درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

96/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مبدا حدود حج و ادله آن/اقسام حج واجب/کتاب الحج؛ در درس آیت الله موسوی جزائری

بیان شد که مسافت ۴۸ میل -یعنی ۱۶ فرسخ - مسافتی است که تعیین کننده وظیفه حاجی نسبت به اتیان حج به صورت تمتع یا قران یا افراد است. یعنی کمتر از مسافت مذکور، وظیفه قران و افراد داشته و بیشتر از آن باید حج تمتع بجای آورد.

چند مطلب پیش می‌آید که باید درباره آنها به شکل اختصار صحبت کنیم:

مبدا حد کجاست؟

یک مطلب این است که مسافت ۴۸ میل را باید از خود مسجد الحرام، شروع کرد یا از انتهای شهر مکه.

مرحوم امام (ره)، به تبع مشهور، نظرشان انتهای شهر مکه است[1] . ولی محقق خویی می‌فرماید: مبدا مسافت از خود مسجد الحرام حساب می‌شود.[2] حال هم که وسعت شهر مکه بیشتر شده‌است، اگر بخواهیم ابتدای مسافت را از مسجد الحرام محاسبه کنیم، قسمتی معتدٌبه از مسافت، -حدود ۱۰ کیلومتر یا کمتر- در شهر مکه می‌رود.

استدلال محقق خویی به آیه شریفه و روایت است. [3] آیه شریفه می‌فرماید: ﴿ذلک لمن لم یکن اهله حاضری المسجد الحرام﴾[4] . در این آیه ملاک حضور در مسجد الحرام است. از طرف دیگر صحیحه زراره، در مقام تفسیر این آیه است. این آیه مسجد الحرام را میزان قرار داده و روایت، حضور در مسجد الحرام را هم تا ۴۸ میل از مسجدالحرام، توسعه داده‌است. طبق اصطلاح قدیم، هر فسخی سه میل است، پس هر میلی حدودا دو کیلومتر می‌شود. البته این "میل" که در لسان روایت آمده، با اصطلاح فعلیِ "میل"متفاوت است.

لکن نظر ما این است که منظور از آیه، حضور در مکه است نه در مسجد الحرام؛ حضور در شهر مکه‌ای که انسان، دسترسی زیادی به مسجدالحرام داشته و می‌تواند سه وقت در آن نماز بخواند یا طواف کند؛ چرا که اگر شخص شهری دیگر باشد این دسترسی را نخواهد داشت. پس مراد این است نه اینکه انسان خیمه‌ای در مسجد الحرام زده باشد و سکونت کند.

حال اگر شک کردیم که منظور از "حاضری المسجد الحرام" خود مسجدالحرام است یا مکه معظمه‌ای که مسجد الحرام در آن است؟ شک ما شکی مفهومی خواهد بود؛ یعنی شک در این است که مراد و مفهوم از جمله گفته شده چیست. بنابر یک احتمال خود مسجدالحرام و بنا بر احتمال دیگر، انتهای شهر مکه، مبدا مسافت‌اند. هر وقت شکی مفهومی دائر بین اقل و اکثر بود، باید به عموم عام، مراجعه کرد. و عموم عام می‌گوید که همه، باید حج تمتع به جا آورند. "قرن الحج والعمرة " يا قريب به این مضامین، که این معنی را دارد که حج واجب، بر همه، همان حج تمتع است. منتهی مخصِصی، گروهی را از آن خارج کرد، و بقیه در عموم، باقی می‌مانند. نتیجه رجوع به عموم نیز این است که مسجد الحرام، میزان باشد. زیرا بنابر اختلاف دو نظر، انتهای ۴۸ میل نیز متفاوت است. در فاصله بین ۴۸ میل از ابتدای مسجد الحرام تا ۴۸ میل از انتهای شهر مکه -که محل شک است- باید به عموم عام که انجام حج تمتع است، رجوع نمود. پس برای وظیفه‌ی قِران و إفراد، قدر متیقن –یعنی همان مسجد الحرام- را مبنا قرار می دهیم. این استدلال محقق خویی بود.

ما این فرمایش را نمی‌پذیریم. همان طور که مشهور و سیدنا الاعظم الامام الخمینی(رض) فرموده‌اند، مبدا، از انتهای مکه معظمه است. ملاک در شهر مکه نیز، حدود فعلی مکه است.

