درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

96/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: استعمال الطیب/ تروک الاحرام/کیفیت احرام/احرام/اعمال عمره تمتع/کتاب الحج؛

مساله: استعمال الطِّيب

بحث ما به استعمال الطیب رسید که یکی از تروک احرام است.

مسألة ۲۳۷: يحرم على المحرم استعمال الزعفران و العود و المسك و الورس و العنبر بالشم (بو کردن) و الدلك (مالش آن به بدن) و الأكل، و كذلك لبس ما يكون عليه أثر منها (لباس‌هایی را که قبلا با این‌ها معطر شده تا این بو را دارند نباید پوشد)، و الأحوط الاجتناب عن كل طيب.[1]

روایاتی از باب ۱۸ دلالت بر این دارد که استعمال و استشمام هر طیبی جایز نیست. این‌ها یک دسته هستند.

دسته دیگری از روایات در این باب آمده که در خصوص زعفران، عود، مسک، ورس و عنبر حکم به حرمت فرموده‌است. اما بوهای خوبی غیر از این‌ها، مکروهند. حال ما با این اشکال مواجه شدیم که آیا به این تخصیص عمل کنیم یا نه؟

محقق خویی(ره) می‌فرماید: حرمت در این پنج چیز مسلم ولی اجتناب از هر طیبی احوط است. در هر صورت روایات دسته اول را هم دلالتی دارند. البته مقتضای قاعده تخصیص، این است که با حکومت روایات دسته دوم، روایات دسته اول تفسیر شوند. در این صورت لسان این روایات لسانی تفسیر و بالاتر از تخصیص است. بنابراین نهی از این پنج چیز، نهی تحریمی و نسبت به ماعدای آن نهی تنزیهی(کراهت) است. این به صریح بعضی از روایات معتبر دسته دوم می‌باشد.

لکن با توجه به تردید اصحاب و فتوا یا احتیاط بسیاری از ایشان نسبت به اجتناب از هر طیبی، محقق خویی(ره) نیز نسبت به هر طیبی قائل به احتیاط واجب شده‌است.

انواع عطریاتی که در بازار عطر موجود است غیر از این پنج تاست. در نتیجه باید گفت: نسبت به این پنج تا فتوا بر حرمت بوده و نسبت به غیر از این‌ها احتیاط واجب است.

روایات مطلقه استعمال الطیب

1. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ يَعْنِي ابْنَ بَزِيعٍ قَالَ: رَأَيْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع (شاید امام رضا(ع) باشد؛ چون ابن بزیع از اصحاب خاص امام رضا(ع) است) كُشِفَ بَيْنَ يَدَيْهِ طِيبٌ لِيَنْظُرَ إِلَيْهِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ فَأَمْسَكَ بِيَدِهِ عَلَى أَنْفِهِ بِثَوْبِهِ مِنْ رِيحِهِ.[2]

یعنی آنها عطری آوردند که حضرت(ع) ببیند ولی چون نزدیک حضرت(ع) گذاشتند، ایشان بینی شان را گرفتند تا استشمامی حاصل نشود. این روایت مربوط به مطلق الطیب است.

2. وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع مَا تَقُولُ فِي الْمِلْحِ فِيهِ زَعْفَرَانٌ لِلْمُحْرِمِ قَالَ لَا يَنْبَغِي لِلْمُحْرِمِ أَنْ يَأْكُلَ شَيْئاً فِيهِ زَعْفَرَانٌ وَ لَا شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ.[3]

این روایت مربوط به زعفران است که بحثی در حرمت آن نیست. لکن در انتهای روایت آمده "و لا شیئا من الطیب" این عبارت باقی عطرها را هم ملحق به حکم زعفران نموده‌است.

3. وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَمَسَّ رَيْحَاناً (این ریحان غیر از ریحان خودمان است. ریحان خودمان چیزی است که اخیراً متداول شده‌است. ریاحین به معنای نباتات معطرند. ریاحین شامل همه گل‌ها و یا سبزی‌هایی که معطر باشند، می‌شود) وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ وَ لَا شَيْئاً فِيهِ زَعْفَرَانٌ وَ لَا تَطْعَمْ طَعَاماً فِيهِ زَعْفَرَانٌ[4] (چیزی که زعفران دارد نخور).

4. وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ (دو طریق است) عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَمَسَّ شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ وَ لَا مِنَ الدُّهْنِ فِي إِحْرَامِكَ وَ اتَّقِ الطِّيبَ فِي طَعَامِكَ وَ أَمْسِكْ عَلَى أَنْفِكَ مِنَ الرَّائِحَةِ الطَّيِّبَةِ (وَ لَا تُمْسِكْ عَلَيْهِ مِنَ الرَّائِحَةِ الْمُنْتِنَةِ) فَإِنَّهُ لَا يَنْبَغِي لِلْمُحْرِمِ أَنْ يَتَلَذَّذَ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ.[5]

این روایت از مطلقات است و تصریح دارد.

روایت بعدی مرسله است.

5. وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا يَمَسُّ الْمُحْرِمُ شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ وَ لَا الرَّيْحَانِ وَ لَا يَتَلَذَّذُ بِهِ وَ لَا بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ ...[6]

با توجه به اعتبار رجال سند، این روایت صحیحه است.

6. وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ النَّخَعِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: اتَّقِ قَتْلَ الدَّوَابِّ كُلِّهَا وَ لَا تَمَسَّ شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ وَ لَا مِنَ الدُّهْنِ فِي إِحْرَامِكَ وَ اتَّقِ الطِّيبَ فِي زَادِكَ (در خوراک هم احتیاط کن) وَ أَمْسِكْ عَلَى أَنْفِكَ مِنَ الرِّيحِ الطَّيِّبَةِ وَ لَا تُمْسِكْ مِنَ الرِّيحِ الْمُنْتِنَةِ فَإِنَّهُ لَا يَنْبَغِي لَكَ أَنْ تَتَلَذَّذَ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ فَمَنِ ابْتُلِيَ بِشَيْ ءٍ مِنْ ذَلِكَ فَلْيُعِدْ غُسْلَهُ وَ لْيَتَصَدَّقْ بِقَدْرِ مَا صَنَعَ.[7]

این روایت نیز نسبت به همه انواع عطرها و بوهای خوش اطلاق داشته و شامل همه می‌شود.

اینها روایات دسته اول (مطلقات) هستند.

روایات مقیده استعمال الطیب

اما مقیدات که روایت دسته دوم هستند.

1. وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ وَ صَفْوَانَ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا تَمَسَّ شَيْئاً مِنَ الطِّيبِ وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ وَ لَا مِنَ الدُّهْنِ وَ أَمْسِكْ عَلَى أَنْفِكَ مِنَ الرِّيحِ الطَّيِّبَةِ وَ لَا تُمْسِكْ عَلَيْهَا مِنَ الرِّيحِ الْمُنْتِنَةِ فَإِنَّهُ لَا يَنْبَغِي لِلْمُحْرِمِ أَنْ يَتَلَذَّذَ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَ اتَّقِ الطِّيبَ فِي زَادِكَ فَمَنِ ابْتُلِيَ بِشَيْ ءٍ مِنْ ذَلِكَ فَلْيُعِدْ غُسْلَهُ وَ لْيَتَصَدَّقْ بِصَدَقَةٍ بِقَدْرِ مَا صَنَعَ وَ إِنَّمَا يَحْرُمُ عَلَيْكَ مِنَ الطِّيبِ أَرْبَعَةُ أَشْيَاءَ الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الْوَرْسُ وَ الزَّعْفَرَانُ غَيْرَ أَنَّهُ يُكْرَهُ لِلْمُحْرِمِ الْأَدْهَانُ الطَّيِّبَةُ إِلَّا الْمُضْطَرَّ إِلَى الزَّيْتِ أَوْ شِبْهِهِ يَتَدَاوَى بِهِ.[8]

این روایت در ابتدا مطلق است ولی در انتهای آن آمده:

"إِنَّمَا يَحْرُمُ عَلَيْكَ مِنَ الطِّيبِ أَرْبَعَةُ أَشْيَاءَ الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الْوَرْسُ وَ الزَّعْفَرَانُ غَيْرَ أَنَّهُ يُكْرَهُ لِلْمُحْرِمِ الْأَدْهَانُ الطَّيِّبَةُ إِلَّا الْمُضْطَرَّ إِلَى الزَّيْتِ أَوْ شِبْهِهِ يَتَدَاوَى بِهِ"

این چهارتا حرام و بقیه مکروهند. ورس گیاهیست که دانه های ریزی مثل کنجد دارد، اما مثل زعفران بسیار معطر و خوشبو بوده و مخصوص سرزمین یمن است.

