درس خارج اصول استاد سیدمحمدعلی موسوی‌جزایری

1403/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/ خاتمه فی شرایط الاصول/ شرایط جریان برائت/ من أتمّ فی موضع القصر.../ بررسی اشکالات وارده بر ترتب

مقدمه

سه ایراد در رابطه با ترتب از محقق نائینی خواندیم، ایراد اول این بود که تعلیق الامر بالمهم علی عصیان الاهم در ما نحن فیه قابل تطبیق نیست، یعنی اینکه مولی بگوید «یجب علیک القصر فان عصیت بالقصر فأتِ بالتمام» امر لغوی است زیرا فعلیت امر متفرع بر التفات به موضوع است حال آنکه در اینجا مکلف ملتفت به موضوع نمی شود زیرا این مکلف ملتفت به عاصی بودن خودش نیست، پس این امر لغویت دارد چون مکلف متوجه خطاب «ایها العاصی» نمی شود. اگر فرض کنیم که ملتفت به عصیان خودش بشود انقلاب لازم می آید و دیگر جاهل نیست زیرا اگر ملتفت عصیان بشود در واقع متوجه شده که مکلف به قصر است و مولی از او تمام نمی خواهد، لذا از بحث خارج می شود چون بحث ما در جایی است که جهلا در موضع قصر، تمام می خواند.

جواب از ایراد اول

در باب ترتب که گفته اند موضوع آن عصیان است این تعبیر مسامحه دارد و در واقع کنایه از «مطلق الترک» است، عصیان به معنای مخالفۀ المولی است که این در ما نحن فیه لازم نیست بلکه همین که تارک القصر باشد کافی است، لذا مولی می گوید «ایها التارک للقصر» کما اینکه می گوید «ایها التارک للإزاله» بله عصیان اشکال دارد چون التفات به عصیان مساوی با التفات به این است که امر مولی را رها کرده، کدام امر؟ امر به قصر، پس التفات به عصیان مکلف را از جاهل به عالم تبدیل می کند، اما «ایها التارک» تلازمی با این ندارد که ملتفت به وجوب قصر باشد، نماز تمام خوانده قصر را هم ترک کرده می داند هم که تارک القصر است.

خلاصه ایراد دوم

ایراد دوم این بود که عصیان در ما نحن فیه چه زمان صدق می کند؟ بعد از اتمام وقت، آن زمان که آفتاب غروب کرد و دیگر امکان نماز ادا وجود ندارد آن زمان عاصی است، پس عنوان «عاصی للقصر» آخر وقت صدق می کند، آیا می توان به او گفت «ایها العاصی للقصر أتمم صلاتک:؟ خیر، چون وقت گذشته و نماز تمام خواندن هم بی مورد است.

جواب از ایراد دوم

باز همان جواب ایراد اول را می گوییم، مراد مطلق الترک است اعم از اینکه در ابتدای وقت باشد یا انتهای وقت، همان ابتدا هم اگر قصر نخواند تارک القصر محسوب می شود، به خلاف «عاصی» که صدق نمی کند مگر بعد از مُضی وقت.

خلاصه ایراد سوم

اشکال سوم قصور ادله اثباتی بود که گفتند در اهم و مهم امر داریم اما در ما نحن فیه امری نداریم، در آنجا اطلاقات ادله «ان عصیت بالازاله» را شامل می شود اما در ما نحن فیه نداریم، بنابراین در مقام اثبات مؤیدی برای این ترتب نداریم.

جواب از ایراد سوم

جواب ما این است که در ما نحن فیه در مقام اثبات همین روایات و اجماعاتی که بر صحت نماز تمام داریم کفایت می کند، چون صحت نماز بدون امر ممکن نیست لذا صحت نماز دلالت التزامی دارد با وجود امر، بنابراین امر بالدلاله المطابقیه نداریم اما بالدلاله الالتزامیه امر داریم.

ایراد محقق خوئی به ترتب

محقق خوئی[1] سه اشکال محقق نائینی را جواب داده و قبول ندارد اما خودش یک ایراد دیگر به ترتب وارد کرده است، می فرماید لازمه ی ترتب وجود دو امر است، یکی به قصر و دیگری به تمام، چون ما فرض کرده ایم که این نماز دو امر دارد یکی به قصر و دیگری به تمام پس هر نماز چهار رکعتی همیشه باید دو امر داشته باشد، نتیجه و لازمه اش این است که نمازهای یومیه هشت تا بشود زیرا ظهر و عصر و عشاء دو امر دارند، این با ادله انحصار صلوات یومیه در پنج تا منافات دارد.


[1] مصباح الاصول، السید ابوالقاسم الخوئی، ج1، ص509.