میان تعلم احکام و تعلم متعلقات احکام است. بحث ما در تعلم واجبات است، نه تعلم کیفیّت آنها. متعلّقات حکم -مانند کیفیت قرائت و تشهد و اذکار و امثال ذلک- از بحث خارجند. بحث ما در وجوب تعلم خود حکم است، نه متعلّق آن. یعنی خود وجوب نماز و وجوب روزه.
احتمال بعدی ارشادیّت به حکم عقل است. یعنی همه روایاتی که در این باب داریم، همه ارشاد به حکم عقل هستند.