درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

94/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تعریف مشتق/مشتق
تعریف المشتق
بهتر این است که در ابتدای بحثِ مشتق، از تعریف آن شروع کنیم.
مصدر لغویِ مشتق، اشتقاق است، یعنی چیزی که اصل و نسب و ریشه ای دارد و از آن ریشه گرفته شده است. در فارسی هم می گویند شقّه شدن، یعنی دو قسمت شدن، کَأنّه یک تکه ای از تکه دیگر جدا شده و به وجود می آید.
اما در اصطلاح دو معنی دارد، یک معنی در علم صرف است و معنای دیگر در علم اصول، در علم صرف مشتق به این معنی است که کلمه ای از کلمه دیگر ساخته شود و یک کلمه، ریشه کلمه دیگری باشد، تفاوتی ندارد که آن کلمه ی اصل و ریشه، مصدر یا مشتق دیگری باشد.
در علم اصول نیز، مشتق همان معنای لغوی اشتقاق را دارد، لکن بمعنای که صفتی است که جری علی الذات پیدا کرده، یعنی آن صفت به یک ذاتی نسبت داده شده، مانند اتصاف زید به ضرب، لذا افعال و کلمات دخالتی در بحث اصولی ندارند بلکه در علم اصول از خود صفت بحث می کنیم از آن حیث که تجری علی الذات. بحث می شود از صفاتی که به اعتبار مبدئشان بر یک ذات اطلاق می شوند، مانند العادل، عادل یعنی آدمی که صاحب عدالت است، ضارب یعنی آدمی که زننده است.
پس هر مشتقی محل بحث ما نیست، بلکه از میان مشتقات صَرفی آن مشتقی محل بحث ما است که تجری علی الذات، این محل بحث ما در علم اصول می باشد.
مشتق اصولی که ویژگی های آن را بیان کردیم نسبتش با مشتق صرفی عموم و خصوص من وجه است، زیرا مشتق اصولی شامل افعال نمی شود پس از این جهت اخص است، از جهت دیگر مواردی را شامل می شود که مشتق صرفی نیستند اما جری بر ذات دارند، مانند غلام، زوج و زوجه، اینها مشتق صرفی نیستند اما در مشتق اصولی داخلند. پس نسبتشان عموم و خصوص من وجه است.
محمول مشتق
تا اینجا موضوع بحث مشتق را بیان کردیم، حال سوال این است که محمول قضیه مشتق چیست؟ محمول قضیه این است که مشتق آیا فقط در ما تلبّس بالمبدأ حقیقت است یا اعم است از متلبّس و ما انقضی عنه المبدأ؟
پاسخ این پرسش محمول ما در مسئله مشتق است، یعنی همه بر این مسئله اتفاق دارند که در خصوص متلبّس فی الحال حقیقت است، همچنین همه اتفاق دارند که در ما یتلبس فی المستقبل مجاز است و محل اختلاف ما انقضی عنه التلبس است.
معتزله و برخی از قدمای اصحاب قائل بر اعمیّت و اشاعره و برخی از متاخرین اصحاب ما قائل به وضع مشتق برای خصوص متلبّس شده اند. بسیاری از آقایان هم میان موارد مشتق در مسئله تفصیل داده اند، در برخی موارد اعمی و در برخی دیگر از موارد قائل شده اند که وضع برای خصوص متلبّس شده است، مثلا صاحب فصول از قائلین به تفصیل است، ایشان میان متعدی و لازم تفصیل داده اند، اگر مبدأ لازم باشد مشتق وضع شده برای خصوص متلبّس بالمبدأ و اگر متعدی باشد وضع آن برای اعم است.