درس خارج اصول استاد سیدمحمدعلی موسوی‌جزایری

1402/10/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول عملیه/ شک در مکلّفٌ به/ تنبیهٌ، عجز عن بعض الاجزاء/ قاعده میسور

مقدمه

بحث ما در روایت نبوی بود و گفتیم حضرت فرمودند «کتب علیکم الحج» یک نفر بلند شد و پرسید «أفی کل سنه یا رسول الله؟ فأعرض عنه حتی اعاد مرتین او ثلاثه، فقال رسول الله : ویحک، و ما یؤمنک ان اقول نعم؟» چه اطمینانی داری که من جواب تو را با نعم ندهم؟ «و لو قلت نعم لوجب و لو وجب ما استطعتم، فاترکونی ما ترکتکم فانما هلک من کان قبلکم لکثرۀ سؤالهم، اذا امرتکم بشیئ فأتوا منها ما استطعتم» هر چه امر کردم به همان اندازه که می توانید انجام بدهید.

گفتیم اشکال روایت این است که قابل تطبیق بر قاعده میسور نیست، زیرا قاعده میسور در مورد عملی است که بعض اجزاء آن را می توانیم و بعض اجزاء آن را نمی توانیم، حال آنکه مورد روایت در مورد کسی است که امسال حج را کامل می تواند انجام بدهد اما نمی داند آیا سال آینده هم حج واجب است یا خیر، پس صحبت از عدم قدرت از تعدد افراد است نه عجز از بعض اجزاء یک عمل.

عدم قدرت مفروض در قاعده میسور این است که یک نفر می گوید من چهار رکعت نماز نمی توانم بخوانم اما سه رکعت می توانم، حال آنکه عدم القدره در روایت در مورد این نیست که نصف حج را می تواند انجام بدهد و نصف حج را نمی تواند، بلکه سوال در مورد این است که علاوه بر این فرد از حج که امسال انجام می دهم آیا سال دیگر هم باید فردی دیگر بیاورم؟ ربطی به قاعده میسور ندارد.

حالا اینکه آیا «ما» مصدریه است یا ظرفیه؟ «من» آیا بیانیه است یا تبعیضیه؟ و امثال این مطالب کمکی به حل مسئله نمی کند، چون مورد روایت از قاعده میسور کلا خارج است چون وقتی یک قاعده کلی بیان می شود باید منطبق بر صدر باشد، لذا عجز باید به افراد بخورد تا منطبق بر صدر بشود اگر عجز را به اجزاء بزنیم دیگر قابل انطباق بر صدر نیست.

آیا می توان بین عجز نسبت به افراد و عجز نسبت به اجزاء ، یک جامعی در نظر گرفت تا هر دو گروه را شامل بشود؟ خیر، جامع ندارند، مصادیق طبیعت واحده با اجزاء فرد واحده چه جامعی دارند؟ مضاف بر اینکه اصلا انصراف دارد.

بررسی ضعف سندی روایت

علاوه بر این اشکالی که گذشت ضعف سندی هم دارد

اولا راوی حدیث ابو هریره است. علامه شرف الدین آسید عبد الحسین اعلی الله مقامه کتابی دارد به نام ابو هریره تاجر الحدیث، واقعا تاجر حدیث بوده و هر کس که پول می داده برای او جعل حدیث می کرده گاهی مزایده هم می گذاشته یعنی یک حدیث می ساخت هر کس که پول بیشتری می داد حدیث را برای او جعل می کرد، احادیث او بسیار زیاد هستند به گونه ای که علامه شرف الدین محاسبه می کند و نتیجه می گیرد این مقدار حدیث در آن مدتی که ابوهریره پیامبر را می دیده اصلا امکان ندارد، در نهایت انقدر احادیث جعلی نقل کرد که عمر او را به خاطر جعل حدیث تازیانه زد، یک بار دیگر هم او را تازیانه زد و آن زمانی بود که استاندار بصره بود و ثروت زیادی جمع کرده بود و عمر به او گفت این همه ثروت امکان ندارد که از راه مشروع و تجارت باشد، او را تعزیر کرد و نصف اموالش را هم گرفت چون متهم بوده که از بیت المال دزدیده است، خود این مال اندوزی از راه نامشروع مصداق فسق است و می شود مصداق آیه شریفه «ان جائکم فاسقٌ بنبأٍ فتبیّنوا» با این اوصاف یادم می آید بار اولی که مکه مشرّف شده بودم در مکه در مجلسی یک منبری بود که خطیب حدیث می خواند و اکثر احادیثی که خواند از ابو هریره بود، چطور ممکن است کسی را که خلیفه خودتان که می گویید خلیفه مسلمین است او را به جرم جعل حدیث تازیانه زده و به جرم سرقت از بیت المال تعزیر کرده هنوز به عنوان یکی از منابع مورد وثوق شماست و بر طبق آن فتوی هم می دهید؟ این روش کار عامّه خیلی عجیب است.

