درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

96/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استعمال الطیب / تروک الاحرام/کیفیت احرام/احرام/اعمال عمره تمتع/کتاب الحج؛

مساله؛ مواردی که بر محرم واجب نیست که بینی اش را از بوی خوش بگیرد

مسألة ۲۳۹: لا يجب على المحرم أن يمسك على أنفه من الرائحة الطيبة حال سعيه بين الصفا و المروة، إذا كان هناك من يبيع العطور، و لكن الأحوط لزوماً أن يمسك على أنفه من الرائحة الطيبة في غير هذا الحال، و لا بأس بشم خلوق الكعبة و هو نوع خاص من العطر[1]

سابقا در بازاری نزدیک صفا و مروه، عطارها عطر می فروختند و بوی عطر از آن‌جا متصاعد می شد. استشمام آن عطر از حکم حرمت، استثناء شده است. البته آن بازار الان وجود ندارد و لذا در زمان ما این مساله موضوعیتی ندارد. بنابراین نباید بین این مساله و کسی که عطر زده و عطر، تعارف می کند، قیاس کرد و گفت: بین صفا و مروه از حکم حرمت مستثناست. این استثناء تنها از بابت وجود بازار عطارها بوده است. البته در غیر صفا و مروه، احتیاط واجب این است که انسان بینی خود را بگیرد.

استثناء دیگر راجع به خلوق کعبه است. خلوق کعبه عطری بوده که به جامه کعبه می زدند. گفته شده که این عطر از زعفران بدست می آید. به این صورت که عصاره زعفران را گرفته و تقطیر می کردند تا از آن خلوق کعبه درست شود.

محقق خویی(ره) فرموده: "و هو نوع خاص من العطر". به هر حال جامه کعبه آغشته به خلوق کعبه بوده و بوی آن به مشام محرمی که برای طواف یا زیارت کعبه می رفته، می رسیده. لذا استشمام آن مستثنا شده و اشکال ندارد.

البته دلیل، دال بر جواز مطلق عطر و موید قولی است که نهی مطلق داشته است. در این صورت استثناء خلوق کعبه نیز که متخذ از زعفران است، درست می شود.

دلیل این حکم روایت زیر است.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَا بَأْسَ بِالرِّيحِ الطَّيِّبَةِ فِيمَا بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ مِنْ رِيحِ الْعَطَّارِينَ (این از بابت عطرهایی است که در مغازه های عطارها و در بازار عطارها وجود دارد؛ نه این‌که عطر را از بیرون آورده و استفاده کنند) وَ لَا يُمْسِكُ عَلَى أَنْفِهِ.

وَ رَوَاهُ الصَّدُوقُ بِإِسْنَادِهِ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ وَ رَوَاهُ الْكُلَيْنِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ[2]

اولا سند روایت، صحیح است و ثانیا این‌که مشایخ ثلاثه (شیخ طوسی و شیخ صدوق و شیخ کلینی(رحمه الله علیهم)) این روایت را در کتب خود آورده اند، قوت و استحکام آن را قدری بیشتر می‌کند.

راجع به خلوق کعبه صحیحه عبدالله بن سنان وارد شده است.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ خَلُوقِ الْكَعْبَةِ- يُصِيبُ ثَوْبَ الْمُحْرِمِ قَالَ لَا بَأْسَ وَ لَا يَغْسِلُهُ فَإِنَّهُ طَهُورٌ.[3]

حضرت فرمود: خلوق کعبه طهور است و احتیاجی به اجتناب از آن نیست. سند این روایت هم صحیح است.

مساله؛ اگر محرم عمدا بوهای خوش را استعمال کند

مسألة ۲۴۰: إذا استعمل المحرم متعمداً شيئاً من الروائح الطيّبة فعليه كفّارة شاة على المشهور، و في ثبوت الكفّارة في غير الأكل إشكال، و إن كان الأحوط التكفير[4]

در این‌جا محقق خویی(ره) مقداری از نظر مشهور جداشده و این حکم را اختصاص به اکل داده است. یعنی اگر چیزهای خوشبو را بخورد، حرام است؛ ولی برای حرمت استعمال به شکل دیگر، دلیلی نداریم. ایشان در پایان، قائل به احتیاط وجوبی شده و می فرمایند: احوط این است که مطلقا کفاره دهد؛ چه برای اکل و چه برای غیر آن. اما وجه این‌که ایشان برای اکل موضوعیت قائل می شوند، روایاتیست که در خصوص کفاره گوسفند آمده است. اما روایاتی که در آن‌ها به تصدق به درهم اشاره شده است، اختصاص به اکل ندارند.

