1402/11/01
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: اصول عملیه/ خاتمه فی شرایط الاصول/ شرایط جریان برائت/ طریقیت وجوب تعلم
مقدمه
گفتیم که اگر شبهه حکمیه است فحص واجب است و مکلف باید ابتدا فحص و تعلم بکند و اگر دلیلی پیدا نکرد آن موقع می تواند برائت جاری بکند، پس جای برائت در شبهه حکمیه بعد از فحص است و قبل از آن باید احتیاط بکند.
ادله وجوب فحص را خواندیم و گفتیم از جمله ادله آن روایت تعلم است «یؤتی بالعبد یوم القیامه فیقال له هلا عملتَ؟ فقال لا اعلم؛ فیقال له هلا تعلمت فتعمل؟ فیسکت فیؤمر به الی النار» پس تعلم واجب بود و عبد آن را ترک کرد و به خاطر ترک تعلم به آتش جهنم می رود.
لذا محقق اردبیلی قائل به این شده که وجوب تعلم وجوب نفسی است و صاحب کفایه هم به همین نظر مایل شده است. اما سایر اصحاب قائل به وجوب طریقی برای تعلم شده اند.
معنای طریقیت در وجوب تعلم و غیر آن
وجوب طریقی یعنی چه؟ یعنی وقتی یک عملی واجب است خداوند باید آن را بیان بکند تا به مکلف واصل بشود، اما گاهی مولی نمی تواند خود آن حکم را بیان بکند اما می تواند چیز دیگری را که عنوان ثانوی است و ملازمه با آن دارد بیان کند تا عبد به آن عمل مطلوب برسد، مثلا گاهی می تواند بگوید فلان وقت نماز بخواند، گاهی به طور غیر مستقیم می گوید احتیاط را در مورد نماز بر تو واجب کردم، وجوب احتیاط در نماز یعنی چه؟ یعنی نماز بخوان چون اگر نماز نخواند احتیاط نکرده است، پس در نتیجه هر دو یک نتیجه دارند اما یکی به لسان اولی و دیگری به لسان احتیاط که لسان ثانوی است. این را می گویند وجوب طریقی.
در تعلم هم همین است، یعنی خداوند می خواهد یک سری احکامی را منجز بکند تا استحقاق عقاب پیدا بکنند و مکلف هم جاهل است، مادامی که جاهل است استحقاق عقاب ندارد اما وقتی مولی تعلم را واجب کرد اگر به واسطه ترک تعلم در مخالفت واقع افتاد استحقاق عقاب پیدا می کند، البته بر ترک خود عمل مثلا نماز، پس ترک تعلم عقاب نفسی ندارد و عقاب بر ترک تعلم نیست بلکه بر ترک واجب نفسی مانند نماز است.
چرا وجوب تعلم طریقی است؟
همانطور که گفتیم امر فی نفسه ظهور در وجوب نفسی دارد پس چرا می گوییم وجوب تعلم، وجوب طریقی است؟ چون اشکال عقلی دارد، اگر کسی ترک تعلم کرد و در نتیجه نماز نخواند آیا دو عقاب می شود یا یک عقاب؟ یک عقاب، هیچ کس قائل به تعدد عقاب نیست و آن عقاب هم به خاطر ترک نماز است نه ترک تعلم.
مروری دوباره بر اشکال واجب موقت
اشکالی بر طریقی بودن وجوب تعلم گرفته اند و آن اینکه اگر تعلم واجب طریقی باشد تا ذی المقدمه واجب نباشد تعلم واجب نمی شود، حالا اگر این واجب موقت یا مشروط باشد و مکلف بعد از دخول وقت دیگر مجالی برای تعلم نداشته باشد، در اینجا قبل از دخول وقت که تعلم واجب نیست چون خود عمل یعنی ذی المقدمه واجب نیست، بعد از وقت که تعلم واجب می شود مکلف تمکُّن از تعلم ندارد و عاجز است، در نتیجه واجب ضایع می شود و دیگر عقابی هم نیست نه بر ترک تعلم و نه بر ترک اصل عمل.