دلیل اینکه این نظریه را ترجیح می‌دهیم، اول این است که، استفاده از معنای حقیقی "حاضری المسجد الحرام"، در اینجا معقول نیست. زیرا معنای حقیقی آیه اگر تاویلی در آن نباشد، این است که شخص در مسجد، ساکن باشد. یعنی اتاقی ساخته یا خیمه بزند و خانواده‌اش در مسجد باشند. این معنا یقینا مراد نیست. بنابراین مراد، معنای دوم است که مکلف ساکن مکه و آنجا محل سکونت او باشد. ولی چرا به مسجد الحرام نسبت داده شده است؟ این دلیل است که اهل مکه به مسجدالحرام دسترسی دارند و مرتب آن را زیارت می‌کنند، طواف می‌کند و نماز را سه وقت در مسجدالحرام به جا می‌آورد. چنین شخصی "حاضری المسجد الحرام" است هرچند سکونتش در شهر مکه باشد.

ثانیا این که این آیه، تفسیری دارد و وقتی امام معصوم ، آیه ای را تفسیر می‌کند، باید، آیه را به کمک آن تفسیر، معنا کنیم. و در روایت، شهر مکه را ذکر کرده‌است.

وَ عَنْهُ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي كِتَابِهِ ذلِكَ لِمَنْ لَمْ يَكُنْ أَهْلُهُ حاضِرِي الْمَسْجِدِ الْحَرامِ قَالَ يَعْنِي أَهْلُ مَكَّةَ لَيْسَ عَلَيْهِمْ مُتْعَةٌ كُلُّ مَنْ كَانَ أَهْلُهُ دُونَ ثَمَانِيَةٍ وَ أَرْبَعِينَ مِيلًا ذَاتِ عِرْقٍ وَ عُسْفَانَ كَمَا يَدُورُ حَوْلَ مَكَّةَ- فَهُوَ مِمَّنْ دَخَلَ فِي هَذِهِ الْآيَةِ وَ كُلُّ مَنْ كَانَ أَهْلُهُ وَرَاءَ ذَلِكَ فَعَلَيْهِمُ الْمُتْعَةُ.[5]

حضرت امام باقر(ع) "حاضری المسجد الحرام" را به اهل مکه تفسیر فرموده‌اند. دوباره هم به شهر مکه تاکیدش نموده‌است و این از همه واضح‌تر بوده و کافی است.

پس همان چیزی را که حضرت امام(ره) تبعا للمشهور ذکر فرموده‌است، قبول داریم. این روایت هم صحیحه است. البته روایت دیگری نیز وجود دارد، لکن ضعیف است.

آیه‌ای هم که اشاره به معراج پیامبر دارد، می‌فرماید: ﴿سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام﴾[6] درحالی که پیامبر، آن شب، در خانه ام هانی - خواهر امیرالمومنین(ع)- در مکه بود؛ نه در مسجدالحرام.

در موارد متعددی لفظ مسجدالحرام استعمال شده ولی شهر مکه از آن، اراده شده‌است. لکن اینجا قرینه عقلیه به اضافه تفسیر آیه، توسط روایت نیز داریم. لذا بحثی در آن نیست.

وقتی هم مطلب به تصریح صحیحه، قطعی شد، دیگر شکی نداریم. و نوبت به عموم عام نمی‌رسد.

تکلیف منزلی که سر حد است، چیست؟

پس از بیان تکلیف شخص ساکن در بیشتر و کمتر از ۴۸ میلی، حال باید تکلیف خود ۴۸ میل را بررسی کنیم.[7]

تکلیف شخص ساکن در چنین مکانی، حج تمتع است. چون در خود روایت و روایات، حاضری المسجد الحرام، به "من کان دون ذلک الحد" یعنی کمتر از ۴۸ میل، تفسیر شده‌است. پس برای قران و افراد، کمتر از ۴۸ میل اراده شده ولی از ۴۸ به بالا وظیفه، حج تمتع است.

