درس خارج اصول استاد موسوی جزایری

91/01/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی مجعول بودن دستهﻯ اول و دوم احکام وضعیه / تفصیلات استصحاب / استصحاب
 نتیجهﻯ کلی بحث سابق پیرامون دستهﻯ اول و دوم:
 نتیجه ای که از مباحث گذشته حاصل شد این است که قسم اول و دوم از احکام ثلاثه ای که مرحوم آخوند(ره) برای احکام وضعیه درست کردند، از جهت منتزع بودن از یک امر اعتباری، تفاوتی با هم ندارند؛ لکن قسم اول منتزع از اخذ تقیّد و خصوصیتی در موضوع تکلیف است، مثل سببیت زوال شمس برای نماز و شرطیت استطاعت برای حج؛ اما قسم دوم منتزع از اخذ خصوصیتی در متعلّق تکلیف است، مثل جزئیت سوره برای نماز و شرطیت استقبال قبله در نماز و مانعیت لُبسِ ما لاتَحِلُّ أکلُه در نماز.
 لذا در قسم اول، تکلیف مقید به قیود می شود ولی در قسم دوم، تکلیف اطلاق دارد و مکلفٌ به مقید به قیود و مشروط شده است. در نتیجه تفصیل مرحوم آخوند(ره) مبنی بر تکوینی بودنِ بعضی از اقسام را قبول نداریم.
 امکان جعل دستهﻯ اول و دوم علاوه بر امکان انتزاع آنها در کلام مرحوم امام (ره):
 مرحوم امام (ره) علاوه بر امکانِ انتزاعی بودنِ دستهﻯ اول و دوم احکام وضعیه از یک امر اعتباری، مجعول بالاستقلال بودن آنها و تعلّق جعل و اعتبار به خود آنها را نیز ممکن می دانند. یعنی همانطور که ممکن است سببیت یا شرطیت زوال شمس از امر صلاة عَقیبَ زَوالِ الشَّمس، و شرطیت برای استطاعت، از اخذ قید استطاعت در موضوع تکلیفِ حج انتزاع شوند، همچنین مانعی ندارد که خود سببیت و شرطیت مستقیماً جعل شوند. یعنی مولا برای تکلیف حج بگوید جَعَلتُ الشَّرطِیَة للإستطاعة، یا اینکه در قسم دوم بگوید جَعَلتُ المانِعیَة لِلُبسِ ما لا یُؤکَلُ لَحمُه لِلصَّلاة.
 استدلال محقق نائینی(ره) بر عدم جعل دستهﻯ اول و دوم:
 حضرت امام (ره) در این مطلب، استدلال مرحوم نائینی(ره) -که طرف بحث ایشان است- مبنی بر انتزاعی بودنِ دستهﻯ اول و دوم و مجعول بودنِ منشأ انتزاع آنها را مطرح و رد می کنند و می فرمایند از موارد خلط بین احکام عالم تکوین و احکام عالم تشریع، کلام محقق نائینی(ره) است که می فرمایند سببیت، تکویناً و تشریعاً قابلیت جعل ندارد و آن چیزی که قابلیت جعل دارد، ذات السبب است. چون سببیتِ سبب، از لوازم ذات است و ید جعل به چیزی که از لوازم ذات باشد تعلق نمی گیرد. مثل زوجیت أربعة که عبارت است از رشح و افاضه و قائم به ذات سبب می باشد. بنابراین خداوند فقط أربعه را خلق می کند و زوجیت که از لوازم ذات آن است، قابلیت جعل تألیفی ندارد هرچند که قابلیت جعل بالعرض را دارد. یعنی به تبع جعل ذات آن، جعل می شود که جعل دوم محسوب نمی شود بلکه انجعال است. بنابراین همیشه باید سببیت، منتزع باشد (هم در تکوین، هم در تشریع).
 جواب مرحوم امام (ره) به استدلال محقق نائینی(ره):
 محقق نائینی(ره) استدلالی که مختص به عالم تکوین است را عیناً در تشریعات هم پیاده کرده است لذا مرحوم امام(ره) در جواب محقق نائینی(ره) می فرمایند این استدلال خلط بین عالم تکوین و عالم تشریع و تسرّی دادن قواعد و قوانین مختص عالم تکوین به عالم تشریع و اعتبار است. به دلیل اینکه سببیت تکوینی غیر از سببیت تشریعی است. سببیت در تکوین یا به معنای رشح و افاضه -خُرُوجُ المَعلُولِ مِن بَطنِ العِلَّة- یا به معنای مبدئیت رشح و افاضه است که در هر دو صورت، معلول از آن متولد می شود ولی سببیت در تشریع نه مبدئیت افاضه است نه خود افاضه. یعنی با خواندن عقد، ملکیت از درون آن افاضه نمی شود.
