1403/07/21
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: طهارت/شرایط لباس نمازگزار/کتاب الصلاة
مسئله: کسی که در وسعت وقت مشغول به نماز است و بدن یا لباسش در میان نماز نجس شود
مسئلة 804. من کان مشتغلا بالصلاة في سعة الوقت (در سعه وقت مشغول نماز است.) فإن تنجّس بدنه أو لباسه في أثناء الصلاة و علم به حین التنجّس أو علم بالنجاسة في الأثناء و شکّ في أنّه تنجّس في الحال أو من السابق (یعنی دو حالت وجود دارد؛ یک بار همان حین که نجس میشود، متوجه میشود که همین الآن نجاستی وارد شده است؛ و بار دیگر نجاستی میبیند و دو احتمال میدهد؛ یکی اینکه الان وارد شده باشد و دیگری اینکه از قبل بوده باشد.) فإن أمکن تطهیره (اگر تطهیرش ممکن است.) أو تعویضه أو نزعه فعل ذلک؛ و إن لم یمکن أحد هذه الأمور الثلاثة، قطع صلاته و أعادها مع البدن و اللباس الطاهرین.
آن صورتی که نجاستی را میبیند و نمیداند متعلق به قبل است یا نه، این هم مانند این است که از حالا بوده است؛ استصحاب عدم را داریم. استصحاب بقای طهارت و عدم تنجّس، ثابت میکند که نجاست همین الان وارد شده و از قبل نبوده است. بودنش از قبل با استصحاب عدم منتفی میشود.
"و علم به حین التنجّس أو علم بالنجاسة في الأثناء و شکّ في أنّه تنجّس في الحال أو من السابق" که این هم مانند آن است؛ زیرا بالأخره استصحاب عدم دارد.
فإن أمکن تطهیره أو تعویضه أو نزعه فعل ذلک؛
بدون اینکه چیزی بخواند، لباس را تطهیر یا تعویض کند یا در بیاورد؛ اگر این کارها را میتواند انجام دهد، انجام میدهد و بعد نمازش صحیح است و میتواند نمازش را ادامه دهد.
و إن لم یمکن أحد هذه الأمور الثلاثة، قطع صلاته و أعادها مع البدن و اللباس الطاهرین.
اگر یکی از این کارها ممکن نیست، یعنی نجاست روی لباسش میماند و نزع و تطهیرش هم ممکن نیست. فرق بین این صورت و صورت بعدی این است که این صورت، صورتی است که در سعه وقت است؛ زیرا در سعه وقت است، پس متمکن از نماز صحیح است. باید نمازش را به هم بزند و از اول نماز صحیحی بخواند؛ زیرا فرض این است که در سعه وقت است. حالا مسئله بعدی در ضیق وقت است.
صحیحه زراره که در شرح گفتهایم، مربوط به این است که اگر نجاستی را دید و نمیداند از الآن یا از قبل است، امام میفرماید چون که نمیدانید، مانند این است که نجاست از همین الان وارد شده و از قبل نبوده است؛ استصحاب است. این را حضرت(ع) فرموده است و مواقِعش استصحاب است. حضرت(ع) میفرماید: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: ... وَ إِنْ لَمْ تَشُکَّ ثُمَّ رَأَیْتَهُ رَطْباً قَطَعْتَ وَ غَسَلْتَهُ ثُمَّ بَنَیْتَ عَلَی الصَّلَاةِ لِأَنَّکَ لَا تَدْرِی لَعَلَّهُ شَیْ ءٌ أُوقِعَ عَلَیْکَ فَلَیْسَ یَنْبَغِی أَنْ تَنْقُضَ الْیَقِینَ بِالشَّکِّ.[1]
نمیدانی؛ شاید نجاستی است که همین الان آمده است؛ بنابراین، احتمالش را که میدهیم، نسبت به گذشته استصحاب عدم جاری است. پس چه یقین کند که نجاست الآن وارد شده است و چه شک کند، در هر دو صورت، این نجاست مانند نجاستی است که الآن آمده است. در نجاستی که الان آمده است، چه باید کرد؟ سکوت میکند و چیزی نمیخواند و عمل صلاتی انجام نمیدهد و تطهیر یا نزعش میکند و نماز را ادامه میدهد. اما اگر امکان ندارد این کارها را بکند، در این صورت، باید نماز را نقض کند و از نو نماز دیگری بخواند؛ زیرا فرض، سعه وقت است و لهذا فرع بعدی که این است:
