درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

93/02/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شک در رکعات نافله / شکوک غیر معتبر/کتاب الصلاة

بررسی روایات دال بر عدم بطلان نافله بواسطه زیادی رکن
بررسی صحیحه حلبی
از جمله روایاتی که به وسیله آن بر عدم بطلان نماز بواسطه زیادی رکن در نماز های نافله استدلال شده صحیحه حلبی می باشد قال: «سألته عن الرجل سها في ركعتين من النافلة فلم يجلس بينهما حتّى قام فركع في الثالثة، فقال: يدع ركعة و يجلس و يتشهّد و يسلّم، ثمّ يستأنف الصلاة بعد»[1]
در این صحیحه بحث از فراموش کردن جزء غیر رکنی در نماز نافله است و هنگامی مصلی متوجه نسیان آن می شود که وارد در رکوع نماز دیگری غیر از نمازی که در آن دچار نسیان شده بود گشته است؛ در این حال امام علیه السلام می فرماید: مصلی باز گردد و جزء منسی را اتیان نماید. اما در صورتی که همین نسیان در نماز فریضه اتفاق می افتاد امکان روجوع و تدارک منسی وجود نداشت؛ چرا که در این صورت نماز مبتلا به زیادی رکن می شد که مبطل نماز است.
گفته شده صدق زیادی در نماز متوقف بر قصد جزئیت است، و در فرض فوق چون رکوع در نماز دیگری و به قصد نماز دیگری غیر از نمازی که مبتلا به نسیان شده، اتفاق افتاده، زیادی در نماز اول صادق نخواهد بود. به نظر محقق خویی که کراراً آن را بیان کردیم نیز، صدق در غیر رکوع وسجود متوقف بر قصد جزئیت می باشد، اما صدق زیادی در خصوص رکوع و سجود، بخلاف مقتضای قاعده اولیه، توقفی بر قصد جزئیت ندارد؛ این تخلف از قاعده نیز بواسطه نص خاصی که در باب نهی از قرائت سور عزائم در نماز وارد شده و در آن علت نهی را وجوب سجده تلاوت در نماز فریضه دانسته و الحاق رکوع به سجده با توجه به اولویت آن نسبت سجده، می باشد. لذا این نص ما را متعبّد به عدم توقف صدق زیادی به قصد جزئیت در رکوع و سجود می نماید. بنا بر این رکوع و سجود به هر قصدی چه جزئیت و چه غیر آن اتیان شوند، زیادی محسوب می شوند.
ما حصل مطلب اینکه جناب سید خویی از این مطلب این نکته را استفاده کرده که در صورتیکه مصلی تشهد را فراموش نماید و وارد نماز دیگری شود و رکوع آن نماز را نیز بجا آورد، باید باز گردد و جزء منسی را تدارک نماید[2]؛ این در حالی است که مصلی رکوع که رکن است و زیادت آن متوقف بر قصد جزئیت نمی باشد را بجا آورده، در همین حال نماز او نیز با خللی مواجه نمی باشد؛ چرا که زیادی سهوی رکن در نافله موجب بطلان نبوده و مبطل بودن آن فقط در باب فریضه می باشد.
بررسی خبر صیقل
روایت دیگر خبر الصيقل از أبي عبد اللّه (عليه السلام) است قال «قلت له: الرجل يصلِّي الركعتين من الوتر ثمّ يقوم فينسى التشهّد حتّى يركع و يذكر و هو راكع قال: يجلس من ركوعه يتشهّد ثمّ يقوم فيتم، قال قلت: أ ليس قلت في الفريضة: إذا ذكره بعد ما ركع مضى في صلاته ثمّ سجد سجدتي السهو بعد ما ينصرف يتشهّد فيهما؟ قال: ليس النافلة مثل الفريضة»[3]
محل کلام در این روایت نماز وتر است. نماز وتر به دو اصطلاح وجود دارد. اصطلاح اول: مجموع نماز شفع و وتر اصطلاح دیگر خصوص یک رکعت نماز بعد از شفع می باشد.
در این روایت صیقل که معنای وتر در آن به اصطلاح اول مربوط می شود، مصلی تشهد رکعت دوم را فراموش نموده و برای رکعت سوم برخاسته و نماز را ادامه داده تا وارد رکوع شده، و بعد از آن متوجه نسیان تشهد گردیده. امام علیه السلام فرموده در این حال مصلی باید هدم رکوع نموده و تشهد را بجا آورد و برخیزد و بعد از آن نماز را تمام کند. ظاهر این روایت آن است که سه رکعت نماز را به صورت متصل بجا آورد.
