درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

91/02/31

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: جریان استصحاب در زمانیات / تنبیهات استصحاب / استصحاب
 تعریف زمانیات و اقسام آنها:
 استصحاب در تدریجیات، گاهی در زمان است، مثل جریان استصحاب در نهار و لیل و شهر و سنه و... که بحث آن گذشت و گفتیم استصحاب در آن جاری است. گاهی نیز در زمانیات است. زمانیات به اموری که تدریجی هستند و در زمان واقع می شوند گفته می شود که دو قسم هستند؛ قسم اول اموری هستند که ذاتاً و به حسب طبیعتشان تدریجی می باشند، مثل تکلم، حرکت و... تدریجی به چیزی گفته می شود که لاتَجتَمِعُ أجزائُهُ فِی الوُجود. یعنی همیشه فقط یک جزء آن موجود است و اجزاء سابق و لاحق آن، معدوم هستند. در مقابل تدریجی، قارّ است که همهﻯ اجزاءش با همدیگر موجود هستند. قسم دوم اموری هستند که به حسب طبیعتشان تدریجی نیستند بلکه قارّ هستند ولی اگر مقید به زمان شدند، همانطور که زمان تدریجی است، این اموری که در طول زمان واقع می شوند نیز تدریجی می شوند. مثل جلوس که اجزاءش مجتمع در وجود هستند ولی اگر گفته شود «إجلِس مِن طُلُوعِ الفَجر إلی زَوالِ الشَمس» و مقیّد به زمان شود، تدرّج پیدا می کند.
 بررسی جریان استصحاب در قسم اول زمانیات:
 محقق خوئی(ره) می فرمایند در ماهیت قسم اول از زمانیات (مثل حرکت در أین) که به حسب ذاتشان لاتَجتَمِعُ أجزائُهُ فِی الوُجود هستند، همانند زمان دو قول وجود دارد. قول اول اینکه این وجودات، واحد مستمری هستند که متقوّم به انصرام می باشند و قول دیگر اینکه متشکل و مترکب از وجودات متعدده فِی کُلِّ آنٍ آنٍ هستند. در نتیجه اگر قائل شدیم به اینکه حرکت، از اول تا آخر وجود واحد مستمری است، بقاء در آن صدق می کند حَتّی بِالدِّقَةِ العَقلِیَة، فَضلاً عَنِ الصِّدقِ العُرفی و منافاتی با این ندارد که حرکت در هر آن، در جایی غیر از آنِ قبلی است. چون به حسب واقع، وجود واحدی دارد که بقاء در آن صدق می کند و هر حالتی از آن، عین حالت دیگرش می باشد. ولی اگر قائل شدیم به این که حرکت، متشکل از وجودات کوچک متعدده است، یعنی در هر آن فقط یک وجود است که مغایر با وجود سابق و وجود لاحق است، در این صورت به دقت عقلی بقاء وجود ندارد. لکن با مسامحهﻯ عرفیه، این حرکت بین مبدأ و منتهی وجود واحدی محسوب می شود. پس با متوسل شدن به ذیل صدق عرفی، استصحاب جاری می شود. مثلاً حرکت در مطاف به قصد طواف یا در سعی بین صفا و مروه، از لحظه ای که شروع می شود، طبق این قول در حال تغییر است ولی به نظر عرفی مسامحی، صدق می کند که بگوییم طواف یا سعی باقی است و استصحاب جاری می شود.
 اشکال تخلل عدم در امور تدریجیه:
 در امور تدریجیه، چه قائل به وجود واحد مستمر باشیم، چه قائل به وجودات متعددهﻯ متصله، این سؤال مطرح می شود که اگر تخلل عدم شود، از آنجا که در حال عدم، وجود صدق نمی کند و انتقاض لازم می آید، پس از شک در بقاء، استصحاب جاری می شود یا نه؟ مثلاً تخلل عدم به واسطهﻯ ایستادن شخصی که در حال حرکت است و یا سکوت شخصی که در حال تکلم است که اتصال حقیقی را از بین می برد ولو به خاطر تنفس کردن باشد، چطور قابل توجیه است؟
 جواب صاحب کفایه(ره) از اشکال تخلل عدم در امور تدریجیه:
 صاحب کفایه(ره) می فرمایند از آنجا که این أعدام متخلله، یسیر هستند، مغتفر و مستهلک می باشند و وجود عرفی ندارند. در نتیجه تخلل عدم در ضمن تکلم، ضرری به صدق البقاء نمی رساند و صدق می کند که بگوئیم سخنرانی باقی است.