جواب؛ چگونگی تمکن از امتثال
این اشکال جوابی دارد، چون وجوب تعلم در واجباتی مانند واجب موقت شقوقی دارد:
یک صورت اینکه مکلف در وقت بتواند تعلم بکند، در چنین جایی قادر بر امتثال تفصیلی هست و باید تعلم بکند و امتثال تفصیلی بکند و اگر نکرد مستحق عقاب است.
صورت دوم اینکه در وقت، تمکن از تعلم ندارد و در نتیجه تمکن از امتثال تفصیلی هم ندارد اما متمکن از امتثال اجمالی هست و می تواند احتیاط بکند، امتثال اجمالی هم کافی است لذا اگر ترک احتیاط کند مستحق عقاب است.
صورت سوم اینکه اگر تعلم نکند نه تمکن از امتثال تفصیلی دارد نه اجمالی و صرفا می تواند امتثال احتمالی بکند، مثلا مکلف در نماز است و در اثنای رکوع در صحت رکوع شک کرد، چنین جایی بین المحذورین است زیرا اگر اکتفا به همین رکوع بکند ممکن است رکوع نباشد و نقیصه در رکن بشود، اگر رکوع دیگری انجام بدهد ممکن است زیادی در رکن باشد، تمکن از تعلم ندارد چون نمی تواند حرف بزند و سوال بپرسد، تمکن از امتثال اجمالی و احتیاط هم ندارد زیرا بین المحذورین است، در اینجا فقط می تواند یک طرف را بگیرد که امتثال احتمالی است. خوب، امتثال احتمالی هم کافی و معذِّر نیست.
وجوب تعلم قبل از وقت در فرض ملاک ملزم
در چنین صورتی می گوییم تعلم قبل الوقت واجب است، چرا؟ به خاطر ملاک ملزم، گاهی منشأ وجوب تعلم حکم الله است که قبل الوقت حکم اللهی وجود ندارد اما گاهی قبل از وقت یک ملاک ملزمی وجود دارد که همان منشأ از برای حکم عقل به وجوب تعلم می شود. منشأ آن حکم عقل به تحصیل ملاک ملزم است.
در جایی که بدانیم حکم الله موقت است و می دانیم که وقتش بالاخره خواهد آمد و در آن وقت اگر تعلم نکرده باشیم ملاک ملزمی از دست ما می رود و آن ملاک برای مولی مهم است، پس تعلم قبل از وقت واجب است.
بررسی اشکال چگونگی بقاء ملاک برای عاجز
حرف درستی است لکن اشکالی که به ذهن می آید این است که قبل از وقت مکلف قادر بر امتثال نیست (چون وقت امتثال نیامده است) پس عاجز است، اما این عجز از امتثال نمی تواند خللی در وجوب تحصیل ملاک ملزم ایجاد بکند، چرا؟ چون قدرت عقلی است و قدرت عقلی دخالتی در امتثال ندارد..
توضیح اینکه قدرت یا عقلی است و یا شرعی، قدرت شرعیه آن است که خداوند آن را وضع کرده و اگر نباشد ملاکی هم وجود نخواهد داشت مانند استطاعت از برای حج، اما قدرت عقلیه را مولی نگفته بلکه به ملاک قبح تکلیف بما لا یطاق است، قدرت عقلیه دخالت در مصلحت پیدا نمی کند، دخالت در حکم دارد اما دخالت در ملاک ندارد به خلاف قدرت شرعیه، لذا اگر قدرت عقلیه نباشد ملاک موجود و باقی است.
لذا در ما نحن فیه قبل از وقت ولو اینکه قدرت ندارد اما ملاک ملزم وجود دارد و باید تعلم بکند تا آن ملاک ملزم از دستش نرود.