درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

93/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

استعمال اللفظ و اراده النوع او الصنف او المثل او الشخص
در کفایه آمده: «ام صحه استعمال اللفظ فی نوعه او جنسه من هذا القبیل(ای من قبیل المجاز) فیکون باستحسان الطبع لا بالوضع» ایشان این بحث را داشتند که استعمال لفظ در معنای مجازی به وضع واضع نیست، هر چند برخی از علما قائل بودند که استعمال لفظ در معنای مجازی به وضع نوعی است، چگونه؟ حمل کرده اند به انواع علاقات، یعنی واضع اجازه استعمال لفظ فی غیر ما وُضِع له را داده است لکن بحسب علاقات، یعنی متکلّم در چهار چوب یکی از این علایق بیست و چهار گانه می تواند لفظ را در غیر ما وُضِع له استعمال بکند، این هم خودش یک نوع وضع است ولی وضع نوعی محسوب می شود نه شخصی، صاحب کفایه این را نمی پذیرد و نمی پسندد و می فرماید استعمال لفظ در معنای مجازی بالطبع است نه بالوضع، یعنی همینکه طبع انسان و ذوق انسان «یستجوده و یستحسنه» کافی است برای صحت استعمال، همین که طبع بپسندد کافی است چه علائق بیست و چهار گانه باشند چه نباشند، عکسش هم صادق است، یعنی اگر متکلّم لفظی را در ما وُضِع له استعمال بکند به همراه یکی از علایق، و طبع آن را نپسندد استعمالش غلط است و صحیح نیست. این فرمایش را در آنجا فرمودند
به اینجا که می رسند می فرمایند ظاهر این است که استعمال اللفظ فی اللفظ هم از همین مقوله است، استعمال اللفظ فی اللفظ یعنی چه؟ وقتی که ما کلمه ای را استعمال می کنیم(مانند زید) دو حالت دارد، یا معنای آن را اراده کرده ایم یعنی از زید اراده فلان آدمیزاد را کرده ایم، یا اینکه خود لفظ را اراده کرده ایم، یعنی اسم علم ثلاثی مجرد جامد، حالا پس زید وضع شده است برای اسم آدمیزاد در حالی که گاهی این کلمه استعمال می شود و اراده می شود خود لفظ نه موضوع له آن.
صحیح این است که در جمیع صُوَر استعمال بالطبع است، زیرا واضعِ لغت لغات را وضع کرده برای معانی و علقه وضعیّه هم عُلقه ثابتی میان لفظ و معنای خودش است، حالا زمانی که لفظ ارض را به کار می برید و می گویید «الارض مونث» ربطی به علقه وضعیه دارد؟ خیر زیرا علقه وضعیه عُلقه ای است میان لفظ و معنی نه میان لفظ و خودش. در چه مواردی و چه جاهایی ما عُلقه وضعیه نداریم؟ در چهار مورد:
1استعمال لفظ و اراده نوعش، مانند اینکه بگوییم «زید ثلاثی» و مرادمان شخص نباشد نوعش باشد
2استعمال لفظ و اراده صنفش، مانند «زید فی ضرب زید فاعل»
3استعمال لفظ و اراده مثلش، مانند «زید فی ضرب زید فاعل» و اراده بکنیم همین «ضرب زید» را نه جمله دیگری
4استعمال لفظ و اراده شخصش، مانند «زید ثلاثی» و مرادمان از زید همین لفظ زید باشد نه نوع آن
در جمیع این موارد ما عُلقه وضعیه نداریم، اصلا واضع در این موارد کاری ندارد و دخالتی نکرده است، چیزی که واضع گفته علاقه بین اللفظ و المعنی است، علاقه بین لفظ زید و آن آدمیزاد مشخص.
بررسی کلام صاحب کفایه  [1]
صاحب کفایه می فرماید «و الظاهر ان صحه استعمال اللفظ فی نوعه او مثله من هذا القبیل فیکون باستحسان الطبع لا بالوضع ولو نوعا» می خواهد بگوید ما -در استعمال اللفظ و اراده نوعه- هم مانند استعمالات مجازی بالطبع است و بالوضع نیست و ما هیچ رقم وضع را در این مورد هم قبول نداریم و صحت استعمال در آن اصلا نیازمند وضع نیست حتی وضع نوعی که مقعول است.
سپس می فرمایند : «الرابع لا شبهه فی صحه اطلاق اللفظ و اراده نوعه کما قیل «ضرب فعل ماض» به نظر ما اینجای فرمایش ایشان اشکالی دارد و آن اینکه از این «ضرب» اراده نوع نمی توان کرد، زیرا بر خودش قابل صدق نیست چون اسم حاکی است و معنای حدثی ندارد حال آنکه نوع باید شامل جمیع افرادش بشود، مثال صحیحش «ضرب ثلاثی» می باشد.
سپس می فرمایند: «او صنفه کما اذا قیل «زید فی ضرب زید فاعل» اذا لم یُقصد به شخص القول» چرا؟ چون اگر اراده کردیم شخص القول کردید استعمال در مثل می شود نه صنف، ولی اگر اراده کردیم صنف را یعنی هر زمان که گفتیم «زید فی ضرب زید فاعل» اراده صنف شده است.
سپس می فرمایند: «او مثله ک«ضرب» فی المثال فیما اذا قُصِد» این جا هم به نظر ما اشکالی دارد زیرا در صنف(مطلب بالا) ایشان فرمودند اگر اراده شخص القول نشود استعمال در صنف شده است، حالا اگر اراده شخص القول بشود چه؟ استعمال در مثل است که شاهد مثال این قسمت از بحث است، حالا در مطلب قبلی مثال «زید» بود نه «ضرب»، در مثال بالا که مثال زده بود به«زید فی ضرب زید فاعل» بحث بر سر فاعلیت زید بود، پس این کلام که دنباله مثال بالا است باید شاهد مثالش «زید» باشد نه «ضرب» اگر زید را تبدیل کردید به «ضرب» آیا بحث بر سر فاعلیّت «ضرب»است؟ «ضرب» که فعل است نه فاعل، مگر اینکه کلام ایشان را تاویل بکنیم که باز هم خیلی خلاف ظاهر است. لذا باید می فرمودند ک«زید» فی المثال نه ک«ضرب» فی المثال.


[1]  کفایه الاصول، محمد کاظم خراسانی، ص14.