مسئله: کسی که در ضیق مشغول به نماز است و بدن یا لباسش نجس شد
مسئلة. من کان في ضیق الوقت (یعنی کسی که در ضیق وقت باشد) مشتغلاً بالصلاة و ابتلي بما ذکرنا في الفرع السابق فإن امکنه التطهیر أو التعویض أو النزع بدون کشف العورة أتی بذلک و صحّت صلاته؛ و أمّا إن لم یمکنه ذلک أتمّ صلاته و صحّت صلاته؛
اگر امکان تطهیر وجود نداشته باشد، با همین لباس نجس نماز میخواند؛ زیرا در ضیق وقت است و مصلحت وقت از همه مصالح بالاتر است و به همین دلیل شرطیت طهارت ساقط میشود. اگر نماز با طهارت اما بعد از وقت خوانده شود، فایدهای ندارد. اگر امر بین مصلحت وقت و مصلحت طهارت دائر شود، مصلحت وقت مقدم است و به همین دلیل شرطیت طهارت در اینجا ساقط میشود و نماز را باید تمام کند و صحیح خواهد بود.
و إن امکنه نزع اللباس مع کشف العورة نزعه و صلّی کما یصلّي العاري و قد سبق حکمه.
حالا یک صورت مسئله این است که میتواند لباس را با کشف عورت درآورد؛ یعنی آن قسمتی که مربوط به عورتینش است و اگر بخواهد درآورد، کشف عورت میشود. حالا آیا با لباس نجس نماز بخواند یا اینکه لباس را درآورد و برهنه نماز بخواند؟ نظر محقق خویی(ره) این است که باید با لباس نجس نماز بخواند. اما مشهور بین اصحاب این است که لباس را درآورد و برهنه نماز بخواند. به همان صورتی که برهنه نماز میخوانند، بخواند؛ اگر ناظر محترم نیست، ایستاده و با ایماء نماز میخواند و اگر ناظر محترم هست، نشسته و با ایماء نماز میخواند و لباسی که نجس است و با آن ستر عورت شده است، در میآورد؛ زیرا این لباس به درد نمیخورد؛ چون نجس است.
از جمله نکات عجیب این است که باید کشف عورت کند و با لباس نجس نماز نخواند. لباس را درآورد و تکلیف عاری را انجام دهد. مقدم است که برهنه نماز بخواند.
نظر محقق خویی(ره) این است که نماز خواندن با لباس نجس مقدم است. مستند روایی هم برای نظر خود ارائه نمیکند. ما فتوای مشهور را بیان میکنیم. این در ضیق وقت است؛ زیرا اگر در سعه وقت باشد، میتواند این نماز را به هم بزند و لباس تمیز بپوشد و نمازش را بخواند. اگر در سعه وقت باشد، مشکلی ندارد. این مشکل از ضیق وقت ناشی شده است.
مسئله: کسی که در ضیق وقت بدنش در اثنای نماز نجس شود
مسئلة. من یصلّي في ضیق الوقت إن تنجّس بدنه في أثناء الصلاة و علم به في الحال أو علم بأنّه نجس و شکّ في أنّه تنجّس فعلاً أو قبلاً، فإن أمکن تطهیر بدنه في حال الصلاة وجب تطهیره؛ و إن کان التطهیر مخلّاً بالصلاة صحّت صلاته.
حکم این مسئله از مسائل قبلی معلوم میشود. مسئله در مورد مصلی در ضیق وقت است که متوجه نجاستی در لباس یا بدنش شود؛ چه آنکه همین حالا این نجاست رسیده باشد یا شک کند که الان رسیده یا از قبل بوده است. این هم با استصحاب درست میشود. نسبت به قبل استصحاب عدم را جاری میکنیم و مانند این است که نجاست الآن وارد شده است.