 مرحوم امام (ره) اشاره ای به معنای سببیت تشریعی نکرده اند و فقط فرموده اند مثل سببیت تکوینی که به معنای رشح و افاضه است نمی باشد؛ لکن در توضیح آن باید بگوئیم سببیت تشریعی به معنای دخیل بودن در موضوع است. به عبارت دیگر تأثیر موضوعیت موضوع در حکم مترتب بر آن -که از امور اعتباریه است- مثل ظرف یا علامتی است که هر وقت وجود داشت به دنبال آن، مولا حکم را اعتبار می کند. چون اعتبار، قائم به خود معتبِر است و خروج آن از بطن علت دیگری بی معنی است و تا زمانی که معتبِر، آن را اعتبار نکند، به وجود نمی آید. لذا رشح و افاضه در امور اعتباری، به وسیلهﻯ فعل و جعل مولا است. یعنی تمام العلة، اعتبار معتبِر است. لذا سببیت در تشریع به معنای ظرفی است که در صورت محقق شدن، مولا اعتبار خودش را در آن ظرف انجام می دهد. مثل وجوب صلاة که قائم به اراده و جعل مولا است لکن در ظرف زمانی زوال شمس؛ پس زوال شمس، مبدأ رشح و افاضه نیست.
 مرحوم امام (ره) پس از رد استدلال مرحوم نائینی(ره) می فرمایند مطالبی که شما در باب اسباب تکوینیه می گوئید مربوط به رشح و افاضه یا مبدئیتِ آن هستند که از لوازم ذات می باشند و قابلیت جعل را ندارند ولی اینگونه مطالب قابل تسرّی به عالم تشریع نیست چون معنای سببیت در امور اعتباریه با معنای سببیت در امور تکوینیه متفاوت است.
 بنابراین همانطور که سببیت می تواند منتزع از امر به صلاة در ظرف زوال شمس باشد -یعنی از تقیید مولا، سببیت زوال شمس را برای وجوب انتزاع کنیم- همچنین از آنجا که معنای سببیت در امور اعتباریه، ظرفیت آن است، امکان دارد مولا خود سببیت را برای زوال شمس اعتبار کند. چون قرار دادن ظرف برای وجوب، در اختیار خود مولا است و کسی او را مجبور نمی کند. لذا اعتبار سببیت (ظرفیت) توسط مولا هیچگونه مانع و محذور عقلی یا غیر عقلی ندارد و پس از آن، مولا می تواند به اعتبار خودش پایبند شود و وجوب صلاة را در ظرف زوال شمس قرار دهد.
 استدلال بر عدم جعل دستهﻯ اول و دوم به واسطهﻯ لزوم لغویت:
 همیشه سببیت در مقدمه و مسیر مترتب شدنِ یک امر اعتباری واقع می شود. یعنی مسبب یک امر اعتباری مثل وجوب یا حرمت یا ملکیت است که بدون اعتبار معتبِر به وجود نمی آید. لذا مولا برای به وجود آوردن مسبب، هرچند سببیت را اعتبار کرده باشد، ناگزیر از اعتبار خود مسبب است چون سنخ وجودش اعتباری است. بنابراین از آنجا که در هر صورت اعتبار کردنِ مسبب بر سر راه مولا وجود دارد، نیازی به اعتبار سبب نیست؛ چراکه اگر مسبب را جعل نکرده باشد، هرچند صد بار هم سبب را جعل کرده باشد باز مسبب به وجود نمی آید و اگر مسبب را جعل کرده باشد، مسبب محقق می شود و دیگر نیازی به جعل سبب نیست. مثلاً اگر مولا وجوب صلاة را در ظرف زوال شمس اعتبار کند، وجوب صلاة بدون اینکه برای زوال شمس جعل سببیت کند در خارج محقق می شود. پس اعتبار سبب لغو است. چون وجوب صلاة عند زوال شمس با همان اعتبار وجوب، در خارج محقق می شود و نیازی به جعل جداگانهﻯ سببیت نیست.
 حضرت امام(ره) فقط اشکال محقق نائینی(ره) که مربوط به قیاس تشریع به تکوین بود را مطرح و رد کرده است (که رد ایشان هم صحیح است) ولی متعرض اشکال لغویت نشده اند.
 جواب از اشکال لغویت:
 اگر قطع داشته باشیم این جعلِ زیادی، هیچگونه فایده ای ندارد، چنین جعلی ممکن نیست چون مولا حکیم است. اما اگر جعل سببیت أدنی فایده ای داشته باشد، برای خروج از لغویت کافی است و آن فایده این است که وقتی مولا برای زوال شمس جعل سببیت می کند، ما از این قاعدهﻯ کلی مطلع می شویم که مولا یقیناً وجوب صلاة را جعل می کند، چه دلیلی به دست ما برسد چه نرسد.
 نتیجهﻯ کلی بحث:
 از این جهت که مولا حکیم است، در صورتی که با استفاده از راه کوتاه تر بتواند به مرادش برسد، وجهی ندارد که راه درازتر را انتخاب کند، لذا در مورد فرمایش مرحوم امام (ره) می توان گفت: فیه تأملٌ.
 والسلام