درس خارج اصول استاد جزایری

94/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تفصیل بین کون المشتق محکوما علیه و محکوما به/مشتق

تفصیل بین کون المشتق محکوما علیه و محکوما به

محکوم علیه یعنی مبتدا و محکوم به یعنی خبر، البته این مصداق بارزش است و الا فاعل هم محکوم علیه است.

چنین گفته شده که اگر مشتق محکوم علیه قرار گرفت به معنای اعم و اگر محکوم به بود، به معنای متلبس است. مثلا اگر گفته شد زید قائم، در اینجا قائم مشتقی است که محکوم به است لذا به معنای متلبس است پس زید همین الان متلبس به قیام است، اما اگر گفته شود: القائم سلِّم علیه، در اینجا قائم محکوم علیه است، یا آنکه گفته شود: جاء الضارب، در اینجا ضارب محکوم علیه، یعنی فعل به آن نسبت داده شده و مسند الیه است. در چنین جایی مشتق اعم از متلبس بوده و برای منقضی نیز به کار می رود. یعنی وقتی گفته می شود: ضارب آمد، تفاوتی ندارد که الان ضرب از او صادر شده باشد یا در گذشته.

استدلال شده برای این مطلب بر متبادر از محکوم به خصوص متلبس است و ما هم با این موافق هستیم، اما اگر محکوم علیه شد چه؟

استدلال شده با برخی آیات کریمه مانند «السارق و السارقه فاقطعوا ایدیهما»[1] در این آیه شریفه سارق و سارقه چون مبتدایند محکوم علیه هستند. مراد از این مشتقات نیز خصوص متلبس نیست، زیرا زمان قطع ید دستگیر شده و در بند حاکمند، لکن قبلا سارق بوده اند و مبدا الان از آنها منقضی شده است.

مورد دیگر آیه کریمه «الزانیه و الزانی فاجلدوا کل واحد منها مئه جلده»[2] در این آیه شریفه نیز، زمان اجرای حد، شخصِ محدود در حال زنا نیست. لذا مقصود از آیه شخص متلبس نبوده بلکه مقصود گناهی است که در گذشته از آنها سر زده است. لذا به معنای منقضی هستند، پس می بینید که باید میان مشتقی که محکوم علیه و مشتقی که محکوم به است تفصیل داد.

ذکر یک نکته

در برخی تفاسیر این نکته بیان شده که در آیات اصل تقدم مرد بر زن است. مثلا «المومنون و المومنات» همیشه مرد بر زن مقدم می شود در آیه سرقت هم همینطور است پس چرا در آیه زنا زن مقدم شده است؟

در پاسخ به این سوال گفته شده: در این عمل شنیع نقش زن بیشتر است. زیرا تا زن راضی نشود این عمل محقق نخواهد شد، لذا در این آیه استثنائا زن مقدم شده است.

جواب از تفصیل

به سه شکل جواب داده شده است.

مرحوم آخوند می فرماید: برخی از تلبسات صِرفِ حدوثشان برای بقاء حکم کفایت می کند. یعنی حکم و نه عنوان استمرار پیدا می کند. الان عنوان سرقت صدق نمی کند، زانی و زانیه هم صدق حقیقی ندارند و این ها عناوین زمان تلبس هستند. لکن صرف تلبسشان برای بقاء حکم کفایت می کند. همان زمان که متلبس شدند محکوم به اجرای حد شدند و این حکم است که استمرار دارد ولو بعد از انقضاء تلبس و عنوان. مانند بحث ملاقات که گفتیم: صِرف ملاقات نجاست ولو لحظه ای باشد و زائل شود موجب استمرار حکم خواهد بود.[3]

جواب دوم: که جواب اصلی نیز است این است که ما با یک مورد استعمال نمی توانیم حقیقت و مجاز را اثبات کنیم. مثلا اگر امر در چند مورد در استحباب به کار رفت مانند امر به غسل جمعه آیا دلیل می شود که حقیقتِ در استحباب است؟ الاستعمالُ اعمٌ من الحقیقه، لذا استعمال مشتق در زانی و سارق نمی تواند دلیل بر این باشد که کل مشتق حقیقت در اعم است.

جواب سوم: این تفصیل غرابتی دارد، زیرا هر چه که ما دیدیم لفظ یا هیئتی که وضع برای معنایی شد همیشه حقیقت در همان معنی بوده است، ولی اینکه بگویند: اگر مبتدا واقع شد یک معنی دارد و اگر خبر واقع شد معنای دیگری دارد، حرفی غریب بوده و در وضعهای متعارف نیز دیده نشده. اگر لفظ زید وضع شد برای فلان شخص چه مبتدا، چه خبر و چه فاعل واقع شود یک معنی می دهد. سایر وضع ها نیز همین گونه اند. اینکه واضع شرط کند لفظ در یک استعمال یک معنی دهد و در استعمالی دیگر معنایی دیگر، امری نامتعارف است.

خلاصه به این سه دلیل ما نمی توانیم این تفصیل را بپذیریم.

بررسی بساطت و ترکب معنای مشتق

اصل این بحث مربوط به محقق شریف است، محقق میر شریف جرجانی مربوط به هشتصد سال پیش است که مولف صرف میر نیز می باشد. اولاد ایشان شیعه و برخی از آنها از بزرگان تشیع بوده اند. خود او نیز رگه هایی از تشیع داشته است ولی اظهار نکرده و بعید نیست که خودش اصلا سنی نبوده باشد.

ایشان بحثی دارد در مورد این که معنای مشتق بسیط است و یا مرکب؟ در ای بحث خود قائل به بساطت شده و ترکّب را رد کرده است.

لکن به نظر ما این چیزها از مقوله استظهارند و انسان باید به ذوق عرفی مراجعه و بفهمد لفظ در چه معنایی ظهور دارد. ظهورات قابل استدلال عقلی نیستند بلکه در این مسائل باید به وجدان مراجعه شود.

لکن ایشان استدلالاتی بیان کرده اند برای بساطت معنای مشتق، آخوند به تبع صاحب فصول متعرض این مطلب شده و قبل از طرح مساله توسط ایشان هم این مساله از متون کتب درسی حوزه بوده است.

لفظ «کفایه» در عبارات آخوند در مباحث الفاظ ناظر به فصول و در مباحث عقلیه ناظر به رسائل شیخ است. بنا بر این در محل مبحث، عبارت ناظر به کلمات صاحب فصول است.

صاحب فصول ایراداتی به کلام میر شریف وارد کرده و آخوند در صدد پاسخ به آن ایرادات بر آمده. البته خود آخوند مخالف میر شریف است. ولی ایرادات صاحب فصول را نیز قبول ندارد.

خلاصه دلیل تعرض به این مبحث و تاریخچه اش بیان شد. لکن این مساله هیچ ثمره ای ندارد.


[1] مائده/سوره5، آیه37.
[2] نور/سوره24، آیه2.
[3] کفایه الاصول، محمد کاظم خراسانی، ص50.