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ أَكَلَ زَعْفَرَاناً مُتَعَمِّداً أَوْ طَعَاماً فِيهِ طِيبٌ فَعَلَيْهِ دَمٌ فَإِنْ كَانَ نَاسِياً فَلَا شَيْ ءَ عَلَيْهِ وَ يَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ يَتُوبُ إِلَيْهِ.[5]

سوال این است که اگر ناسی تکلیف ندارد، استغفار و توبه او از چه باب است؟ در بحث‌های قبلی به ذهنمان آمد که استغفار -در صورت جهل و نسیان- از بابت معرضیت برای قلت تحفظ است؛ چراکه از بابت تحفظ، ورود تکلیف ممکن می شد و قلت تحفظ نوعی از تقصیر است. البته در خصوص جهل در احکام از روی کمبود تعلم و فحص و بین قصور و تقصیر تفاوت وجود دارد. اگر ارتکاب به واسطه تقصیر باشد، جاهل مقصر به منزله عامد خواهد بود. اما در غیر این صورت –یعنی اگر چیزی بینابین بوده- استغفار احتیاطی خواهد بود. اما در جهل به موضوعات، فحص واجب نیست.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ فِي مُحْرِمٍ كَانَتْ بِهِ قَرْحَةٌ فَدَاوَاهَا بِدُهْنِ بَنَفْسَجٍ قَالَ إِنْ كَانَ فَعَلَهُ بِجَهَالَةٍ فَعَلَيْهِ طَعَامُ مِسْكِينٍ وَ إِنْ كَانَ تَعَمَّدَ فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ يُهَرِيقُهُ.[6]

البته اگر استفاده به عنوان دوا باشد و امکان استفاده از دواهای دیگر نیز ممکن باشد، نباید از آن دوا استفاده کرد. در اینجا هم لابد امکان استفاده از دواهای دیگر بوده است.

منشا نظر مشهور

محقق خویی(ره) می فرماید: المعروف و المشهور عند الأصحاب أنّ استعمال الطيب أكلًا و شمّاً و دلكاً يوجب كفّارة شاة.[7] یعنی علما قائل اختصاص کفاره به اکل نبودند. ممکن است منشا این نظر یکی از دو امر زیر باشد:

اول؛ روایت کفاره گوسفند برای دهن بنفسج است که خواندیم و مربوط به اکل نبود. منشأ دیگر؛ احتمال عدم موضوعیت اکل در روایاتیست که موضوعشان اکل است. اکل هم به کار بردن غذای معطر است و بالاخره استعمال مطلقا حرام است. در اینجا زعفران نام برده شده و زعفران را در غذا می ریزند و استعمالش از این بابت است. پس هرچند کفاره برای اکل آمده است، ولی اکل موضوعیتی ندارد و شامل هر نوع استعمالی می شود؛ چرا که استعمال طیب مطلقا حرام است؛ لکن در بعضی موارد مثل زعفران، استعمالش به اکل بوده و استعمال دیگری ندارد. پس کفاره نه از بابت اکل بما هو اکل است، بلکه از بابت رائحه آن است؛ زیرا وقتی هنگام خوردن غذا رائحه آن نیز به مشام می رسد. لذا حرمت از بابت رفتن در معده نیست و احتمال هم نمی دهیم که رفتن در معده تاثیری در حکم داشته باشد.

پس کفاره مذکور اطلاق دارد و شامل هر نوع استعمال متعارفی می شود. لذا استعمال در هر چیز معطری به حسب آن چیز است؛ گاهی به صورت خوردن و گاهی به صورت مالیدن به بدن است و دیگر استعمالات متعارف. لذا آن‌چه که حرام است مطلق استعمال و استشمام است.

ولی در صحیحه زراره آمد: "من أكل زعفراناً متعمداً أو طعاماً فيه طيب (طعام دیگری که بوی خوشی داشته باشد) فعليه دم"[8]

در صحیحه دیگر زراره آمده است: "أو أكل طعاماً لا ينبغي له أكله و هو محرم ففعل ذلك ناسياً أو جاهلًا فليس عليه شي ء، و من فعله متعمداً فعليه دم شاة"[9]

اگر ناسی و جاهل است، چیزی بر او نیست. اما اگر متعمد باشد، بر او است که گوسفندی بدهد.

استعمال طیب حرام است؛ این شامل اکل و استشمام نیز می شود و صدق می کند که بگوییم: "اکل طعاما لا ینبغی اکله."

بنابراین الآن ما نسبت به حکم این وجوه تعمیم که بیان کردیم، یا یقین داریم یا خیر. اگر اطمینان حاصل شد، فبها و اگر اطمینان نکردیم، باید احتیاط وجوبی نماییم. محقق خویی(ره) نیز سرانجام قائل به احتیاط وجوبی شده تا با نظر مشهور مخالفت نشود.

