درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

94/08/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:ادله وضع برای خصوص متلبس/مشتق
ادله وضع برای خصوص متلبس
به بحث ادله مشتق رسیدیم، صاحب کفایه که از قائلین وضع مشتق برای خصوص متلبس است، چند دلیل بر قول خود ذکر می کند:
دلیل اول ایشان تبادر است، یعنی وقتی گفته می شود: زیدٌ قائم، منظورشان این است که الان ایستاده نه اینکه قیام از او منقضی شده باشد.
دلیل دوم ایشان صحت سلب از ما انقضی است که علامت مجاز نیز می باشد، یعنی وقتی زید نشست، می توانیم بگوییم: زید ایستاده نیست. در این صورت استعمال قیام برای زید مجازی خواهد بود.
دلیل سوم عبارت است از ارتکاز تضاد بین مشتقات، مثل قائم و قاعد که ضدین هستند و ممکن نیست شخصی هم قاعد باشد و هم قائم. این مطلب کاشف از این است که موضوع له خصوص متلبس است. زیرا اگر یکی موضوع برای متلبس و دیگری برای اعم از ما انقضی وضع شده بود، می بایست هر دو صادق بوده و تضادی در کار نباشد. مثلا اگر قائم وضع برای اعم شده باشد نباید صدق قاعد بر زید در حالت قعود اشکالی داشته باشد؛ یعنی به لحاظ تلبسش، قاعد صادق و به لحاظ حالت منقضی، قائم صادق است؛ حال آنکه این دو با هم قابل جمع نیستند. در نتیجه این تضاد کاشف خواهد بود از اینکه موضوع له، خصوص متلبس است.[1]
بررسی ارتکاز تضاد
گاهی در مورد ارتکاز تضاد این بحث مطرح می شود که ممکن است ارتکاز تضاد از حاق لفظ و از بابت وضع نباشد و این ارتکاز از باب کثرت استعمال شکل گرفته باشد. یعنی لفظ ابتدا حقیقت در اعم بوده لکن با کثرت استعمال منصرف به خصوص متلبس شده. چنین انصرافی، انصراف اطلاقیست؛ یعنی معنای حقیقی ممکن است اعم از متلبس و منقضی بوده اما به دلیل کثرت استعمال منصرف به خصوص متلبس گشته.
در این صورت چون منشا این انصراف کثرت استعمال است، دیگر ارتکاز نمی تواند علامت حقیقت و مجاز باشد. حال اگر این حرف درست باشد، این تضاد، دیگر از حاق لفظ نبوده و نمی تواند نشانه حقیقت باشد.
در جواب گفته شده که اولاً نمی شود لفظ برای اعم وضع شده باشد و بعد از آن کثرت استعمال در خصوص متلبس پیدا کند؛ چرا که در این صورت بیشترِ استعمالات لفظ، در معنایی غیر از موضوع له خواهند بود که این گونه استعمال خلاف حکمت وضع است.
البته استعمال در منقضی نیز زیاد است. این استعمال در منقضی احتمالا با لحاظ حال تلبس به مبدا صورت می گیرد. علی ای حال اگر بگوییم: مشتق موضوع است برای متلبس و در منقضی به لحاظ حال تلبس استعمال می شود –مانند سارق که بعد از سرقت هم به او می گویند سارق اما به لحاط حال سرقتش- اشکالی نخواهد داشت. در این صورت ارتکاز تضاد نیز صحیح است.
اما اگر گفتیم که مشتق موضوع است برای منقضی و استعمال، هم در متلبس حقیقت است و هم منقضی؛ دیگر نمی توانیم بگوییم به لحاظ حال تلبس در منقضی استعمال می شود چون مشتق در منقضی نیز حقیقت خواهد شد.
در این صورت این سوال طرح می شود که، منشاء ارتکاز تضاد چیست و ارتکاز تضاد چه توجیهی دارد؟
پاسخ این است که به خلاف صورت اول دراین صورت ارتکاز تزاد توجیهی نخواهد داشت؛ زیرا ارتکاز تضاد با وضع برای متلبس سازگار است و نه با وضع برای اعم.
خلاصه اینکه اگر بگوییم: مشتق موضوع برای متلبس است، ارتکاز تضاد توجیه دارد. اما در صورتی که گفته شود: موضوع برای اعم است، ارتکاز تضاد توجیه قابل قبولی نخواهد داشت.


[1]  کفایه الاصول، محمد کاظم خراسانی، ص45.