درس خارج اصول استاد جزایری

94/07/12

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:جریان مشتق در اسم آلت و اسم مفعول/مشتق
مقدمه
تفاصیلی که در بحث ما بود از نظر گذراندیم، تفصیل صاحب فصول در باره اسم زمان و تفصیل محقق نائینی در باره مشتقاتی که منتزع از نفس ذات و ماهیت می شوند، محقق نائینی فرمودند: در این اوصاف انقضاء مبدا صدق نمی کند زیرا لازمه اش این است که ذات باقی بماند و صفت زائل شده باشد و این محال است زیرا ماهیت و صفت لازم و ملزوم و لاینفک از یکدیگرند، صفت از خواص ذات ماهیت است مانند صفت امکان برای مثل انسان، یعنی معقول نیست انسانی باشد در حالی که ممکن الوجود نباشد. لذا تا زمانی که ماهیت انسان صادق است امکان همراه اوست و انقضاء مبدا از این صفت محال است.
بحث مشتق در جایی است که اصل انقضاء معقول باشد. در عناوین منتزَع از مقام ذات که بقاء ذات و انقضاء مبدا در آنها معقول نیست، این بحث که ببینیم آیا استعمال مشتق حقیقت است یا مجاز مطرح نیست. این کلام محقق نائینی و کلامی صحیح است.[1]
یک جوابی هست و آن اینکه بحث ما در مورد مشتقات است نه مواد، بحث ما در هیئت مشتق است بالحمل الاولی، یعنی هیئت اسم فاعل و اسم مفعول و امثال آن، ما ناظر به مواد نیستیم و کاری نداریم که انطباق این هیئات در کجاها معقول است و در کجاها معقول نیست، این ایراد اول آخوند به صاحب فصول است که حرف درستی هست. لکن همان موقع که هیئات را بررسی می کنیم این سوال پیش می آید که فلان هیئت آیا مطلقا محل بحث است یا در بعضی موارد؟ این سوالی است که در بحث استعمال مشتق منطقی است زیرا همان هیئات را هم باید دید که در چه مواردی وارد بحث می شوند و در چه جاهایی وارد نمی شوند. لذا بالاخره مقداری در مواد هم باید وارد شویم و بحث مواد را نباید مهمل رها کنیم.
مثلا وقتی که می گوییم: اسم فاعل در بحث مشتق وارد است آیا مطلقا و در همه موارد وارد بحث است؟ قطعا نه، آیابه صورت مهمله وارد بحث است؟ این هم نمی شود، پس باید مواردی که مجرای بحث مشتق است تا حدودی بررسی شوند،که این بررسی منطقی است.
تفصیل دیگری از محقق نائینی
محقق نائینی این تفصیل را به تبع از صاحب فصول آورده و فرموده هیئت اسم آلت از بحث مشتق خارج است، اسم آلت به معنای آلتِ مصدر، مانند مضراب که آلتِ ضرب است مانند مفتاح و مقراض(قیچی)، هرچند از مصدر گرفته می شود لکن از محل بحث خارجند. محقق نائینی تبعا لصاحب فصول در تعلیل خروج اسم آلت از بحث مشتق می فرماید: اسم آلت قطعا بر منقضی عنه المبدا صدق می کند، مثلا مقراض که آلتِ قرض و بریدن است آیا مدام باید در حال بریدن باشد تا به آن مقراض گویند ؟ اگر قیچی را بر سر طاقچه گذاشتیم آیا دیگر قیچی نیست؟ قطعا هست.
مورد دیگری را که خارج نموده اسم مفعول است، می فرماید اسم مفعول وضع شده برای «مَن وقع علیه الفعل» زمانی که فعل بر او واقع شد «الشئ لا ینقلب عما هو علیه» وقتی فعل بر آن واقع شد دیگر مانند مارکی است که روی آن خورده و مخالفی هم در مسئله نیست که مشتق همیشه بر اسم مفعول صدق می کند. کسی که کتک خورده همیشه مضروب است ولو اینکه الان در حال کتک خوردن نباشد.
و فیه
در جانب اسم آلت بله حرف درستی است، لکن این استدلالی که برای اسم مفعول آورده اید نحوه استدلالش چه فرقی می کند با اسم فاعل؟ اسم فاعل هم وضع شده برای «من صدر عنه الفعل» وقتی فعل از فاعل صادر شد هم دیگر قابل سلب نیست، همین استدلال می آید، لذا باید ببینیم آیا مقصود صدور و وقوع حدوثی است یا ذات الطبیه، اگر صدور و وقوع حدوثی منظور است بله حرف شما درست است. زیرا تلبس به حدوث قابل سلب نیست، اما در مشتق مراد ما از تلبس آیا همین مقدار از حدوث است؟ اگر باشد در همه جا جاریست؟ خیر منظور این نیست بلکه منظور ذات الطبیعه است. یک زمانی ضرب واقع شده الان منقطع شده نگاه می کنیم، اگر منقطع شده باشد، منقضی است و اگر ضرب باقی باشد متلبس خواهد بود. لذا بحث مشتق در اسم مفعول هم جاری است و اسم مفعول خارج از حریم بحث نیست.
ظاهرا در این استدلال نگاه ایشان به کلمه مقتول بوده، فعل قتل سر بریدن است، متلبّس آن همان موقع است که سر شخص را می بُرند ولی بعد از زمان بریدین سر نیز استعمال مقتول در آن مجاز نیست بلکه حقیقت است، این را دیده اند و گفته اند اسم مفعول همیشه متلبس و از بحث مشتق خارج است. زیرا کلمه مقتول در همه ازمنه صدق می کند و اختصاصی به زمان قتل ندارد. به نظر من منشأ قضیه این است که إن شاء الله در مورد آن بحث خواهیم کرد.


[1] فوائد الاصول، محمد حسین عروی، ج1، ص89.