2. وَ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ (یعنی ظاهرا باسناد الشیخ عن موسی بن القاسم) عَنْ إِبْرَاهِيمَ النَّخَعِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّمَا يَحْرُمُ عَلَيْكَ مِنَ الطِّيبِ أَرْبَعَةُ أَشْيَاءَ الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الْوَرْسُ وَ الزَّعْفَرَانُ غَيْرَ أَنَّهُ يُكْرَهُ لِلْمُحْرِمِ الْأَدْهَانُ الطَّيِّبَةُ الرِّيحِ.[9]

البته هر دو روایت هشتم و چهاردهم از معاویه بن عمار هستند. اما در روایت هشتم، صفوان و فضاله از معاویه بن عمار روایت کرده‌اند. حسین بن سعید از فضاله روایت کرده بود؛ حال آن‌که سند روایت چهاردهم، "وَ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ إِبْرَاهِيمَ النَّخَعِيِّ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ" است. این احتمال و جود دارد که این دو یک روایت باشند که دو نفر آن را نقل کرده‌اند.

3. وَ عَنْهُ عَنْ سَيْفٍ (شاید سیف بن عمیره باشد) عَنْ مَنْصُورٍ (شاید منصور بن حازم باشد) عَنِ ابْنِ أَبِي يَعْفُورٍ (روایت، صحیح است) عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الطِّيبُ الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الزَّعْفَرَانُ وَ الْعُودُ.[10]

یعنی این چهارتا را حرام و بقیه را از حکم حرمت خارج کرده‌است.

4. وَ عَنْهُ عَنْ سَيْفٍ عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ (روایت صحیحه است) قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الطِّيبُ الْمِسْكُ وَ الْعَنْبَرُ وَ الزَّعْفَرَانُ وَ الْوَرْسُ.[11]

بسیاری از اعلام با توجه به تردید این دو دسته از روایات قائل به احتیاط شده‌اند. حضرت امام(ره) نیز در درس مناسک خود -که قبل از انقلاب شروع شد و بعد از انقلاب ادامه پیدا کرد،- احتیاط کرده‌اند.

حل تعارض بین روایات خاصه

در روایات خاصه، مجموعا پنج چیز حرام دانسته شده. بعضی از این روایات، ورس و بعضی عود (چوب‌های که با سوختن دودی خوش بوداز آن متصاعد می‌شد) را ذکر کرده‌اند. دعوای بین روایات خاصه قابل حل است. در این روایات، صریحا هم ورس ذکر شده و هم عود. در بعضی از این روایت ها نیز به صراحت ذکر شده که این دو محکوم به حرمت هستند. اما دلیل این‌که بعضی از روایات عود و بعضی دیگر ورس را آورده‌اند، مصلحت در تدریج است که ضرری ندارد.

البته اگر بعضی از موارد در بعضی از روایات صریحا ذکر شود، برای تدرج بیان کفایت می‌کند؛ هرچند همه موارد در همه روایات ذکر نشده باشند.

ما این قاعده را در باب عام و خاص سد ثغور کرده و قائل به مصلحت در تدرج بیان شدیم. لذا اگر به این بیان اکتفا کنیم، کافی می‌کند.

