درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

95/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعدة عدم اشتراط الأحكام الوضعيّة بالبلوغ/قواعد فقهیه

بررسی حدیث رفع

در جلسه گذشته بیان شد که تمام عمومات و اطلاقات ادله احکام در ابتدا هم شامل بالغین است و هم شامل صبی ممیز. مثل اقیموا الصلاه و کتب علیکم الصیام که از احکام تکلیفیه اند و نیز ادله احکام وضعیه مثل من حاز ملک و من احیا ارضا میته فهی له و من سبق الی مکان فهو احق به. و همچنین است ادله مستحبات.

لکن حدیث رفع قلم که ناظر به احکام الزامیه ای است که ترک آن استحقاق عقاب دارد صبی ممیز را استثناء کرده و تخصیص زده است. از حدیث شریف رفع قلم اینگونه استظهار کرده اند که در مقام امتنان و رفع ثقل از صبی ممیز است. از این استظهار این نکته بدست می آید که رفع اختصاص به حکم الزامی دارد. اما احکام وضعیه باقی خواهند بود. فتوای اجماعی فقها هم همین است که حدیث رفع فقط شامل واجبات و محرمات است و مباحات و مستحبات و مکروهات و احکام وضعیه را شامل نمی شود. یعنی اطلاقی که شامل احکام غیر الزامیه هم باشد ندارد.

بررسی سند روایت

در این باب ما روایت مطلقی نداریم و تنها روایتی که وارد شده را در ادامه بررسی خواهیم نمود.

فِي الْخِصَالِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّكُونِيِّ عَنِ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ أَبِي مُعَاوِيَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنِ ابْنِ ظَبْيَانَ قَالَ: أُتِيَ عُمَرُ بِامْرَأَةٍ مَجْنُونَةٍ قَدْ زَنَتْ فَأَمَرَ بِرَجْمِهَا- فَقَالَ عَلِيٌّ ع- أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْقَلَمَ يُرْفَعُ عَنْ ثَلَاثَةٍ- عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِمَ- وَ عَنِ الْمَجْنُونِ حَتَّى يُفِيقَ- وَ عَنِ النَّائِمِ حَتَّى يَسْتَيْقِظَ.[1]

سند این روایت از جهت یونس ابن ظبیان که رسما تضعیف شده و تقریبا ضعفش از مسلمات است و مشهور مثل محقق خویی و نجاشی و شیخ آن را تضعیف کرده اند ضعیف است؛ اعمش و ابراهیم ابن ابی معاویه و پدرش هم اصلا در رجال مطرح نیستند و توثیقی ندارند. لذا این روایت به این سند ضعیف است.

از حیث دلالت نیز این روایت اطلاقی ندارد که شامل غیر احکام الزامیه باشد. همچنین اگر گفته شود که منجبر به عمل اصحاب است نیز جواب می دهیم: استناد عمل اصحاب به این روایت معلوم نیست و ممکن است عمل ایشان مستند به روایات دیگری باشد که اطلاق نداشته اند و سندشان صحیح بوده. پس عمل آنها به خصوص این روایت معلوم نیست. علاوه بر این خود اصحاب نیز به عدم شمول احکام وضعیه فتوا داده اند.

پس نمی توانیم عمل اصحاب را دلیل بر شمول این روایت نسبت به احکام وضعیه قرار دهیم. زیرا مفروض این است که خود اصحاب اجماع دارند که احکام وضعیه مرفوع نیستند.

یک بحث استطرادی

این بحث مربوط به احکام تکلیفی بوده و ارتباطی به آنچه که تا کنون بیان کردیم ندارد.

درآيۀ 58، از سورۀ نور خدا می فرمایند: يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنْكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمٰانُكُمْ وَ الَّذِينَ لَمْ يَبْلُغُوا الْحُلُمَ مِنْكُمْ ثَلٰاثَ مَرّٰاتٍ مِنْ قَبْلِ صَلٰاةِ الْفَجْرِ وَ حِينَ تَضَعُونَ ثِيٰابَكُمْ مِنَ الظَّهِيرَةِ وَ مِنْ بَعْدِ صَلٰاةِ الْعِشٰاءِ ثَلٰاثُ عَوْرٰاتٍ لَكُمْ لَيْسَ عَلَيْكُمْ وَ لٰا عَلَيْهِمْ جُنٰاحٌ بَعْدَهُنَّ طَوّٰافُونَ عَلَيْكُمْ بَعْضُكُمْ عَلىٰ بَعْضٍ كَذٰلِكَ يُبَيِّنُ اللّٰهُ لَكُمُ الْآيٰاتِ وَ اللّٰهُ عَلِيمٌ حَكِيم،.[2]

اشخاص بالغ اگر حر باشند، در تمام اوقات برای ورود به خانه مردم باید اجازه بگیرند. اما صبی و ملک یمین فقط در سه وقت باید اجازه بگیرند. قبل نماز صبح، ظهر بعد از نماز، و نیز بعد نماز عشاء در این سه وقت اگر بچه نابالغ خواست بر پدر و مادر خود وارد شود باید اجازه بگیرد.

دستور فوق یک دستور الزامی است یعنی اجازه باید اخذ شود. مخاطب امر نیز، هم افراد بالغ هستند (در تمام اوقات) و هم افراد نابالغ (در سه وقت). این با عموم رفع القلم که بیان می کرد که افراد نابالغ تکلیف ندارند منافات دارد. در این آیه شریفه تصریح می کند که افراد نا بالغ تکلیف الزامی دارند.

در دو کتاب آیات الاحکام را شرح داده شده: کتاب اول زبده البیان فی الاحکام القرآن مقدس اردبیلی و کتاب دوم کنز العرفان فاضل مقداد است.

مقدس اردبیلی می فرماید: و على كلّ تقدير لا شكّ أنّ فيها دلالة على كون الطفل الغير البالغ مأمورا بأمر اللّه و مخاطبا بخطابه، لا أنّ الأمر إنّما هو للأولياء و هم مأمورون بأوامرهم[3] کلام ایشان به این سمت تمایل دارد که این آیه شریفه تخصیص رفع القلم است.

اما فاضل مقداد می فرمایند: أنّه خاطب المؤمنين أن يأمروا عبيدهم و أطفالهم المميّزين [بين] العورة و غيرها حيث أمرهم إليهم، بأن يستأذنوا في دخولهم عليهم في هذه الأوقات الثلاثة، فهو بالنسبة إلى البالغين تكليف، و بالنسبة إلى الأطفال تمرين. و كان قد تقدّم الأمر بالاستيذان العامّ و هذا استيذان خاصّ.[4] معنای کلام ایشان این است که وجوبی بر غیر بالغین نیست بلکه امر تمرینی است.

اما مشهور نه حرف مقدس اردبیلی را و نه حرف فاضل مقداد را نپذیرفته اند. بلکه فرموده اند: وجوب متوجه اولیاء است که آنها را وادار به اذن گرفتن کنند. یعنی تکلیف متوجه غیر بالغین نیست.


[1] نحن والأولاد في مآثر أهل بيت النبوّة عليهم السلام، حمزه عندليب، ج2، ص305.
[2] نور/سوره24، آیه58.
[3] زبدة البیان فی الاحکام القران، المحقق المقدس الأردبيلى، ج1، ص550.
[4] كنز العرفان في فقه القرآن، جمال الدين المقداد بن عبد الله السيوري، ج2، ص244.