در مقام اشکال به این روایت گفته شده: اولاً ظاهر این روایت آن است که در مقام تقیه می باشد. زیرا نماز وتر که مرکب از نماز شفع و وتر است را متصلا تصویر نموده؛ یعنی بدون سلام دادن در رکعت دوم؛ که این قول منصوب به بعضِ اهل سنت می باشد، هرچند بین ایشان نیز مشهور نمی باشد. بنا بر آنچه گفته شد این روایت از اعتبار ساقط می باشد و امکان استدلال به آن وجود ندارد.
ثانیاً: در صورتی که اشکال اول را در نظر نگیریم و روایت را بر خلاف ظاهر حمل نماییم و بگوییم منظور خواندن نماز وتر به صورت منفصل است نیز این اشکال وارد است که نماز وتر به قصد نماز شفع خوانده نمی شود و اگر مصلی داخل در نماز وتر و رکوع آن گردد نیز رکوع به قصد جزئیت برای نماز شفع نمی باشد، لذا اطلاق زیاده به آن صادق نیست.
جواب این اشکال همان کلام جناب سیدناالاستاد است که در مورد زیادی رکوع و سجده بیان کردند و ما پیشتر آن را آوردیم و گفتیم که باب رکوع و سجده از سایر اعمال و افعال مستثنی می باشند. یعنی صدق زیادی در هر عملی متوقف بر قصد جزئیت می باشد مگر صدق زیادی در رکوع و سجده که نیازی به قصد جزئیت ندارد. لذا از حیث مدلول اشکالی به این روایت وارد نمی باشد و دلالت آن بر مدعا تمام است.
ثالثاً: اشکالی دیگری که به این روایت وارد است ضعف سندی روایت است. که به همین خاطر امکان استدلال به این روایت ولو با تمامیت دلالت آن ممکن نمی باشد.
بررسی صحیحه محمد بن مسلم
روایت دیگری که به آن استدلال شده، صحیحه ابن مسلم می باشد. قال: «سألته عن السهو في النافلة، فقال: ليس عليك شي‌ء»[4]
در اینجا به معنای لغوی سهو استدلال کرده اند و می فرمایند: سهو به معنای غفلت و نسیان است، یعنی ترک نسیانی بعض اجزای نماز. لکن گفتیم: وحدت سیاق مقتضی حمل سهو بر شک می باشد؛ زیرا در مثل «لا سهو فی النافله» و «لا سهو فی صلاه المغرب» و «لا سهو فی صلاه الصبح» مراد شک در عدد رکعات است. لذا ظاهر عرفی که با قرائن مختلفی در اینجا ثابت است، سهو به معنای اصطلاحی نمی باشد بلکه مراد از سهو، شک در عدد رکعات است. لذا استدلال به این روایت نیز تمام نمی باشد.
اشکال به استدلال سید خویی در عدم نیاز به قصد جزئیت
اما آنچه که در باب صدق زیادی باید بگوییم این است که جناب سید خویی در باب عدم توقف صدق زیادی در رکوع و سجود به قصد قربت به آنچه که در باب سجده تلاوت وارد شده استدلال نمودند، اما آن روایات  مختص به نماز های فریضه بود و امام در آنها فرموده«لانه زیاده فی المکتوبه»، مکتوبه بمعنی نماز واجب می باشد، اما کلام ما در نماز نافله است. لذا ما از این جهت می توانیم در کلام جناب سیناالاستاد مناقشه نماییم و بگوییم: بنا به قاعده اوله صدق زیادی متوقف بر قصد جزئیت می باشد و تنها در جایی که روایت ما را متعبد به خروج از این قاعده نموده، نیازی به قصد جزئیت نداریم و خروج از مقتضای قاعده بیش از مقدار ممکن نمی باشد. لذا آنچه جناب سید خویی در این مقام به آن استدلال نموده اند از این جهت که بیان شد، قاصر می باشد.
نتیجه استدلالات  دال بر عدم مبطلیت زیادی ارکان در نافله
در نهایت مطلب می گوییم: دلالت بعضی از ادله که در این مطلب آورده شده، غیر تام و لذا استدلال به آنها صحیح نمی باشد. بعض دیگر از ادله تام بود و دلالت بر عدم بطلان زیادی سهوی رکن در نافله داشت بخلاف زیادی در فریضه که زیادی آن چه به صورت سهوی و چه عمدی موجب بطلان نماز می شد.



[1]  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج8، ص 231،أبواب الخلل الواقع في الصلاة، باب 18، شماره 10507، ح 4،ط آل البیت.
[2]  المستند فی شرح العروه الوثقی، السید ابو القاسم الخویی، ج 9،ص 76.
[3]  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج 6، ص 404،أبواب التشهد، باب 8، شماره 8292، ح 1،ط آل البیت.
[4]  وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج8، ص 230،أبواب الخلل الواقع في الصلاة، باب 18، شماره 10503، ح 1،ط آل البیت.