مسائل قبلی اعم بودند و شامل بدن و لباس میشدند. اما این مسئله در مورد بدن است. تفاوت اینجا با مباحث قبل این است که در بحث قبلی نزع اللباس ممکن بود و در اینجا چون بدنش است، نزع امکان ندارد و حکم منحصر در تطهیر است. اگر تطهیر ممکن است، باید تطهیر کند و اگر تطهیر ممکن نباشد و در ضیق وقت است، شرطیت ساقط است. همچنین اگر در سعه وقت است، باید نماز را هم اعاده نماید.
فإن أمکن تطهیر بدنه في حال الصلاة وجب تطهیره؛ و إن کان التطهیر مخلّاً بالصلاة صحّت صلاته.
اگر تطهیر ممکن نیست و مستلزم فعل کثیر است که صورت نماز را از بین می برد، این ساقط و نمازش صحیح است.
ظاهرا وجه اولویت نجس نبودن بر ستر عورت، روایت است. فتوای مشهور هم همین است که وقتی امر دائر باشد بین اقامه نماز با لباس نجس یا نزع لباس و برهنه نماز خواندن، باید برهنه نماز بخواند.
لکن شاید محقق خویی(ره) این روایت را از جهت سند، نپذیرفته و لذا به آن عمل نکرده است. آنطور که در ذهنم هست، ایشان به خلاف مشهور میفرمایند که باید با لباس نجس نماز بخوانند.
مسئله: صحت نماز کسی که در طهارت بدن یا لباسش شک دارد و بعد از نماز به نجاست علم پیدا کند
مسئلة. من کان شاکّاً في طهارة بدنه أو لباسه و صلّی و بعد الصلاة علم بنجاسة بدنه أو لباسه، فصلاته صحيحة.
کسی که در طهارت بدن یا لباسش شک داشته باشد و اصالة الطهارة جاری کند و نماز را بخواند و بعد از نماز متوجه نجاست شود، این نماز صحیح است؛ زیرا مستند به اصالة الطهارة است. زمانی که به نماز ایستاده است، به وظیفهاش عمل کرده است. شک داشته و اصالة الطهارة جاری کرده است.
سؤال: در این جا استصحاب جاری شده است یا اصالة الطهارة ؟
جواب: اگر استصحاب دارد، آن را جاری میکند وگرنه، اصالة الطهارة جاری میشود. در شرح نوشته ایم: اذ الشاکّ یرجع إلی أصالة الطهارة فیصلّي مستنداً الیها؛ فلا شکّ في شمول الأدلّة الخاصّة لها مضافاً إلی حدیث لا تعاد.
سؤال: سؤال: از حدیث لا تعاد میفهمیم که حکم واقعی شرط نیست و حکم ظاهری شرط است. اگر این شرط نباشد، در واقع اول کلام است؛ این با حکم ظاهری آمده است؛ شاید مشابه وضو باشد و با استصحاب طهارت وضو میگیرد و بعد از نماز متوجه میشود که وضویش باطل بوده است و وضو نداشته است. آیا در آنجا آیا نمیگوییم که باید نماز اعاده شود؟
جواب: صلاً نماز با نجاست مجهوله صحیح است؛ زیرا روایت داریم. نماز با نجاست منسیه باطل است؛ ولی با نجاست مجهوله صحیح است. این نجاست مجهوله است و بعد هم مجوزی برای دخول در نماز داشته که اصالة الطهارة است. وارد در نماز شده و جاهل هم بوده است. نجاست، نجاست عمدیه نیست؛ نه عمدیه و نه منسیه است. این نجاست، مجهوله است. تفاوتی هم در سعه و ضیق وقت نیست.
اذ الشاکّ یرجع إلی أصالة الطهارة فیصلّي مستنداً الیها؛ فلا شکّ في شمول الأدلّة الخاصّة لها (که نجاست [مجهوله] را در روایات معاف کرده اند.) مضافاً إلی حدیث لا تعاد.
