درس خارج اصول استاد سیدمحمدعلی موسوی‌جزایری

1403/07/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت/شرایط لباس نمازگزار/کتاب الصلاة

شرایط لباس نمازگزار

مسئلة ۷۹۸. یشترط في لباس المصلّي ستة امور.( شش چیز شرط است.) الأول‌: الطهارة. الثاني: الإباحة. الثالث: أن لا یکون من اجزاء المیتة. (از اجزای میته نباشد.) الرابع: أن لا یکون من اجزاء ما یحرم لحمه. (نباید از اجزای غیر مأکول اللحم باشد.) الخامس و السادس: إن کان المصلّي رجلا، أن لا یکون لباسه من الحریر المحض و المنسوج من الذهب.

اگر زن باشد، شرطی در کار نیست؛ اما اگر مرد باشد، لباسش نباید از ابریشم خالص و همچنین طلابافت باشد. بنابراین، اگر با لباس مرد غیر حریر مخلوط شود، جایز است.

حالا چند مسئله راجع به هر کدام بخوانیم.

شرط اول: طهارت

مسئلة إن صلّی المصلّي في لباس نجس عمداً فصلاته باطلة.

اگر می‌دانست لباسش نجس است و عمداً در لباس نجس نماز خواند، نمازش باطل است. دلیل داریم؛ اما صحیحه زراره در مورد نسیان است.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: قُلْتُ أَصَابَ ثَوْبِی دَمُ رُعَافٍ (خون دماغ شدم و مقداری خون به لباسم رسید.) أَوْ غَیْرِهِ أَوْ شَیْ ءٌ مِنْ مَنِیٍّ (یا مقداری منی به لباسم رسید.) فَعَلَّمْتُ أَثَرَهُ إِلَی أَنْ أُصِیبَ لَهُ الْمَاءَ (در آنجا علامت گذاشتم که وقتی به آب رسیدم، آب بکشم.) فَأَصَبْتُ وَ حَضَرَتِ الصَّلَاةُ وَ نَسِیتُ أَنَّ بِثَوْبِی شَیْئاً وَ صَلَّیْتُ (وقت نماز شد و به آب هم رسیدم؛ اما یادم رفت که لباسم نجس بوده‌ است و با آن لباس نجس نماز خواندم.) ثُمَّ إِنِّی ذَکَرْتُ بَعْدَ ذَلِکَ (بعد از نماز یادم آمد.) قَالَ تُعِیدُ الصَّلَاةَ وَ تَغْسِلُهُ ... .[1] (حضرت(ع) فرمود: لباست را باید تطهیر کنی و نماز را هم اعاده کنی.)

به این، نجاست منسیه می‌گویند. در نجاست منسیه، قطعاً همین‌طور است که نماز باطل است. حالا نسبت به نجاست معلومه که اگر انسان یادش باشد و عمداً بخواهد با آن نماز بخواند، به طریق اولی نماز باطل است. در نسیان دلیل خاص داریم که نماز با نسیان باطل است؛ زیرا بالاخره نسیان کرده و بی‌احتیاطی و بی‌اهمیتی کرده است. اگر خوب حواسش را جمع می‌کرد، یادش نمی‌رفت. بنابراین، از بابت بی‌احتیاطی‌اش نمازش باطل است.

 

مسئله: بطلان نماز در صورتی که با لباس نجس از روی جهل تقصیری نماز بخواند

مسئلة إن صلّی في النجس جهلاً سواء کان للجهل بشرطیة الطهارة في الصلاة أم للجهل بنفس النجاسة بالشبهة الحکمیة، فإن کان عن تقصیر فصلاته باطلة.

یک مرتبه جاهل به نجاست است؛ یعنی لباسش نجس است، ولی متوجه نشده است. اگر نماز خواند، نمازش صحیح است.

اما اگر آدمی این‌قدر جاهل به مسئله است که نمی‌داند با لباس نجس نماز باطل است، یعنی شرطیت طهارت را نمی‌داند و جهل به مسئله دارد، اگر این جهل به مسئله تقصیری باشد که معمولاً هم تقصیری است، نماز باطل است. این شخص تقصیر و کوتاهی کرده و نرفته سؤال کند و بالاخره اگر می‌پرسید و به رساله مراجعه می‌کرد، می‌فهمید؛ بنابراین، این مقصر است و با جهل تقصیری نمازش باطل است. اما اگر جهل قصوری باشد، ان شاء الله اشکال ندارد.

