درس خارج اصول استاد سیدمحمدعلی موسوی‌جزایری

1403/08/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استصحاب/ ادله اسصحاب/ صحیحه اول زراره

مروری بر سوال سوم

در بند سوال سحیحه آمده «قَالَ قُلْتُ فَإِنْ ظَنَنْتُ أَنَّهُ قَدْ أَصَابَهُ وَ لَمْ أَتَيَقَّنْ ذَلِكَ فَنَظَرْتُ فَلَمْ أَرَ شَيْئاً ثُمَّ طَلَبْتُ فَرَأَيْتُهُ فِيهِ بَعْدَ الصَّلَاةِ» سوال می کند از اینکه گمات و ظن داشتم به نجاست لباسم و فحص هم کردم اما آن را نیافتم، نماز خواندم و بعد از نماز دیدم لباسم نجس بوده، حضرت می فرماید «قَالَ تَغْسِلُهُ وَ لَا تُعِيدُ الصَّلَاةَ قَالَ قُلْتُ وَ لِمَ ذَاكَ؟» حضرت فرمود لباس را بشور اما نماز اعاده ندارد، زراره سوال می کند چرا؟ حضرت با استصحاب جواب او را می دهد و می فرماید «قَالَ لِأَنَّكَ كُنْتَ عَلَى يَقِينٍ مِنْ نَظَافَتِهِ ثُمَّ شَكَكْتَ فَلَيْسَ يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَنْقُضَ الْيَقِينَ بِالشَّكِّ أَبَداً»

اشکال استناد به استصحاب در بحث صحت نمار در نجاست مجهوله

یک بحثی که پیش می آید این است که اصلا چرا حضرت به استصحاب استدلال کرده است؟ ظن یعنی احتمال، احتمالی که حجت هم نیست، نجاست در لباسش بوده تا نمازش تمام شده اما او مطلع نبوده است، پس این نجاستِ مجهوله است زیرا اطلاع نداشته و ظن هم حجیّت ندارد، در نجاست مجهوله برای صحّت نماز خود مجهوله بودن کافی است، پس لولا الاستصحاب خود مجهوله بودن نجاست برای صحّت نماز کافی است، پس چرا حضرت استدلال به استصحاب کرده است؟

به بیان دیگر در شریعت دلیل داریم مبنی بر اینکه نجاست مجهوله مُغتفر است همانگونه که دلیل داریم بر مغتفر نبودن نجاست منسیّه، حالا که در شرع مسلّم است که نجاست مجهوله مغتفر است در ما نحن فیه هم مکلف صرفاً ظن غیر معتبر به نجاست دارد که حجیت ندارد پس حجتی هم ندارد که عنوان نجاست مجهوله اخلال ایجاد بکند، در نتیجه برای صحّت نماز استدلال به استصحاب أشبه به استناد به یک چیز فرعی و عرَضی است، تا وقتی دلیل اصلی وجود دارد چرا باید استناد و استدلال به فرعی بشود؟

لذا مستشکل اینگونه طرح اشکال می کند که درست است که در ما نحن فیه حالت سابقه وجود دارد اما این دخلی در مطلب ندارد، چون استدلال به استصحاب مانند استناد به یک امر عرَضی است، مادامی که امر ذاتی وجود دارد استناد به عرَضی معنی ندارد.

جواب

در جواب این به نظر ما رسید که روایاتی که داریم در باب نجاست مجهوله مرادشان نجاست مجهوله به جهل مرکب است، یا مجهوله از باب غفلت، اما نجاست مجهوله به جهل بسیط فرق می کند و صحّت نماز در نجاست مجهوله به جهل بسیط به دلیل بیشتری نیاز دارد مانند استصحاب و اصاله الطهاره و اجزاء، به عبارت دیگر مجزی بودن نماز در نجاست مجهوله به جهل بسیط دلیل بیشتری می خواهد.

در ما نحن فیه جهل بسیط است یعنی مکلف می داند که نمی داند، پون تردید دارد و می داند که علم ندارد به خلاف جاهل به جهل مرکب که نمی داند و نمی داند که نمی داند، یعنی خیال می کند که می داند اما در واقع نمی داند.

در ما نحن فیه اگر مکلف جاهل به جهل مرکب باشد نمازش صحیح است و خود جهل مرکب به نجاست برای حکم به صحّت نماز کافی است، اما اگر جهل به نحاست جهلِ بسیط بود خود جهل به تنهایی برای صحّت نماز کافی نیست، بلکه باید استصحاب جاری بکنیم و بعد تمسّک به قاعده اجزاء بکنیم تا به نتیجه ی صحّت نماز برسیم.

چرا جهل بسیط برای صحت نماز کافی نیست؟ چون ادله صحت نماز با نجاست مجهوله مراد و منظورشان جهل مرکب است، منظورشان غفلت است، اما جهل بسیط یعنی مکلف تردید دارد شک دارد نمی داند پاک است یا نجس است، آیا با این تردید نماز بخواند نمازش درست است؟ ادله صحت نماز در نجاست مجهوله از این مورد انصراف دارند.

پس چرا ما استدلال به استصحاب و قاعده اجزاء می کنیم؟ چون جهل بسیط است، اگر جهل مرکب بود هر آینه خود جهل به نجاست برای صحّت نماز کافی بود.