علی ایّ حال این روایت از این جهت بسیار ضعیف است.

اشکال دوم روایت این است که مرسله از ابو هریره است، یعنی عن ابی هریره سند ندارد.

اشکال سوم این است که در هیچ کتابی از کتب قدما نیامده الا در کتاب عوالی اللئالی (یا غوالی اللئالی) از ابن ابی جمهور الاحصائی؛ در مورد این کتاب محقق خوئی می فرماید حتی صاحب حدائق هم این کتاب را قدح کرده در حالی که صاحب حدائق لیس دأبه القدح فی الکتب.

حدیث دوم «ما لا یدرک کله لا یترک کله»

«ما لا یدرک کله لا یترک کله»[1] ظاهرا روایت منقول از امیرالمومنین است، یعنی چیزی که همه اش را نمی توانیم انجام بدهیم نباید همه اش را ترک بکنیم، یعنی هر چه قدر از آن که می توانیم باید انجام بدهیم. در این روایت چهار احتمال وجود دارد زیرا دو بار «کل» استفاده شده و در هر کدام هم محتمل است عام استغراقی باشد و هم محتمل است عام مجموعی باشد.

بررسی احتمالات چهار گانه در این روایت

احتمال اول این است که هر دو عام استغراقی باشد، این معنی قطعا غلط است زیرا معنایش این می شود که عملی را که هیچ جزئی از آن را نمی توانی انجام بدهی «لا یترک کله» همه اجزائش را باید انجام بدهی.

احتمال دوم این است که هر دو عام مجموعی باشد، معنایش این می شود که اگر همه اش را با هم نمی توانی انجام بدهی «لا یترک کله» یعنی همه اش را با هم باید انجام بدهی، این هم غیر مقدور است.

احتمال سوم این است که اولی عام استغراقی مراد باشد و از دومی عام مجموعی، «مالا یدرک کله» یعنی عملی که همه جزء جزء آن را نمی توانی انجام بدهی «لا یترک کله» همه اش را باید انجام بدهی، این هم غیر معقول است.

می ماند یک احتمال که صحیح است و آن اینکه اولی مجموعی باشد و دومی استغراقی، «ما لا یدرک کله» یعنی عملی که همه اش را با هم نمی توانی انجام بدهی «لا یترک کله» همه اجزاء آن ترک نمی شوند، یعنی هر مقداری که می توانی باید انجام بدهی.

این معنی چهارم منطبق بر مدعای ما است.

خبر یا انشاء بودن «لا یترک کله»

یک بحثی اینجا مطرح است [که جمله دوم خبری است یا انشائی] اما این که جمله اول «ما لا یدرک کله» خبری است موورد اختلاف نیست. آیا دارد خبر می دهد «همه اش ترک نمی شود» یا دارد نهی می کند «همه اش را ترک نکن»؟ هر دو معنی درست است زیرا اگر خبریه هم باشد بداعی الانشاء است، هماطور که می فرماید «أعاد صلاته» منظور این است که باید نمازش را اعاده بکند حال آنکه جمله خبریه است، اما خبر به داعی الانشاء.


[1] عوالی اللئالی، احصائی ابن ابی جمهور، ج4، ص58.