درس خارج اصول استاد جزایری
95/11/26
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المعلّق و المنجّز/ استحاله واجب معلّق/ وجه سوم و چهارم استحاله واجب معلّق
وجه سوم
بحث در امکان واجب معلّق بود. دو وجه از وجوه عدم امکان واجب معلّق بررسی شد. وجه سوم منقول از صاحب کفایه است. فرمودهاند: در واجب معلّق زمانی که وجوب فعلی میشود، متعلّقِ آن غیر مقدور است؛ زیرا فرض این است که واجب استقبالی و مربوط به زمان متاخّر است؛ لذا در زمان إنشاء طلب و بعثِ وجوب، متعلقِ آن غیر مقدور خواهد بود.
جواب
صاحب کفایه خود در جواب به این اشکال فرموده: که قدرت در زمان امتثال کفایت میکند.[1]
وجه چهارم؛ ایراد محقق نائینی
وجه چهارم برای استحاله واجب معلّق ایراد محقق نائینی است. ایشان میفرماید: استقبالی بودنِ واجب، یعنی تقید آن به زمان متاخّر؛ مثلا وجوب حج از الان فعلیّت دارد، لکن خودِ حج به حلول ذی الحجه -و متاخّر از زمان وجوب- مقیّد است. لذا هرچند وجوبِ حج فعلی است لکن به دلیل عدم اختیار در زمان آن، خود حج از تحت اختیار خارج و غیر مقدور است. از سوی دیگر اگر وجوب مشروط نبوده و فعلی باشد، لازم میآید که واجب لازم التحصیل باشد. حال آنکه یکی از شروط -یعنی زمان- غیر مقدور بوده و تحت اختیار مکلّف نیست. لذا محال است که متعلّق وجوب قرار گیرد.
تعلّق تکلیف به امور غیر اختیاریّه محال است. امکان ندارد که مولا امری غیر اختیاری را طلب کند. لذا در صورت مواجهه با شرط غیر مقدور، لازم است که آن را مفروض الوجود حساب نماییم. لذا چون هر شرط مفروض الوجودی نیز در رتبه سابق بر امر قرار میگیرد، هر چند فعلیّت امر پس از تحقق قید است، لکن در مانحن فیه امر فعلیت مییابد. حال که فعلیّت وجوب متوقّف بر آن شد، واجب مشروط خواهد بود.
پس قیود غیر اختیاری، نمیتوانند متعلّق تکلیف قرار گیرند؛ زیرا تکلیف به آنها محال است. لذا برای همین مفروض الوجود محسوب شده و در به رتبه سابق بر امر منتقل میشوند. در نتیجه خودِ طلب متوقف بر آنها میشود.
اما اگر قیود مفروض الوجود نباشند، باید آنها را قید واجب شمرد و جزء متعلّقِ طلب دانست. لکن متعلّق واجب نیز واجب التحصیل است، اما این قیود غیر مقدور بوده و تعلّق وجوب به آنها محال است. حال برای عدم ابتلا به این مشکل، همه قیود غیر اختیاریّه را از متعلّق جدا کرده و میگوییم: اینها قیود واجب نبوده و مفروض الوجود هستند. یعنی زمانی وجوب به فعلیّت میرسد که این قیود محقّق شده باشند.
لازمه قبول این حرف، عدم قول به واجب معلّق است. در این صورت رجوع همه واجبات معلّق به واجب مشروط خواهد بود؛ زیرا فی الحقیقه وجوب به زمان متاخر مشروط میشود.
اما در صورت عدم پذیرش این بیان و قائل شدن به فعلی بودن وجوب و مشروط دانستن واجب به شرط متاخّر، نمیتوان مشکل را حل کرد؛ زیرا لازمه وجوب فعلی، لازم التحصیل بودن متعلّق وجوب است. حال آنکه زمان غیر مقدور بوده و امر به تحصیلِ آن غیر معقول است.
لذا چاره ای جز قول به مفروض الوجود بودن نیست. در این صورت است که وجوب فعلیّت پیدا میکند. پس با فرارسیدن ماه ذی الحجه و تحقق همه امور غیر اختیاری، وجوب حج فعلیّت پیدا میکند. یعنی وجوبی به زمان تعلّق نگرفته، واجب معلّق هم از بین رفته است. لذا میگوییم: همه واجبات معلّق به واجب مشروط رجوع میکنند.
«ان كل قيد غير اختياري لابدّ و ان يكون مما يتوقف عليه فعلية الوجوب و يستحيل أخذه في الواجب بلا توقف فعلية الوجوب عليه، و الوجه فیه انه لا یجب تحصیله لعدم امکانه و کل ما لا یجب تحصیله من القیود فهی ماخوده مفروض لوجود حتی یکون وجوده متقدما علی الطلب، فلا یمکن تعلق الطلب به» نتیجه این شد که ما واجب معلّق نداریم و همه واجبات معلّق در واقع واجب مشروط هستند؛ زیرا مقصود از واجب معلق واجبیست که مقیّد به زمان متاخر باشد. زمان هم از امور غیر اختیاریّه بوده و تنها امور اختیاریّه شرط الوجوب قرار میگیرند.[2]
ان قلت
ایشان خود متوجه این اشکال شدهاند که گاهی مولی به امور غیر مقدورهای که با واسطه مقدور میشوند، امر میکند؛ مثلا میگوید: «إصعد علی السطح». صعود بر سطح متوقف بر نصب سُلّم بوده و این امر نیز مستلزم زمان است. پس صعود علی السطح مربوط به زمان حال نبوده، مربوط به زمان متاخر است؛ زیرا تهیّه مقدماتِ صعود، خود متوقف بر مقدماتی است که در زمان آینده حاصل میشوند. در حالی که در مثال مذکور، وجوب فعلی بوده و مشروط به زمان متخر نیست. پس بالوجدان میبینیم که امر فعلی به متاخر هیچ اشکالی ندارد.
قلت
ایشان در جواب اشکال میفرماید: تفاوت است میان موردی که در متعلّق امر تصریح به زمان وجود دارد و امری که در آن تصریحی به زمان نشده، اما متعلّق طلب مقدور بالواسطه است؛ زیرا عرف مقدور بالواسطه را غیر مقدور نمیشمارد. اگر مولا بگوید: «إصعد فی یوم الجمعه»، فعلیّت وجوب در این مثال غلط است. این همان واجب مشروطی است که گفته شد. هرچند امر مربوط به الان است، اما وجوب آن فعلیّت نداشته و در خودِ روز جمعه به فعلیّت میرسد. اما اگر مولا بگوید: «إصعد علی السطح»، در متعلّق تکلیف زمان قید نشده است. لذا عُرف با فعلیّت وجوب در این موارد مشکلی ندارد.[3]
با همین بیانی که گفته شد محقق نائینی منکر واجب معلّق شده و آن را غلط میداند. لذا همه مواردِ آن را جزء واجب مشروط میداند؛ نه اینکه وجوب را حالی و واجب استقبالی محسوب نماید.