صحیحه زراره می‌فرماید: "يَعْنِي أَهْلُ مَكَّةَ لَيْسَ عَلَيْهِمْ مُتْعَةٌ كُلُّ مَنْ كَانَ أَهْلُهُ دُونَ ثَمَانِيَةٍ وَ أَرْبَعِينَ مِيلًا"[8] یعنی اگر فاصله کمتر از ۴۸ میل باشد، وظیفه حج تمتع نیست. ولی اگر خود ۴۸ میل یا بیشتر باشد، وظیفه، حج تمتع می‌شود. تقریبا همه آقایان روی این مطلب متفق‌القول هستند.

محقق خویی(ره) فرض شک را مطرح نموده‌است. البته شکی نداریم ولی فرضا اگر شک کنیم چگونه می‌شود؟ ایشان، بحث شبه حکمیه را مطرح فرموده که اگر به صورت کلی نمیدانیم که آیا علی الحد، جزء تمتع هست یا جزء دیگر حج‌ها. منشا این شک، نیز اجمال دلیل است. در چنین شکی علم اصول می‌گوید: باید به عموم عام رجوع نمود. عموم عام نیز همان حج تمتع است.

معتبر در تحدید انتهای مسیر، چیست؟

الظاهر ان العبره فى التحديد بمبدأ بلده لا بمنزله و بيته.[9] این بحث در کلمات محقق خویی آمده‌است. دیگران یا متعرض این بحث نشده‌اند، یا متعرض شده‌اند و ما متوجه نشدیم.

بحث در پاسخ به این سوال است که انتهای 48 میلی، خانه مکلف در شهر است است یا ابتدای شهر محل اسکان؟ محقق خویی(ره) می‌فرماید: ملاک ابتدای شهر است.

به نظر ما عجیب است که ایشان در ابتدای مسیر، خودِ مسجد الحرام را مبنا قرار داده ولی در انتهای مسیر ابتدای شهر مقصد را میزان دانسته است.

ایشان دلیل این مطلب را این گونه توضیح می‌دهند: العبرة بالتحديد بمبدأ بلده لا بمنزله و بيته. برای اینکه در این موارد وقتی می‌گویند" اهلش ساکن کجا هستند، خود شهر میزان است نه منزلش. و این خارج از متعارف است که اهل یک شهر، هر کدام حکمی جداگانه داشته باشند. البته طرح بحث در مورد بلاد کبیره معقول نیست؛ چون در ۴8 میلی مکه این چنین شهری وجود ندارد.

خلاصه اینکه وقتی گفتند اهلش و خانه و زندگیش در ۴۸، ۱۰۰ یا ۲۰۰ میلی مکه است، میزان، شهر و روستای اوست. عرف همین معنا را می‌فهمد.

اما این مطلب، شبهه‌ای دارد. چون می‌فرماید: ﴿اهله حاضری المسجدالحرام[10] مبنا و میزان را بر اهلش یعنی خانواده‌اش گذاشته‌است. اگر مبنا، بر محل زندگی و خانواده آدم است، لازم است تا خود خانه‌ میزان باشد. چراکه عنوان ما "اهله حاضری المسجدالحرام" است. نمی‌شود که گفت کل شهر، اهل آدم هستند. اهل یعنی خانواده. بنابراین قضیه شبهه دارد و کلام محقق خویی -که ایشان آن را با ضرس قاطع می‌گوید- خالی از تردید نخواهد بود.

لکن برطرف کننده این تردید، عبارت‌های خود صحیحه هستند. در روایت، مثال دو مکان "ذات عِرق" و "عسفان" آمده. یعنی انگشت روی منزل آن شخص یا دیگری نگذاشته و خود شهر را بیان کرده‌است. عسفان و ذات غرق هم، شهر یا ده بزرگ و معروفی بوده‌اند. بنابراین با توجه مثال‌های حضرت، شبهه‌ای که داشتیم برطرف می‌شود. پس با این بیان و البته با اشکال و جوابی که عرض کردیم، فرمایش محقق خویی(ره) درست است.

ذات عرق مکانی منتهی به مکه و میقات اهل عراق بوده‌است. این میقاتها مثل ذوالحلیفه هستند. بسیاری معتقدند به اینکه علاوه بر مسجد شجره با بیانهای اطراف آن نیز میقاتند. ذات عرق هم همین طور، منطقه یا روستایی به این اسم در آن است. در هر صورت حتی اگر در شهر یا ده بودن ذات عرق تردید داشته باشیم، ولی عسفان مشخص است که شهر است.

