درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

95/08/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قواعد فقهیه / قاعده احیاء موات

قاعده احیاء موات

بحث ما در قاعده حیازت تمام شد. قاعده جدیدی که قصد بررسی آن را داریم، قاعده احیاء موات است. قبلا در ضمن بحث از قاعده حیازت، از احیاء موات هم گفته بودیم. در همان بحث بعضی از روایات، حیازت را به تنهایی کافی نمی دانستند و آن را مقید به احیاء کرده بودند.

اصل این قاعده از روایتی از رسول اکرم (ص) است که در آن فرمودند: « مَنْ أَحْيَا أَرْضاً مَوَاتاً فَهِيَ لَهُ»[1] . به تبع فرمایش ایشان، مسئله مجمع علیه بین القریقین بوده؛ هم به آن عمل کرده اند و هم به مضمون آن فتوی داده اند. این روایت مربوط به اراضی است. احیاء به معنای زنده کردن موجود مرده است.

ارکان قاعده احیاء

این قاعده از دو رکن «موات» و «احیاء» تشکیل شده.

باید دید معنای موات چیست تا پس از آن معنای احیاء هم مشخص گردد.

از آنجایی که هر زمینی مستعد کاری خاص است؛ لذا معنای موات هم متعدد می شود. مثلا موات بودن زمینی که مستعد کشاورزی است، به عدم قابلیت کشت و کار است. این عدم قابلیت از دو جهت است یا از جهت وجود مانع است و یا از جهت نبود مقتضی مثل خشک بودن زمین و نبود آب. در این صورت احیاء به معنای ایجاد قابلیت کشت و کار یا بواسطه برداشتن موانع و یا بواسطه ایجاد مقتضی مثل ایصال الماء خواهد بود.

بنابراین اگر هیچکدام از این مشکلات نبود، یعنی مقتضی کشت و کار وجود داشت و مانعی نیز در میان نبود و زمین فقط نیاز به شخم زدن داشت، با شخم زدن زمین احیاء صدق نخواهد کرد. چرا که به این زمین عامر می گویند که در مقابل زمین موات.

تملک زمین عامر به حیازت است؛ یعنی هرکس زودتر از دیگران، آن زمین های عامر را برای کشت و کار شخم زد و آماده کرد، حق بهره برداری از آنها را پیدا می کند.

زمینهای عامر بالطبع جزء انفال بوده و با اجازه امام زمان در اختیار شیعیان است. در زمان غیبت نیز برای حیازت این زمین ها نظر حاکم شرع و صلاح دید او باید رعایت شود.

فرق حیازت اراضی عامر و احیاء اراضی موات

احیاء موات موجب تملک است، اما حیازت اراضی عامر بالطبع موجب تملک نمی شود؛ بلکه برای حیازت کننده حق اختصاص ایجاد می کند. لذا ولی امر می تواند بعد از مدتی آن زمین ها را تحویل گرفته و به دیگران دهد.

حکم تکلیفیِ احیاء موات

حکم تکلیفی احیاء استحباب است. دلیل آن نیز استحباب کشاورزی و باغداری است که روایات نیز بر آن دلالت دارند.

عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ أَبِي السَّرِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ يَزِيدَ بْنِ هَارُونَ الْوَاسِطِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ ع عَنِ الْفَلَّاحِينَ- فَقَالَ هُمُ الزَّارِعُونَ كُنُوزُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ- وَ مَا فِي الْأَعْمَالِ شَيْ‌ءٌ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ مِنَ الزِّرَاعَةِ- وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا زَرَّاعاً- إِلَّا إِدْرِيسَ ع فَإِنَّهُ كَانَ خَيَّاطاً.[2]

عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ السَّرِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ يَزِيدَ بْنِ هَارُونَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ الزَّارِعُونَ كُنُوزُ الْأَنَامِ- يَزْرَعُونَ طَيِّباً أَخْرَجَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ هُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَحْسَنُ النَّاسِ مَقَاماً- وَ أَقْرَبُهُمْ مَنْزِلَةً يُدْعَوْنَ الْمُبَارَكِينَ.ش[3]

عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سُئِلَ النَّبِيُّ ص أَيُّ الْمَالِ خَيْرٌ- قَالَ زَرْعٌ زَرَعَهُ صَاحِبُهُ وَ أَصْلَحَهُ- وَ أَدَّى حَقَّهُ يَوْمَ حَصَادِهِ...[4]

عَنْ جَابِرٍ الْأَنْصَارِيِّ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: مَنْ أَحْيَا أَرْضاً مَيْتَةً فَلَهُ فِيهَا أَجْرٌ وَ مَا أَكَلْتِ الدَّوَابُّ مِنْهُ فَهُوَ لَهُ صَدَقَةٌ‌.[5]

البته روایت اخیر ضعیف بوده، لکن ضعف سندی آن منجبر به عمل اصحاب است. همچنین در مورد ضعف سند این روایت می توان گفت در مستحبات به ضعف سند اعتنا نمی شود.

اشکالی که ممکن است به استدلال بر استحباب احیاء وارد شود، اخص بودن دلائل نسبت به مدعاست؛ چراکه احیاء گاهی برای غیر کشاورزی است؛ مثلا برای ساخت و ساز.

جواب اشکال نیز این است که اصل احیاء زمین فعل مستحبی است و نیازی نیست که آن را در ذیل کشاورزی آورد تا اشکال مذکور وارد شود.

خداوند متعال در قرآن می فرمایند: «وَ إِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلٰهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُجِيبٌ»[6] چه دلیلی بهتر از این که خدا از بندگانش خواسته که زمین را آباد کنند.

حکم وضعی

حکم وضعی احیاء، ملکیت است."لام" در «فَهِيَ لَهُ» برای ملکیت است و در مواردی نیز که ملکیت امکان ندارد، آن را به اختصاص معنا می کنند.

وصلی الله علی محمد و آله.


[1] وسائل الشیعه، الحرالعاملی، ج17، ص364، باب1، ح.5
[2] وسائل الشیعه، الحرالعاملی، ج12، ص25، باب10، ح3.
[3] وسائل الشیعه، الحرالعاملی، ج13، ص194، باب3، ح7.
[4] امالی، الصدوق، ج1، ص431.
[5] مستدرك الوسائل، المحدّث النوری، ج17، ص112، ابواب کتاب احیاء الموات، باب1، ح6.
[6] هود 123.