یک صورت در فرض جهل به شرطیت است و صورت بعدی در فرض جهل به نجاست؛ یعنی نجاسات را نمی‌داند و خبر ندارد چه چیز نجس و چه چیز پاک است. اتفاق هم می‌افتد؛ مثلا فرض کنید نجاست عرق شتر جلّاله را نمی‌داند و با آن نماز بخواند. در این حال با فرض تقصیری بودن هم نمازش باطل است. یعنی فرق نمی‌کند، جهل به خود نجاست داشته باشد و یا نسبت به شرطیت نجاست جاهل باشد. در هر دو فرض نماز جاهل مقصر باطل است.

مسئله: صحت نماز در صورت جهل به نجاست بدن یا لباس تا بعد از نماز

مسئلة. إن کان جاهلاً بنجاسة بدنه أو لباسه لجهله بالموضوع حتّی فرغ من صلاته فعلم بها فصلاته صحیحة.

این مسئله در مورد جهل به موضوع است. یعنی اطلاعی از نجاست پیدا نکرده است؛ مثلاً بدنش با ادرار یا خون نجس شده است و مصلی بدون اطلاع از نجاست نماز خوانده است. در این فرض اگر بعد از نماز به نجاست نسبت به آن مطلع شود، نمازش صحیح است.

یدل علیه جملة من الصحاح منها صحیحة عیص بن القاسم:

وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعِیصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ صَلَّی فِی ثَوْبِ رَجُلٍ أَیَّاماً ثُمَّ إِنَّ صَاحِبَ الثَّوْبِ أَخْبَرَهُ أَنَّهُ لَا یُصَلَّی فِیهِ قَالَ لَا یُعِیدُ شَیْئاً مِنْ صَلَاتِهِ.[2]

لباسی از همسایه‌اش گرفته بود و به تصور اینکه پاک است، در آن نماز خوانده بود. بعد از اینکه چند روز در آن نماز خوانده بود، صاحب لباس به او خبر داد که من در آن نماز نمی‌خوانم، یعنی نجس است. امام(ع) فرمود: اشکالی ندارد.

البته نجاست در خود روایت نیامده. بعید است که منظور چیزی مثل دزدی باشد، مسلمان دزدی نمی‌کند. لذا ظاهر این است که به خاطر نجاست در آن لباس نماز نمی‌خواند.

 

سؤال: آیا وقتی نمی‌داند لباس خودش هم نجس است، باز هم همین حکم را باید داشته باشد؟

جواب: بله؛ مانند هم است و بین نجاست لباس خودش و لباس غیر تفاوتی ندارد.

 

سؤال: آیا طهارت شرط واقعی نیست؟

جواب: نه؛ نسبت به بعضی مسائل، مثلاً جهل به نجاست، اگر هیچ اطلاعی ندارد، نمازش صحیح است. یا اینکه شک دارد و اصالة الطهارة جاری می‌کند. مثلاً من شک دارم و «کل شیء لک طاهر حتی تعلم أنّه قذر»؛ اصالة الطهارة جاری کرده است. این هم نمازش صحیح است.

واضح است که وقتی اعاده واجب نباشد، قضا به طریق اولی واجب نیست. اصلاً صناعت اصولی هم همین‌طور است؛ زیرا قضا، “اقض ما فات کما فات” است و صدق فوت باید محقق شود. صدق در صورتی است که وجوبی وجود داشته باشد و عمل نکرده باشیم و در این صورت صدق فوت می‌کند. اما اگر اصلاً در وقت واجب نبوده است، فوتی وجود ندارد.

مسئله: وجوب اعاده در صورتی که فراموش کند که در بدن یا لباسش نجاست هست و بعد از نماز یادش بیاید

مسئلة. إن نسي أنّ ببدنه أو ثوبه نجاسة ثمّ تذکّرها بعد الصلاة، وجب عليه الإعادة و إن تجاوز الوقت قضاها.

