درس خارج اصول استاد سیدمحمدعلی موسوی‌جزایری

1402/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/ شک در مکلّفٌ به/ تنبیهٌ، عجز عن بعض الاجزاء/ قاعده میسور

مقدمه

بحث ما در حدیث شریف منسوب به امیر المومنین در کتاب عوالی اللئالی بود، «ما لا یدرک کله لا یترک کله»

در مورد معنای حدیث گفتیم که »لا یترک کله» هم می تواند لای نفی باشد و هم لا نهی، هر دو هم مناسب و صحیح است. و معنای حدیث این است که آن چیزی که همه اجزائش را نمی توانی انجام بدهی اما بعض آن را می توانی، نباید همه آن را ترک بکنی و هر چه می توانی باید انجام بدهی، این معنی منطبق بر بحث ما است و دلالت حدیث خوب است اما از لحاظ سندی گفتیم که سند درستی ندارد و قابل اعتماد نیست.

ایراد صاحب کفایه به دلالت حدیث

می فرماید[1] «ما لا یدرک کله» اطلاق دارد و هم واجبات را می گیرد و هم مستحبات را، حالا که اطلاق صدر شامل مستحبات می شود آیا ذیل حدیث «لا یترک کله» می تواند وجوبی و الزامی باشد؟ خیر، چون عملی که فی نفسه مستحب است اگر بعض آن متعذر شد معنی ندارد که بگوییم باقی مانده آن واجب می شود، وجوب باقی مانده در مستحبات غیر معقول است و نهایتاً مستحب است، لذا ذیل حدیث باید به معنای مطلق الرجحان باشد تا بتوان شامل مستحبات هم بشود.

پس عمل چه مستحب چه واجب اگر مصداق «ما لا یدرک کله» بشود «لا یترک کله» یعنی ترک آن مرجوح است؛ چرا؟چون اطلاق صدر شامل مستحبات می شود پس ذیل هم باید به معنایی باشد تا شامل مستحبات بشود. «لا» در «لا یترک کله» هم همانطور که می تواند به معنای ترک الزامی باشد می تواند به معنای ترک رجحانی و کراهت هم باشد و اشکالی ندارد.

جواب به ایشان

جواب اولی که به ایشان داده اند عدم القول بالفصل است، یعنی اصحاب در مورد باقی مانده یا قائل به وجوب اتیان آن هستند و یا هیچ، قول به رجحان نداریم، لذا اگر اصل رجحان به واسطه این روایت ثابت شد رجحان به علاوه عدم القول بالفصل در واجبات تبدیل به وجوب می شود.

در نتیجه در صورت تعذر بعض اجزاء اگر عمل فی نفسه مستحب باشد باقی مانده هم مستحب است اما اگر عمل واجب بوده باقی مانده هم واجب است زیرا رجحان خلاف اجماع است.

نظر شیخ در این باره

شیخ متوجه این اشکال شده و جوابی هم داده است[2] ، شیخ متقدم بر آخوند است و آخوند شاگرد شیخ بوده، حالا برخی گفته اند شش ماه شاگرد شیخ بوده برخی گفته اند دو سال علی ایّ حال شاگرد ایشان بوده اما بیشتر شاگرد میرزای شیرازی بوده است، حالا در ما نحن فیه شیخ که متقدم بر آخوند است خودش به این اشکال پاسخی هم داده ببینیم پاسخ ایشان چیست.

می فرماید شمول و عموم صدر (ما لا یدرک کله) بر مستحبات اطلاقی است لکن ظهور «لا» در ذیل (لا یترک کله) وضعی است، ظهور اطلاق عقلی و مبتنی بر عدم البیان است و اگر بیانی در مقابلش بود نمی تواند با آن مقابله بکند، لذا ظهور وضعی مانند قرینه است و مقدم می شود، در نتیجه ظهور وضعی «لا یترک کله» مقدم می شود و در اطلاق «ما لا یدرک کله» تصرف می کند و اطلاق صدر منصرف می در واجبات شود.

بعد شیخ مطلب دیگری اضافه می کند و می فرماید «ما لا یدرک کله» نه تنها مستحبات را می گیرد بلکه مباحات و مکروهات را هم می گیرد، شما چطور مکروهات و مباحات را خارج می کنید؟ با ظهور «لا یترک کله» چون معنی ندارد عملی که مباح است یا مکروه است اگر بعض آن متعذر شد اتیان به باقی مانده آن واجب باشد، پس با ظهور ذیل در واجبات همانطور که مباحات و مکروهات را خارج می کنید مستحبات را هم خارج بکنید.

یک اشکال در جواب شیخ

جواب خیلی خوبی است لکن مبتنی بر این است که ظهور امر در وجوب و ظهور نهی در حرمت را وضعی بدانیم اما اگر گفتیم امر مستعمل در مطلق الرجحان و مطلوبیت است و وجوب و استحباب به معنای استحقاق عقاب و عدم استحقاق عقاب است که ربطی به مستعملٌ فیه لفظ ندارد بلکه به حکم عقل است و این مبنای محقق نائینی و محقق خوئی است.

امر مستعمل در طلب است و نهی مستعمل در زجر است، «افعل کذا» یعنی این را انجام بده اگر ترخیصی در این حکم مولی بود عقل حکم می کند به عدم استحقاق عقاب بر ترک و نتیجه استحباب است به حکم عقل، اما اگر فحص کردیم و ترخیص در ترک ندیدیم به حکم مولویت مولی عقل حکم می کند به لزوم الطاعه، یعنی باید انجام بشود و اگر انجام نشود مکلف مستحق عقاب است.


[1] کفایه الاصول، الآخوند محمد کاظم الخراسانی، ص371.
[2] فرائد الاصول، الشیخ مرتضی الانصاری، ج2، ص393.