 اشکال محقق خوئی(ره) به توجیه صاحب کفایه(ره):
 محقق خوئی(ره) نسبت به جواب صاحب کفایه(ره) اشکال کرده و می فرمایند در برخی از موارد، بین صدق عرفیه و دقت عقلیه تفاوت وجود دارد اما در برخی از موارد نیز تفاوت وجود ندارد. مثلاً وقتی در حرکت، تخلل عدم شود و شخصی از حرکت بایستد، صدق نمی کند که او مشغول حرکت است. چون توقف، ضد حرکت است و اگر توقف، صادق باشد، حرکت حتی عرفاً نیز صادق نیست. چراکه امکان صدق ضدین وجود ندارد. پس اینکه گفته شود أعدام متخلله، مستهلک هستند و وجود عرفی ندارند را قبول نداریم و صدق عرفی نیز مساعد نیست.
 جواب محقق خوئی(ره) از اشکال تخلل عدم در امور تدریجیه:
 محقق خوئی(ره) پس از بیان اشکال به جواب صاحب کفایه(ره)، درصدد توجیه برآمده و می فرمایند موارد، مختلف هستند. گاهی اوقات، عنوانی که وجود دارد، لابشرط است و در نتیجه صدق بقاء می کند. مثل عنوان «مسافر» یعنی «مَن تَغَرَّبَ عَن وَطَنِه»، کسی که از وطن خودش جدا شده و به محل غریبی رفته است. این عنوان، متقوّم به حرکت دائم نیست بلکه اگر شخص مسافر، کمی نیز استراحت کند بازهم عنوان مسافر صدق می کند. چون سفر در مقابل وطن است و به معنای نفس حرکت نیست. پس صدق این عنوان، لابشرط است. در این نوع از عناوین، مشکلی وجود ندارد و استصحاب جاری می شود؛ چون بقاء صدق می کند.
 گاهی اوقات صدق عرفی وجود ندارد اما وحدت اعتباریه وجود دارد و به خاطر وجود وحدت اعتباریه، تخلل عدم ضرری ندارد و صدق بقاء می کند. مثل عنوان «تکلم» که از اول تا آخر، به همراه تخلل عدم هایی که در بین آن است، واحد بِالوَحدَةِ الإعتِبارِیَة محسوب می شود. مثلاً یک قرائت است که معتبِر برای آن، وحدت اعتباریه درست کرده است به اعتبار اینکه همهﻯ آن قرائت، مربوط یک سوره است. با اینکه به دقت عقلیه، آیات آن با همدیگر متفاوت هستند. همچنین هر جزئی از نماز که از امور تدریجیه است، چون در طول زمان واقع می شود و همانطور که خود زمان، تدریجی است، مظروف آن نیز تدریجی است، مغایر با جزء دیگر آن است. از طرفی نماز، متشکل و مرکب از مقولات مختلفه است. مثلاً قرائت و اذکار آن، کیف مسموع، نیت آن، کیف نفسانی و رکوع و سجود و قیام آن، از مقولهﻯ وضع هستند. با این حال مولا برای این مقولات مختلفهﻯ متباینه، وحدت اعتباریه درست کرده و مجموع این عمل را یک چیز اعتبار کرده و اسم آن را صلاة گذاشته است. در این صورت تا زمانی که انسان مشغول نماز است و هنوز سلام نداده و از نماز خارج نشده است، بقاء در نماز صدق می کند. چون اول و وسط و آخر آن، یک عمل، یعنی عمل صلاة است. بنابراین نسبت به تخلل عدم، دو راه حل وجود دارد؛ گاهی اوقات صدق عنوان، از جهت لابشرط بودن است و گاهی اوقات نیز وحدت اعتباریه است که موجب صدق بقاء می شود.
 جمع بین جواب صاحب کفایه(ره) و جواب محقق خوئی(ره):
 جواب صاحب کفایه(ره) که می گوید اگر تخلل عدم، کم و اندک باشد، وجود عرفی ندارد، می تواند برای همه جا صحیح باشد و در کنار آن، جوابهای محقق خوئی(ره) نیز در موارد خودشان صحیح باشند. یعنی این دو جواب، مانِعَةُ الجَمع نیستند و اشکالی ندارد که صدق بقاء، از دو جهت باشد. چون فرمایش صاحب کفایه(ره)، فرمایش درستی است و مثلاً توقف اندک در طواف، اشکالی ندارد و کسی قائل نشده که منافات با طواف دارد. یا مثلاً وقتی با ماشین به مسافرت می رویم، توقف کوتاه برای پرداخت پول عوارضی یا سرعت گیر یا بنزین زدن و... مانع از صدق عرفی بقاء نمی شود و بازهم به ما مسافر گفته می شود. چون این توقف به خاطر اندک بودنش، مستهلک است. البته اگر توقف، یسیر نباشد، صدق عرفی بقاء، محل اشکال است ولی تخلل عدم هایی که به طور متعارف لازمهﻯ عمل هستند، منافاتی با صدق عرفی بقاء آن عمل ندارند.
  والسلام