نجاست منسیه معذور نیست. مانند اینکه نسیان کرده و دنبال نکرده است تا تطهیر انجام نشده باشد، مانند این است که مقداری مقصر است. بنابراین، اگر نجاست ثوبش را فهمید و گفت بعد آبش می‌کشیم و یادش رفت و با همان لباس نماز خواند، نمازش باطل است و باید اعاده یا قضایش کند. در روایات ذکر نشده که نسيان از باب تساهل است یا نه.

 

سؤال: سؤال: آیا حدیث رفع جاری نمی‌شود؟

جواب: این‌ها که تصریح دارند، نسبت به حدیث رفع، مخصص‌اند. حدیث رفع عمومی برای همه موارد دارد. مورد خاص را که نگفته است. این مورد خاص است که نجاست لباس و بدن است. در این مورد خاص گفته شده که باید قضا به جا بیاورید و اعاده کنید. مخصص دارد. زیرا فراموش کرده است، مقصر حساب می‌شود.

در صحیحه محمد بن مسلم چنین آمده است: مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: ... وَ إِذَا کُنْتَ قَدْ رَأَیْتَهُ وَ هُوَ أَکْثَرُ مِنْ مِقْدَارِ الدِّرْهَمِ فَضَیَّعْتَ غَسْلَهُ وَ صَلَّیْتَ فِیهِ صَلَاةً کَثِیرَةً فَأَعِدْ مَا صَلَّیْتَ فِیهِ.[3]

و همچنین در صحیحه زراره هم که قبلاً آن را خواندیم، دارد که باید اعاده و قضایش کند.

معارض این روایات، صحیحه علاء در مورد نسيان نجاست است. وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ... قَالَ لَا یُعِیدُ قَدْ مَضَتِ الصَّلَاةُ وَ کُتِبَتْ لَهُ.[4]

یک وجه جمع این است که روایتی که گفته است اعاده و قضا ندارد، باید حمل بر استحباب کنیم. اما قابل حمل بر استحباب نیست؛ زیرا ظهور بیّنی در وجوب دارند؛ بنابراین ناگزیر بین دو طائفه معارضه پیدا می‌شود و باید به مرجحات مراجعه کنیم که از جمله بالاترین مرجحات، شهرت است. آن روایات از لحاظ عمل اصحاب، مشهور و معمول به‌اند و به آن فتوا داده‌اند؛ اما روایت علاء مهجور است و اصحاب به آن عمل نکرده‌اند. آن‌ها رجحان دارند؛ زیرا مرجح دارند. در مورد تعارض باید به مرجحات رجوع کنیم.

تصحیح شد

سؤال: آیا آقای خویی(ره) باید قائل به استحباب شوند؛ چون شهرت را قبول ندارند؟

جواب: این شهرت را قبول دارند. این شهرت غیر از آن شهرت است. این شهرت در مرجحات را قبول دارند. آن شهرت، چیز دیگری است و شهرتی است که در این وادی وجود دارد که روایت مشهور، معتبر و روایت غیر مشهور، غیر معتبر است؛ اما در تعارض دو روایت، شهرت را قبول دارند.

 

شهد بذلک الشيخ في التهذیب فإنّه قال: "إنّه خبر شاذ لا یعارض به الأخبار التي ذکرناها (ما دل علی الفساد)"[5] .

عبارت شیخ طوسی (ره) می‌گوید: صحیحه علاء خبری شاذ است. آن روایات، مشهور و معمول‌به هستند و لهذا رجحان دارند. مرجحات در باب تعارض روایات اند و با آن شهرت فرق می کنند.


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج3، ص479، أبواب النجاسات و الاوانی و الجلود، باب42، ح2، ط آل البيت.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج3، ص475، أبواب النجاسات و الاوانی و الجلود، باب40، ح6، ط آل البيت.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج3، ص431، أبواب النجاسات و الاوانی و الجلود، باب20، ح6، ط آل البيت.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج3، ص480، أبواب النجاسات و الاوانی و الجلود، باب42، ح3، ط آل البيت.
[5] تهذيب الأحكام، شيخ الطائفة، ج2، ص360.