درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

95/07/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قواعد فقهیه / قاعده من حاز ملک

مویدات قرآنی برای حیازت

در قرآن کریم آیاتی دال بر مساله حیازت وجود دارد. مثل آیه شریفه «هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَلِيمٌ» [1] این آیه شریفه دال بر این است که همه انسان ها می توانند از هر آنچه که در زمین است استفاده کنند. لکن دلالت آیه مذکور از جهت این که آیا انسان ها می توانند علاوه بر استفاده از آنچه در زمین است، آن ها را تملک نیز کنند ابهام دارد.

ما دنبال اثبات ملکیت بواسطه حیازت هستیم لکن این آیه شریفه انتفاع فی الفعل را جایز می داند.

در آیه اگر لام در«خَلَقَ لَكُمْ» را لام ملکیت بدانیم، حکم وقف عام را پیدا می کند؛ یعنی زمین و آن در آن است برای انتفاع همه خواهد بود. در وقف عام همه مالکند و نتیجه اش آن است که هرکسی که زودتر رسید، می تواند از ثمرات ملک منتفع شود. لذا آیه شریفه، ملکیت حاصل از حیازت را (که تملک ممکن است بیش از نیاز فعلی باشد) ثابت نمی کند.

پس آیاتی هم در قرآن وجود دارد که شبیه مدعا است لکن دلالت این آیات تام المطابقه نیست.

روایتی در کتاب لغطه آمده و دلالت خوبی بر مدعا دارد. روایات دیگری هم هست اما این روایت دلالتاً و سنداً از دیگر روایات اقوی است.

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ وَ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَصَابَ مَالًا أَوْ بَعِيراً فِي فَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ- قَدْ كَلَّتْ وَ قَامَتْ (وَ سَيَّبَهَا صَاحِبُهَا مِمَّا لَمْ يَتْبَعْهُ) فَأَخَذَهَا غَيْرُهُ فَأَقَامَ عَلَيْهَا- وَ أَنْفَقَ نَفَقَةً حَتَّى أَحْيَاهَا مِنَ الْكَلَالِ وَ مِنَ الْمَوْتِ- فَهِيَ لَهُ وَ لَا سَبِيلَ لَهُ عَلَيْهَا- وَ إِنَّمَا هِيَ مِثْلُ الشَّيْ‌ءِ الْمُبَاحِ.[2]

اشکال کرده اند و فرموده اند: اباحه در اینجا مشروط به احیاء است؛ حال آنکه ما کفایت صرف الحیازه برای تملک را می خواستیم. پس این روایت شبیه روایاتی است که می گویند : هرکس زمین میته را احیاء کرد مالک می شود.

سوال: آیا می توان گفت: حیازت هر چیزی به حسب خودش است؟ مثلا حیازت زمین به احیاء است و حیازت پرنده در هوا به صید کردن.

جواب: این معنای حیازت نه ریشه لغوی دارد و نه ریشه فقهی و هیچکدام از فقها این نفرموده اند. بله در بعضی چیزها دلیل خاص آمده که در کنار حیازت احیاء هم لازم است، ولی دلیل معنای حیازت را عوض نمی کند.

لذا دلالت این روایت هم با اشکال مواجه بوده و دلیل منحصر در همان روایتی است که از امیر المومنین بیان شد: محمد بن علي بن الحسين عن السكوني، عن جعفر بن محمد عن أبيه، عن آبائه، عن علي عليهم السلام أنه سأله عن رجل أبصر طيرا فتبعه حتى وقع على شجرة، فجاء رجل آخر فأخذه قال: للعين ما رأت ولليد ما أخذت. أقول: وتقدم ما يدل على ذلك في الصيد.[3]

 

حیازت صبی

نظر ما این است که اگر صبی ممیز باشد، حیازتش صحیح است. اما اگر ممیز نبود به دلیل اینکه نمی تواند قصد حیازت کند، حیازات او صحیح نخواهند بود. لذا اطلاقات ادله که می فرمایند: «من حاز ملک» شامل صبی نیز می باشند. "هرکسی" شامل صبی نیز می شود. در روایتِ «للعین ما رات و للید ما اخذت» نیز عنوان ید، شامل ید صبی هم می شود. پس همه اطلاقاتی که در ادله آمده، در همه موارد غیر از عقود، نسبت به بچه های نا بالغی که ممیز و عاقل و مراحق اند تا توان قصد داشته باشند، قابل شمولند. لکن در جاهایی شمول این اطلاقات نسبت به صبی با مشکل حجر صبی مواجه است.

و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین


[1] بقره29.
[2] وسائل الشیعه، الحر العلملی، ج25، ص458، کتاب اللقطه، باب12، ح2.
[3] وسائل الشيعة، الإسلامية، الشيخ الحر العاملي، ج17، ص366، کتاب اللقطه، باب15، ح2.