محقق خویی(ره) این مطلب را فرموده‌است؛ ولی نه به این اصطلاحی که بیان شد. ایشان فرموده‌اند، روایتی که این مورد را به عنوان حرام ذکر کرده‌است، صراحت دارد و روایت دیگری که این مورد را ذکر نکرده، ظهور دارد. در تعارض میان ظهور و نص نیز تقدیم نص لازم است.[12]

این تعبیر، تعبیر خوبی و توجیهی با توجه به مبانی علم اصول است. اما آن‌چه که ما بیان کردیم، شاید بهتر باشد؛ چراکه می‌دانیم مصلحت در تدرج بیان است. مثلا روایتی در نماز نداریم که همه اجزای آن را یک جا گفته باشد. در یک جا رکوع و سجودش، در جای دیگر تشهد و سلامش و در جای دیگر مستحباتش گفته شده‌است. این تدرج بیان است و اشکال ندارد.

پس اشکالی ندارد که ورس و عود در بعضی از روایات و سه طیب دیگر در همه روایات ذکر شده باشند. تدرج در بیان با یک روایت هم شکل می‌گیرد و لازم نیست در همه روایات این‌گونه باشد.

دلیل احتیاط علما در مساله

روایت مصرح داریم که استعمال طیب در این چهار یا پنج تا حرام و در غیر این‌ها مکروه است. این بیان صریح است و بنا بر مقتضای قاعده باید با این بیان صریح مطلقات و عمومات را تفسیرکرد. لکن ما جرات نمی‌کنیم و قائل به احتیاط واجب شده و می‌گوییم: باید از هر چیزی اجتناب شود. این راهی است که سیدنا الاستاذ(ره) و سیدنا الاعظم الخمینی(ره) هم رفته‌اند.

مساله؛ خوردن میوه هایی که بوی خوش دارد

مسألة ۲۳۸: لا بأس بأكل الفواكه الطيّبة الرائحة كالتفاح و السفرجل، و لكن يمسك عن شمها حين الأكل على الأحوط.[13]

اگر در بحث سابق به آن روایات مخصصه عمل کردیم و گفتیم: این چهار یا پنج تا حرام و غیر از این‌ها مکروه است، با توجه به این‌که سیب و به و غیره نیز از عطرهای درجه اول، اولی نیستند و فرض این است که عطرهای درجه اول را مکروه حساب کردیم، مثل سیب و به را خود به خود باید حمل بر کراهت کنیم.

۲۶- بَابُ جَوَازِ أَكْلِ الْمُحْرِمِ التُّفَّاحَ وَ الْأُتْرُجَّ وَ النَّبْقَ وَ نَحْوَهُ مِمَّا طَابَ رِيحُهُ وَ يُمْسِكُ عَلَى أَنْفِهِ

1. مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَهْزِيَارَ (روایت صحیحه است) قَالَ سَأَلْتُ ابْنَ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ التُّفَّاحِ وَ الْأُتْرُجِّ وَ النَّبْقِ وَ مَا طَابَ رِيحُهُ قَالَ تُمْسِكُ عَنْ شَمِّهِ وَ تَأْكُلُهُ.[14]

در این روایت امام می‌فرماید: این میوه ها را بخور ولی باید بینی خود را بگیری.

لکن اشکال این‌جاست که در این روایت علی بن مهزیار از ابن ابی عمیر سوال کرده و او چنین پاسخی داده‌است؛ یعنی مطلب فتوای ابن ابی عمیر بوده نه روایت معصوم(ع).

در پاسخ به این اشکال می‌گوییم: تشکیک درباره ی ابن ابی عمیر صحیح نیست. ایشان شخصیتی از افاضل صحابه و معتبر بوده و معلوم است که این کلام را از امام(ع) شنیده‌است. بنابراین ما این اشکال را قبول نداریم و از کسی که فتوای ابن ابی عمیر را معتبر نداند، خیلی تعجب می‌کنیم. اینجا جای حدس و تخمین نیست و حدسی هم در کار نیست. وقتی ابن ابی عمیر صریحا این طور می‌گوید، روایتی از امام(ع) شنیده و حجت بر او تمام شده‌است. احکام در آن زمان اجتهادی نبوده و جواب ها، مضمون روایات بودند. علی بن مهزیار هم ایشان را قبول داشته که از او سوال کرد. ما از علی بن مهزیار بالاتر نیستیم. پس این ایراد، بی ربط است.

2. وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يَأْكُلُ الْأُتْرُجَّ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ لَهُ لَهُ رَائِحَةٌ طَيِّبَةٌ قَالَ الْأُتْرُجُّ طَعَامٌ لَيْسَ هُوَ مِنَ الطِّيبِ.[15]

این روایت به خاطر مصدقه بن صدقه، عمرو بن سعید و خیلی از راویان، موثقه است.

نمی‌دانیم اترج دقیقا چیست؛ اگر بالنگ باشد، بوی عطر آن چنانی ندارد و مثل سیب و به نیست. بالنگ بویی مثل بوی نارنج دارد. نارنج بوی تیزی دارد و نمی‌شود گفت: جزء عطریات است. بوی پرتقال و لیمو ترش و لیمو شیرین و... هم این چنین هستند. البته این‌ها بو دارند و بوهای خوبی دارند. لکن از عطریات محسوب نمی‌شوند. این طور نیست که هر بویی در هر چیزی که آدم از آن خوشش بیاید، بوی عطر باشد؛ مثلا اگر کسی از بوی غذایی مثل آب گوشت خوشش آمد، نمی‌تواند بگوید: بوی آبگوشت عطر است. پس به صرف این‌که بگویند: چیزی بوی خوبی دارد، آن چیز از لواحق عطریات بحساب نمی‌آید. فلذا اترج از بحث خارج است. البته درست است که رائحه طیبه دارد؛ ولی منظور از رائحه طیبه، رائحه طیبه از سنخ عطریات است، نه از هر چیزی که بوی خوبی داشته باشد.

3. وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ التُّفَّاحِ وَ الْأُتْرُجِّ وَ النَّبْقِ وَ مَا طَابَ رِيحُهُ فَقَالَ يُمْسِكُ عَلَى شَمِّهِ وَ يَأْكُلُهُ.[16]

پس کلام محقق خویی(ره) در این مساله فرموده، به استناد روایاتی است که خواندیم. اما این بحث به بحث قبلی برمی‌گردد. اگر در بحث قبلی حصر حرمت را در چهار یا پنج تا پذیرفتیم و در غیر این‌ها را گفتیم: حرمتی وجود ندارد. انواع عطورات بسیار غلیظی که در عطر فروشی ها نیز هستند، مکروه خواهند شد. لذا اصلا احتمال نمی‌رود که سیب و به اولی از آنها باشند.

اما این‌که حضرت(ع) فرمود: بخورید ولی بینی تان را بگیرید را باید بر استحباب حمل کنیم. به دلیل این‌که سیب و به از عطورات غلیظه معروفه اولی نیستند.


[1] موسوعة الامام الخویی، السید ابوالقاسم الخویی، ج28، ص400.
[2] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج12، ص442، ابواب تروک الاحرام، باب18، ح1، ط آل البیت.
[3] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج12، ص442، ابواب تروک الاحرام، باب18، ح2، ط آل البیت.
[4] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج12، ص443، ابواب تروک الاحرام، باب18، ح3، ط آل البیت.
[5] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج12، ص443، ابواب تروک الاحرام، باب18، ح5، ط آل البیت.
[6] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج12، ص443، ابواب تروک الاحرام، باب18، ح5، ط آل البیت.
[7] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج12، ص444، ابواب تروک الاحرام، باب18، ح9، ط آل البیت.
[8] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج12، ص444، ابواب تروک الاحرام، باب18، ح8، ط آل البیت.
[9] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج12، ص445، ابواب تروک الاحرام، باب18، ح14، ط آل البیت.
[10] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج12، ص446، ابواب تروک الاحرام، باب18، ح15، ط آل البیت.
[11] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج12، ص446، ابواب تروک الاحرام، باب18، ح16، ط آل البیت.
[12] موسوعة الامام الخویی، السید ابوالقاسم الخویی، ج28، ص401.
[13] موسوعة الامام الخویی، السید ابوالقاسم الخویی، ج28، ص401.
[14] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج12، ص455، ابواب تروک الاحرام، باب26، ح1، ط آل البیت.
[15] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج12، ص455، ابواب تروک الاحرام، باب26، ح1، ط آل البیت.
[16] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج12، ص456، ابواب تروک الاحرام، باب26، ح3، ط آل البیت.