درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

94/10/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فی ما یتعلق بصیغه الامر/اوامر
ایراد محقق خوئی به صاحب کفایه
بحث به جملات خبریه مُستعمل در انشاء رسید. مباحث صاحب کفایه را نیز بیان کردیم.
محقق خوئی در اینجا به صاحب کفایه که فرموده بود: «جملات خبری مُستعمل در مقام انشاء در حقیقت مُستعل در خبر بداعی الانشائند» اشکال می کند. ایشان می فرماید: این کلام درست نیست و جملات مُستعملِ در طلب هستند، نه در خبر بداعی الانشاء. یعنی انسان از «یُعیدُ صلاته» ابدائاً و مستقیما معنای انشاء الطلب می فهمد و نه خبر بداعی الانشاء؛ متفاهم عرفی همین است. لذا می فرماید: «یُعیدُ صلاته» که مُستعمل در اخبار باشد با «یُعیدُ صلاته» انشائی، خیلی متفاوت است. اولی از کسی که نمازش را اعاده می کند حکایت دارد، اما جمله دوم، طلبِ اعاده است.
بعد ایشان یک نقضی آورده و می فرماید: اگر اینطور باشد که صاحب کفایه فرموده، یعنی جملات خبریه مُستعمل در إخبارِ بداعی الانشاء باشند و به دلیل شدت شوق، مولا فعل را در خارج واقع شده ببیند و آن را به صورت خبریه ذکر کند؛ باید صحیح باشد که ما جمله اسمیه را به جای آن جمله فعلیه به کار ببریم. زیرا در این زمینه تفاوتی میان جمله اسمیه و فعلیه وجود ندارد. پس ممکن است مولا جمله اسمیه بداعی الانشاء به کار ببرد، در حالی که این خلاف وجدان است و هیچ جمله اسمیه در این باب به کار نمی رود. متفاهم عرفی نیست که به جای «یُعیدُ صلاته» بگوید:«صلاته معیدٌ». در نهایت معلوم می شود که فعل از معنای إخبار مُنسلخ شده و در معنای طلب به کار رفته. لذا تعبیر صاحب کفایه، تعبیر صحیحی نیست.
بنابر فرمایش محقق خویی: همانطور که صیغه امر مُستعمل در طلب است و ما وجوب را به حکم عقل می فهمیم در اینجا هم همینطور است. جملات خبریه هم مُستعمل در طلبند و عقل رعایتاً لحقّ المولویّه حکم به وجوب می کند.
اما اگر قائل به نظریه مشهور شویم و بگوییم: خودِ ظاهر کلام دلالت بر وجوب دارد و «إفعل» مُستعمل در طلبِ وجوبی و وجوب جزئی از معنای کلام است، باز هم ما نحن فیه با صیغه امر فرق می کند. شاید بتوان گفت: صیغه «إفعل» ظهور در وجوب دارد ولی در اینجا نمی توان این حرف را زد. یعنی نمی تون گفت: «یُعیدُ صلاته» ظهور در وجوب دارد و وجوب الزاما باید به حکم عقل فهمیده شود. به همین دلیل مرحوم صاحب مستند هم مُنکر ظهور جملات خبریه در وجوب شده است. در «بدایع» میرزا حبیب الله رشتی نیز در این مسئله تردید کرده که جملات خبریه ظهور در وجوب داشته باشند، بلکه فرموده: وجوب به حکم عقل فهمیده می شود، خلافاً لصاحب کفایه.[1]
و فیه
به نظر ما مطلب سیدنا الاستاد که فرمود: «جمله فعلیه رأساً و مستقیماً در طلب استعمال شده»، نه تنها دعوای بلا دلیل، بلکه دلیل بر خلاف آن است. از جمله گواه های ادعای ما، ترجمه این جملات است. در ترجمه این جملات به فارسی، آیا جمله به معنای طلبی ترجمه می شود یا معنای خبری؟ قطعا ترجمه ای به معنای خبری (البته بداعی الانشاء) دارند. این نشان می دهد متفاهم از این جُمل، همان معنای خبریست و نه معنای انشائیِ طلب، که در غیر این صورت لازم می آمد، ترجمه «یُعیدُ صلاته» همان ترجمه «ولیُعِد صلاته» باشد.
اما در پاسخ به ایراد ایشان که گفتند: «اگر این جملات، مُستعملِ در همان إخبار بداعی الطلب هستند. یعنی چون آمر از شدّت اشتیاق مطلوب خود را انجام شده می بیند، می گوید: «یُعیدُ صلاته»؛ در این صورت چرا نمی توان جمله اسمیّه به جای آن به کار برد و گفت«مُعیدٌ صلاته»؟
می گوییم: علت این است که: جمله اسمیه دلالت بر دوام و استمرار دارد، لذا اگر فرمود «مُعیدٌ صلاته» یعنی باید علی الدوام و همیشه نماز را اعاده کند. در حالی که امام قطعاً چنین منظوری ندارد. مقصودِ امام این است که مکلف تنها یک بار نماز خود را اعاده کند و این مقصود از جمله فعلیه فهمیده می شود، نه اسمیه. لذا شاید از این جهت جمله اسمیه به کار نبرده. در این صورت نقض سیدنا الاستاد هم وارد نخواهد بود.
تقریبی دیگر برای دلالت جملات فعلیه مُستعمله در انشاء بر وجوب
گفته شده: بنابر قاعده فلسفی «الشئ ما لم یجب لم یوجد و ما لم یمتنع لم ینعدم» که به معنای «ممکن الوجود تا وجود بالغیر پیدا نکند موجود نمی شود» است؛ مولا إخبارِ از وجود داده و این بالدلاله الالتزامیّه کشف از وجوبِ وجودِ این حکم می کند. زیرا استحباب نمی تواند منشأ وجوبِ وجودِ حکم باشد، استحباب الزامی نیست و در صورت استحباب، عبد مخیّر در انجام است. لذا اگر در واقع حکمِ استحباب باشد وجود برای ما مُحرز نخواهد شد. در نتیجه آنچه که یقیناً می تواند منشأ این حکم باشد، وجوب است، نه استحباب و اباحه. تنها با وجوب ما مطمئن می شویم، مومنین مُنبعث شده آن عمل را اتیان می کنند. بنابراین مولا که خبر از وجودِ حکم داده، بالدلاله الالتزامیّه کشف از وجودِ منشأ یعنی وجوب می کند.
و فیه
قاعده «الشئ ما لم یجب لم یوجد و ما لم یمتنع لم ینعدم»، قاعده ای فلسفی و مربوط به وجوب بالغیرِ ممکنات و به دور از اذهان عرفی است. ما اینجا به دنبال ظهور عرفی هستیم، لکن این قواعد نمی توانند برای ما ظهور سازی کنند.


[1]  محاضرات فی الاصول، سید ابوالقاسم خوئی، ج2، ص 135.