روایاتی که در اکل زعفران، کفاره ای غیر از گوسفند معین کرده اند:

ما در اینجا پنج یا شش روایت داریم که در مورد اکل چیزی که زعفران داشته باشد، اسمی از کفاره گوسفند نیاورده؛ بلکه می فرمایند: "فاشتر بدرهم تمراً ثمّ تصدق به"[10] ؛ یعنی یک درهم خرما بخر و بعد از اتمام حج و در هنگام رفتن، آن را بین فقرا تقسیم کن. این روایت، معتبره حسن بن هارون از ابی عبدالله(ع) است.

روایت دیگر، روایت معاویه بن عمار متقدم است که کفاره را در چهار چیز منحصر نمود. در انتهای این روایت آمده؛ "فمن ابتلی بشیء من ذلک فلیعد غسله (ظاهرا غسل احرامش است) فلیتصدق بقدر ما صنع" یعنی به قیمت قدری که از غذای حرام خورده، تصدق کند.

فَإِنَّهُ لَا يَنْبَغِي لِلْمُحْرِمِ أَنْ يَتَلَذَّذَ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَ اتَّقِ الطِّيبَ فِي زَادِكَ فَمَنِ ابْتُلِيَ بِشَيْ ءٍ مِنْ ذَلِكَ فَلْيُعِدْ غُسْلَهُ وَ لْيَتَصَدَّقْ بِصَدَقَةٍ بِقَدْرِ مَا صَنَعَ (یعنی به قدری که خورده است تصدق کند) وَ إِنَّمَا يَحْرُمُ عَلَيْكَ مِنَ الطِّيبِ أَرْبَعَةُ أَشْيَاءَ الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الْوَرْسُ وَ الزَّعْفَرَانُ غَيْرَ أَنَّهُ يُكْرَهُ لِلْمُحْرِمِ الْأَدْهَانُ الطَّيِّبَةُ إِلَّا الْمُضْطَرَّ إِلَى الزَّيْتِ أَوْ شِبْهِهِ يَتَدَاوَى بِهِ.[11]

این روایت صحیحه معاویه بن عمار است.

حضرت می فرماید: در این صورت غسل را اعاده کند. ما غسلی غیر از غسل مستحب احرام نداشتیم. در باره آن نیزمفصلا بحث کرده و شرح دادیم. حتی گفتیم: ادله ظهور در وجوب دارند؛ ولی در انتها آن را حمل بر استحباب نمودیم؛ زیرا مشهور به وجوب آن فتوا نداده اند.

لکن اهمیت این غسل به قدری است که با صدور معصیت، انگار خدشه ای بر آن غسل وارد شده. لذا مستحب است که غسل را اعاده کند.

معتبره حسن بن زیاد عطار:

وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ الْأُشْنَانُ (به زبان فارسی نیز به آن "اشنان" می‌گویند. اشنان چیزی نظیر ختمی اما سفت تر، درشت تر و کم رنگ تر از آن است. رنگ آن تقریبا زرد کم‌رنگ است. ظاهرا برگ گیاهی است که از آسیاب شده آن برای شستشو استفاده می کردند. البته کاربرد اشنان حالا منسوخ شده و با وجود انواع صابون از آن استفاده نمی شود.) فِيهِ الطِّيبُ (کمی عطر دارد و خوشبو است. البته بوی آن ذاتی نیست؛ بلکه ظاهرا عطر به آن می زنند) أَغْسِلُ بِهِ يَدِي وَ أَنَا مُحْرِمٌ فَقَالَ إِذَا أَرَدْتُمُ الْإِحْرَامَ فَانْظُرُوا مَزَاوِدَكُمْ (آن جاهایی که زاد و توشه تان را می گذارید) فَاعْزِلُوا الَّذِي لَا تَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ (چیزی را که مناسبت نداشته، به آن احتیاج ندارید و نباید در احرام باشد، از خودتان دور کنید تا مبادا خطئا به آن مبتلا شوید) وَ قَالَ تَصَدَّقْ بِشَيْ ءٍ كَفَّارَةً لِلْأُشْنَانِ الَّذِي غَسَلْتَ بِهِ يَدَكَ.[12] (این نوعی استعمال عطر بود و حضرت(ع) تصدقی -ونه گوسفند- را برای آن واجب کردند.)

حضرت(ع) فرمود: هر وقت بنای احرام دارید، احتیاطا قدری وارسی کنید و چیزهایی را که نباید در کنارتان باشد و ممکن است از روی فراموشی مرتکب شوید، از دم دستتان خارج کنید تا مبادا اشتباها و خطئا به آن‌ها مبتلا شوید. البته درست است که ارتکاب اگر از روی عمد نباشد، اشکال ندارد؛ ولی در هر صورت حضرت این کلام امام علیه‌السلام است و ما می خواهیم ببینیم حضرت(ع) چه فرموده اند.