مسئله: صحت نماز کسی که لباس نجسش را بشوید و به طهارت یقین کند و بعد از نماز به نجاست علم پیدا کند
مسئلة. إن غسل ثوبه النجس و تیقّن بطهارته و صلّی فیه و بعد الصلاة علم بنجاسته، فصلاته صحیحة.
این هم همانطور است. به طهارت یقین کرد؛ اما یقینش اشتباه بود. این در حقیقت جاهل به جهل مرکب است. بنابراین، این نجاست، نجاست مجهوله است. پس نمازش صحیح است. یقین به طهارت، مانند نجاست مجهوله است.
مسئله: صحت نماز کسی که در لباسش خونی ببیند و یقین کند طاهر است و بعد از نماز علم پیدا کند که نجس است
مسئلة. إن رأی في ثوبه دماً و تیقّن بکونه دماً طاهراً کدم البقّة و البعوضة و صلّی فیه و بعد الصلاة علم بأنّه کان نجساً، صحّت صلاته.
خونی دید؛ اما یقین کرد که این خون طاهر است. برخی از خونها پاکند، مانند خون پشه و خونی که سائل و جهنده نیست. این خون پاک است، مانند خون پشه و بعوضه. اگر به این قضیه یقین کرد و نماز را خواند و بعد از نماز متوجه شد که از آن قسم خونهای نجس بوده است، این صورت هم نجاست مجهوله است. بعوضه مگس است که محل ابتلاست. ذباب هم به معنای مگس است. اما بقّة به معنای پشه کوره است که ریز است؛ نه این پشههای متعارف که وجود دارند. دلیل این امر این است که میزان، علم به نجاست است و او به نجاست علم نداشته و فکر میکرده که از خونهای پاک است. بنابراین، نسبت به نجاست، جاهل بوده است.
مسئله: صحت نماز کسی که در بدن یا لباسش خون نجسی باشد و یقین کند که نماز با آن جایز است و بعد از نماز علم پیدا کند که از اقسام خونی است که نمی شود با آن نماز خواند
مسئلة. إن رأی في بدنه أو لباسه دماً نجساً و تیقّن بأنّه يجوز الصلاة فیه کدم القروح و الجروح، ثمّ بعد الصلاة علم بأنّه من القسم الّذي لا یصلّی فیه، فصلاته صحيحة.
خونی دید و خیال کرد که از خونهای مستثناست؛ مانند دم قروح و جروح. بعد از نماز متوجه شد که از آن قسم نبوده است. نمازش باز هم صحیح است.
این دم قروح و جروح نجس است. پس علم به نجاست داشته است؛ اما فکر کرده که از نجاستهایی است که در نماز مستثناست و معفو عنه است. ما نوشتهایم: و ذلک لأنّه لیس من الخمسة المستثناة في حدیث لاتعاد؛ فمع الیقین بجواز الصلاة فیه لیس بمتعمّد؛ فیشمله حدیث لاتعاد بلا إشکال.
در اینجا به حدیث لا تعاد تمسک کردهایم. دیگر به استصحاب تمسک نکردهایم. به جهت اینکه با این لباس نجس که تصور میکرده است که از عموم نجاست مستثناست و مضر به حال نماز نیست و با آن نماز خوانده است و بعد متوجه شده که دم قروح و جروح از آن قسم نبوده است، این حدیث لا تعاد شاملش است؛ زیرا یک کار خلافی کرده است و با این لباس نماز خوانده است. اما متعمد نبوده است. پنج مورد از ارکانند که حدیث لا تعاد آمدهاند و به هر حال نماز باطل است. اما غیر از آنها چه؟ یعنی انسان در لباسی که نجاستی دارد که فکر کرده که نجاستش معفو عنهاست، نماز خوانده است؛ حدیث لا تعاد در این رابطه میگوید که … اعاده ندارد. زیرا عمداً خلافی نکرده است. بنابراین، به مقتضای حدیث لا تعاد، صحیح است.