درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

94/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فی ما یتعلق بصیغه الامر/اوامر
ماهیّت واجب عینی و کفایی
محقق خراسانی فرمود: اطلاق امر اقتضای نفسیت و عینیت و تعیینیّت دارد.[1]
در جلسه گذشته نفسیت و تعیینیّت را بیان کردیم و به عینیّت رسیدیم. می گوییم: اطلاق امر اقتضا می کند واجب عینی باشد نه کفایی.
واجب کفایی را چنین تفسیر شده: «ما وَجَب علی الکل و یسقط بفعل البعض» بر همه واجب است و اگر همه ترک کنند، همه مستحق عقاب خواهند بود. اما اگر بعضی واجب کفایی همچون تجهیز میّت را اتیان نمودند، با فعل آنها تکلیف از باقی افراد ساقط می شود. در توجیه این معنا گفته اند: این فعل بر همه واجب است به صورت عام استغراقی ولی وجوبش مشروط است بعدم اتیان الآخرین، در این حال اگر مکلفی اتیان فعل نماید، وجوبش از سایرین برداشته می شود. زیرا واجب کفایی، واجبی مشروط است که شرطش محقق نشده.
حال اگر هیچ کس انجام ندهد، همه مستحق عقاب می شوند. زیرا چنانکه بیان شد، این واجب، واجبی مشروط است که شرطش برای همه محقق شده است.
یک بیان دیگر
توجیه دیگری نیز ذکر شده، گفته شده: موضوع واجب کفایی یک نفر از مسلمانان لا علی التعیین و «أحَدُ المسلمین» است. حال اگر یک نفر از مسلمین اتیان فعل کند، چون أحَدُ المسلمین آن را انجام داده، امتثال حاصل شده و امر از سایرین ساقط است. اما اگر هیچ کس اتیان امر نکنند، همه مصداق أحَدُ المسلمین می شوند لذا همه مستحق عقاب خواهند بود.
وفیه
اشکال این توجیه این است که: مُجوِّزی برای تعدّد عقاب نداریم، یک واجب بوده بر یک نفر لا علی التعیین، پس چطور هزاران بلکه ملیونها عقاب در برابر ترک یک واجب باشد؟ نمی شود با ترک یک واجب و ارتکاب یک معصیت هزاران و میلیونها استحقاق عقاب به وجود بیاید.
مسئله اقتضای اطلاق صیغه امر
حالا اگر امری آمد و ما شک کردیم که آیا واجب عینی است یا کفایی، چه باید کرد؟ فرموده اند: مقتضای اطلاق، عینی بودن واجب است.
گفتیم: واجب کفایی نوعی واجب مشروط است؛ مولی نیز در مقام بیان بوده و شرطی ذکر ننموده؛ تکلیف هم بر سبیل عموم استغراقی است؛ لذا مُنحل می شود بر همه مکلّفین، یعنی واجب عینی و اتیان آن بر همه واجب خواهد بود. پس مقتضای عدمِ بیانِ شرط، و اطلاق واجب، عینیّت است.
در واجبات کفایی هم معمولاً، یا عبارت «یسقط بفعل البعض» ذکر شده و یا وجوب را به عدم اتیان دیگری مشروط کرده اند.
گاهی قید برخی واجبات کفایی مشخص است. مانند غسل میت، زیرا همه نمی توانند یک میت را غسل دهند. اما واجباتی مانند نماز میت که اینگونه نیستند و خطاب در آن ها به همه مسلمین است، را باید با همین قیود که مولی ذکر می کند بفهمیم. پس درصورت اطلاق، دلیل اقتضای عینی بودن تکلیف را دارد.


[1]  کفایه الاصول، محمد کاظم خراسانی، ص76.