"و منها: ما رواه الصدوق عن الحسن بن زياد قال: «قلت لأبي عبد اللّٰه (عليه السلام): و ضأني الغلام (بچه یا غلام من را وضو داد) و لم أعلم بدستشان (این کلمه فارسی، در روایت آمده است) فيه طيب (نمی دانستم که در دستش بوی عطر هست)، فغسلت يدي و أنا محرم، فقال: تصدق بشي ء لذلك."[13] (به خاطر این، صدقه ای بده)

راجع به سند این روایت بحث شده است. اگر سند صحیح باشد مورد روایت جهل خواهد بود؛ زیرا در آن آمده که نمی دانستم که در دستش عطر هست. لذا چون متعمد نبوده، معذور است.

روایت دال بر تفصیل:

می خواهیم بگوییم: کاری به بحث سندی نداریم؛ چراکه سند بسیاری از روایات، معتبر بوده و ممکن است تنها در سند یک یا دو روایت، بحث باشد. لکن تفصیلی کلی که در روایات تصدق آمده، می فرماید: جاهل یا ناسی، تصدق کند و به گردن عامد کفاره گوسفند است.

حضرت(ع) فرمود: "قَالَ إِنْ كَانَ فَعَلَهُ بِجَهَالَةٍ فَعَلَيْهِ طَعَامُ مِسْكِينٍ وَ إِنْ كَانَ تَعَمَّدَ فَعَلَيْهِ دَمُ شَاةٍ يُهَرِيقُهُ."[14]

می خواهیم بگوییم: با تفصیل صریحی که در این روایت آمده، روایاتی را که تصدق را مطلقا ذکر کرده اند، بر عدم عمد یا نسیان یا جهل حمل می شوند. اما در صورت عمد باید گوسفندی را به عنوان کفاره پرداخت نمود. پس این روایت شاهد جمع می شود و به استناد آن، باید بین روایات جمع کرد.

البته در فرض غیر عمد، تصدق مستحب است. زیرا در روایت معتبره ای آمده که "یتوب الله و یستغفر" در این روایت ذکری از کفاره نشده‌است. با توجه به این‌که کفاره تنها برای عصیان و گناه واجب می شود، استحباب کفاره، مناسب حال جهل و نسیان است.

نظر محقق خویی(ره) در روایات تصدق:

علاوه بر آن‌چه بیان شد، محقق خویی(ره) تفحصی کرده و قرائنی در خود روایات تصدق پیدا کرده که ظهور در مورد عدم عمد دارند. مثلا در بسیاری از این روایات آمده "فمن ابتلی بذلک". این تعبیر عرفا در مورد کسی که عمدا کاری کرده، به کار نمی رود. "ابتلی بذلک" یعنی ندانسته و نخواسته در آن افتاده و قاصد و عالم نبوده است.

پس در دو یا سه روایت قرائنی بر عدم عمد داریم. خود روایاتی که کفاره گوسفند را دارند نیز این تفصیل را ذکر کرده و گفته‌اند: در صورت علم و عمد، گوسفند دهد و در صورت عدم عمد، تصدقی نماید. اگر قرائن را قبول نکردیم، بر فرض اطلاق روایات تصدق، روایت مفصل، وجه و شاهد جمع است. مشهور نیز طبق همین تفصیل فتوا داده‌اند.


[1] موسوعة الامام الخویی، السید ابوالقاسم الخویی، ج28، ص405.
[2] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج12، ص448، ابواب تروک الاحرام، باب20، ح1، ط آل البیت.
[3] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج12، ص449، ابواب تروک الاحرام، باب21، ح1، ط آل البیت.
[4] موسوعة الامام الخویی، السید ابوالقاسم الخویی، ج28، ص406.
[5] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج13، ص150، ابواب بقیة کفارات الاحرام، باب4، ح1، ط آل البیت.
[6] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج13، ص151، ابواب بقیة کفارات الاحرام، باب4، ح5، ط آل البیت.
[7] موسوعة الامام الخویی، السید ابوالقاسم الخویی، ج28، ص406.
[8] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج13، ص150، ابواب بقیة کفارات الاحرام، باب4، ح1، ط آل البیت.
[9] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج13، ص157، ابواب بقیة کفارات الاحرام، باب8، ح1، ط آل البیت.
[10] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج13، ص157، ابواب بقیة کفارات الاحرام، باب3، ح1، ط آل البیت.
[11] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج12، ص444، ابواب تروک الاحرام، باب18، ح8، ط آل البیت.
[12] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج13، ص152، أبواب بقية كفارات الإحرام، باب4، ح8، ط آل البیت.
[13] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج13، ص151، أبواب بقية كفارات الإحرام، باب4، ح4، ط آل البیت.
[14] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج13، ص151، أبواب بقية كفارات الإحرام، باب4، ح5، ط آل البیت.