البته باید توجه داشت برای اینکه شخص اهل مکانی باشد، قصد عشره کند کافی نیست. ان شاء الله خواهیم خواند کسی که به قصد مجاورت در چنین مکانهایی اقامت کند، حتما باید دوسال در آنجا ساکن باشد تا بتواند از آن جا نیت حج قران یا افراد نماید. اما کمتر از دوسال حتما وظیفه‌اش حج تمتع است.

حکم شک در اینکه منزلش در حد است یا نه

بحث بعدی که قدری تامل می‌خواهد، این است که اگر شک کردیم که اینجایی که الان داریم در آن زندگی می‌کنیم، ۴۸ میل یا کمتر یا بیشتر است.

البته ای کاش می‌فرمودند: که این فرض، تقریبا فرض محال است. چطور ممکن است کسی این مطلب را نداند، در حالی که مردم آنجا قبل از او نیز حج می‌رفتند، حج قران و افراد یا حج تمتع بجا می‌آوردند. چون از ۱۴۰۰ سال پیش تا الان حکم هر منطقه‌ای معلوم شده که چگونه بوده‌است. پس چنین شکی واقعا محال است.

البته فرض معقول شک، می‌تواند اینگونه باشد که به دلیل توسعه مکه، این شک به وجود آمده باشد. ما نیز در اهواز، نظیر چنین مطلبی را داریم. زمانی وقتی مردم، به ویس می‌رفتند، نمازشان را شکسته می‌خواندند. الان سال‌های طولانی است که وقتی ویس می‌روند، نمازشان را تمام می‌خوانند. چون شهر اهواز بزرگ شده‌است. از این مهمتر قضیه‌ی عرفات است که در روایات، به عنوان مثالی برای نماز شکسته ذکر شده‌است. پیامبر و اصحاب که حج به جا آورند نمازشان را شکسته خوانده‌اند. فاصله 4 فرسخی عرفات از مکه، مسلم بوده‌است. ولی الان چون مکه بزرگ شده، فاصله از ۴ فرسخ کمتر و نماز تمام است.

به هرحال اگر شک کردیم، نظریه مشهور و سید اعظم امام خمینی(ره) این است که، باید فحص و تحقیق شود و اگر تمکن ندارد، باید احتیاط کند به این صورت که یکسال حج تمتع و سال دیگر حج قران و افراد به جا آورد؛ یا به شکل دیگری احتیاط کند.

صاحب عروه می‌فرماید:" و لو شک فی کون منزله فی الحد او خارجه وجب علیه الفحص و مع عدم تمکنه یراعی الاحتياط." [11] [12] همین عبارت را امام(ره) در تحریرالوسیله آورده‌است. لکن سید یزدی(ره) در ادامه می فرماید: "و ان کان لا یبعد القول بانه یجری علیه حکم الخارج فیجب علیه التمتع" آدمی که شک می‌کند حج تمتع بر او واجب است و فحص هم لازم نیست.

استدلال سید(ره) در جلسه آینده ذکر می‌شود.

 


[1] تحریرالوسیله، السید روح الله الخمینی، ج1، ص403.
[2] موسوعة الامام الخویی، الشیخ ابوالقاسم الخویی، ج28، ص172.
[3] موسوعة الامام الخویی، الشیخ ابوالقاسم الخویی، ج28، ص172.
[4] بقره/سوره2، آیه196.
[5] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج11، ص259، ابواب اقسام الحج، باب6، ح3، ط آل البیت.
[6] اسراء/سوره17، آیه1.
[7] موسوعة الامام الخوئی، الشیخ ابوالقاسم الخوئی، ج27، ص152.
[8] وسائل الشیعة، الشیخ حر العاملی، ج11، ص259، ابواب اقسام الحج، باب6، ح3، ط آل البیت.
[9] موسوعة الامام الخوئی، الشیخ ابوالقاسم الخوئی، ج27، ص152.
[10] بقره/سوره2، آیه196.
[11] موسوعة الامام الخوئی، الشیخ ابوالقاسم الخوئی، ج27، ص152.
[12] موسوعة الامام الخوئی، الشیخ ابوالقاسم الخوئی، ج27، ص153.