درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

92/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع:وجوب تخییری نمازجمعه/فصل فی صلاه الجمعه/کتاب الصلاه
 از بحثهای قبل نتیجه گرفتیم و آقای خویی«ره»هم فرمودند که در دوران تقیه ی ائمه، قطعا برداشت اصحاب نسبت به نماز جمعه وجوب تعیینی نبوده و این قضیه تا زمان غیبت صغری و کبری که شیعیان در حال تقیه بوده اند وحکومت شیعه نبوده ادامه داشته است و واجب تعیینی نبوده و بر ما ثابت شده و روایات هم هست و فتوای اصحاب هم موجود است.
 چند روایت هست که اگر بگوییم نماز جمعه واجب تخییری است با این روایات ظاهرا تنافی دارد:
 روایت منصوربن حازم عن ابی عبد الله (ع).(ابواب صلاه جمعه باب 1 حدیث16):
 وسائل الشيعة؛ ج، ص: 300
 وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: الْجُمُعَةُ وَاجِبَةٌ عَلَى كُلِّ أَحَدٍ- لَا يُعْذَرُ النَّاسُ فِيهَا إِلَّا خَمْسَةٌ الْمَرْأَةُ وَ الْمَمْلُوكُ- وَ الْمُسَافِرُ وَ الْمَرِيضُ وَ الصَّبِيُّ. [1]
 اینکه می فرماید واجب است و معذور نیست ترک کند را چگونه توجیه کنیم،درحالیکه در تخییری عدلش صحیح است ولی درباره نمازجمعه می فرماید واجب است علی کل احد ولا یعذر فیها،حتی اگر ظهر بخوانند کافی نیست الّا پنج
 دسته ای که ذکر کرده است،که ظهر میخوانندومعذورند ولی اگرغیر از این پنج دسته،کار این پنج دسته را انجام دادندمعذور نیستند.یعنی ظهر مجزی نیست پس فرقی بین این پنج دسته وباقی آنها باید باشد.
 این روایت امام صادق (ع) است وقاعدتا درباره ی زمان ایشان است که حکومت اسلامی نیست.
  اینکه این روایت تقیه ای باشد هم معنا ندارد زیرا تقیه کردن یعنی بروند با سنی ها نماز بخوانند.
 محقق خویی«ره» می فرماید باید تفصیل داد بین وجوب اقامه و وجوب حضور علی فرض الاقامه یعنی اصل اقامه تخییری است ولی علی تقدیر الاقامه دیگرحضور واجب است به وجوب تعیینی واین بیان مَحمِل خوبی است ودیگر تنافی وجود ندارد و منظور امام (ع) از اینکه می فرمایند واجب است بر همه ، در موقعی است که نماز اقامه شده باشد،ولی اصل اقامه واجب نیست.پس اصل اقامه نماز جمعه تخییری است ولی اگر عده ای جمع شدند واقامه کردند و صدق کرد نودی للصلاة دیگر بر همه واجب است حضور پیدا کنند.
 مرحوم خویی«ره» هم همینگونه عمل می کردند البته احتیاط واجب می دادند زیر ا روایات خیلی مختلف است وجمعش اینگونه است طبق نظر ایشان.
 چرا ایشان اینگونه حمل کرده روایت را و ناظر به اینجا گرفته اند؟
 جواب این است که اگر اصل اقامه را واجب بدانیم با روایات هماهنگی ندارد زیرا می گفتند لو کان لبان درحالیکه وجوب تعیینی اقامه بیان نشده و تصریحی به آن نیست وخلاف اجماع هم هست پس اصل اقامه تخییری است و این روایت هم حمل شده که علی تقدیر الاقامه واجب تعیینی است حضور پیدا کنند.
 درنهایت ایشان شک کرده است و اجماعات هم که اعم هستند،زیرا هم اقامه و هم حضور را تعیینی کرده اند پس احتیاط واجب است ونمی شود جزم پیدا کرد.درنتیجه احتیاط واجب است که علی تقدیر الاقامه حضور واجب تعیینی است.
 قرینه محقق خویی«ره»علاوه بر مباحث قبل:
 مسافر استثناء شده واین استثناء مسافرتناسب با حضور دارد و تناسب بااصل اقامه ندارد.این بیان ایشان به چه معناست؟ باتوجه به اینکه محشین در معنای این حرف مردد شده اند واشکال کرده اند که با هردو سازگار است.
 شاید بشود اینگونه حرف ایشان را معنا کرد که :واقع امر این است که مسافر نمی تواند جزء اقامه کنندگان باشد واگر جزءاقامه کنندگان باشد نماز باطل است .ولی به طور کلی لحن روایت میخواهد بگوید مسافر معذور است وبر او واجب نیست .روایت در صدد این نیست که بگوید حق ندارد جزءاقامه کنندگان باشند و لحن روایت با حضور سازگار است که اگر نماز تشکیل شد مسافر معذور است حضور پیدا نکند ولی نمیخواهد حکم باطل بودن را برای نماز جمعه ای بگوید که یکی از تشکیل دهندگانش مسافر است واگر روایت میخواست حکم بطلان اقامه رابگوید تعبیر معذور بودن معنا ندارد پس با اقامه نماز جمعه توسط مسافر سازگار نیست.
 مرأة هم وضعیتش مثل مسافر است که اقامه نمیتواند بکند ونسبت به حضور هم معذور است اما مریض اینگونه نیست و میتواند اقامه کند،اما همینکه یک یا دو مثال وجود دارد که با اقامه سازگار نیست برای اثبات ادعای مرحوم خویی«ره»کافیست.


[1] وسائل الشيعة ، شیخ حر عاملی ، ج7 ، ص 300 ، ط آل البیت.