درس خارج فقه استاد جزایری

91/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: احکام نماز مسافر و بررسی استثنائات آن / فَصل فی احکام صلاة المسافر / کتاب الصّلاة
 فصل في أحكام صلاة المسافر
 مضافا إلى ما مر في طي المسائل السابقة قد عرفت أنه يسقط بعد تحقق الشرائط المذكورة من الرباعيات ركعتان كما أنه تسقط النوافل النهارية أي نافلة الظهرين بل و نافلة العشاء و هي الوتيرة أيضا على الأقوى و كذا يسقط الصوم الواجب عزيمة بل المستحب أيضا إلا في بعض المواضع المستثناة فيجب عليه القصر في الرباعيات فيما عدا الأماكن الأربعة و لا يجوز له الإتيان بالنوافل النهارية بل و لا الوتيرة إلا بعنوان الرجاء و احتمال المطلوبية لمكان الخلاف في سقوطها و عدمه و لا تسقط نافلة الصبح و المغرب و لا صلاة الليل كما لا إشكال في أنه يجوز الإتيان بغير الرواتب من الصلوات المستحبة.
 احکام نماز مسافر:
 همانطور که در مسائل گذشته بیان شد بعد از تحقق شرائط مذکور در نماز مسافر، دو رکعت از نمازهای چهار رکعتی ساقط می شود و هر نمازی که شکسته شد، نافلهﻯ آن نیز ساقط می شود. دلیل ساقط شدن نوافل نماز ظهر و عصر و عشاء، روایت معروفی است که در آن امام باقر(ع) به امام صادق(ع) می فرمایند «...يَا بُنَيَّ لَوْ صَلَحَتِ النَّافِلَةُ فِي السَّفَرِ تَمَّتِ الْفَرِيضَةُ.» [1] یعنی هر جا که نماز فریضه تمام باشد، نافلهﻯ آن هم صحیح است و هر جا که نماز فریضه شکسته باشد، نافلهﻯ آن نیز ساقط است. لذا نافلهﻯ نماز صبح و نماز مغرب باقی می مانند. البته نافلهﻯ نماز عشاء را می توان رجاءً به جا آورد؛ چون احتمالی وجود دارد که نماز وتیره جزء نماز شب و ملحق به آن باشد و ربطی به نماز عشاء نداشته باشد که در این صورت ساقط نمی شود و از طرف دیگر نیز احتمال دارد نافلهﻯ عشاء باشد که در این صورت باید در سفر ساقط شود. لذا از آنجا که نمی دانیم کدام احتمال صحیح است، می توان آن را رجاءً به جا آورد.
 وجوب شکسـته خواندن نمازهای چهار رکعتی در سفر، استثنـایی دارد و آن، اماکن اربـعه یا همان اماکن تخییـر می باشد. دلیل خاص وجود دارد که انسان در این اماکن، مخیر بین قصر و اتمام است ولو در حال سفر باشد و قصد عشره نداشته باشد.
 مرحوم سید(ره) در ادامه می فرمایند از آنجا که در سفر، نوافل نماز ظهر و نماز عصر ساقط هستند، به جا آوردن آنها جایز نمی باشد اما همانطور که گفتیم به جا آوردن نافلهﻯ عشاء به عنوان رجاء و احتمال مطلوبیت جایز است؛ همچنین نافلهﻯ نماز صبح و نماز مغرب و نافلهﻯ شب ساقط نیستند. همچنین به جا آوردن سایر نمازهای مستحبی در سفر غیر از نوافل، مثل نماز جعفر طیار نیز جایز است. دلیل عدم سقوط نماز شب این است که نافلهﻯ شب، مربوط به نماز خاصی نیست بلکه یک نماز مستحبی مستقل و جداگانه است و مثل نوافل نمازهای یومیه نیست که هرکدام تابع یکی از نمازهای فریضه هستند.
 *****
 [2345] مسألة 1: إذا دخل عليه الوقت و هو حاضر ثمَّ سافر قبل الإتيان بالظهرين يجوز له الإتيان بنافلتهما سفرا و إن كان يصليهما قصرا و إن تركها في الوقت يجوز له قضاؤها.
 جواز خواندن نافلهﻯ ظهر برای کسی که اول وقت در حضر باشد:
 مرحوم سید(ره) بعد از بیان قاعدهﻯ کلی در نماز مسافر، شروع به بیان استثنائات آن می کنند و می فرمایند اولین استثناء آن، جایی است که انسان اول ظهر و قبل از خواندن نماز ظهر که به اندازهﻯ تجاوز سایه به مقدار یک ذراع از اول ظهر، وقت خواندن نافلهﻯ ظهر است، در شهر خودش حاضر باشد و پس از آن به سفر برود. در این صورت چنین شخصی از آنجا که هنگام وقت نافله در وطن خود بوده، می تواند نافلهﻯ ظهر را بخواند ولو اینکه بعد از آن، نماز ظهرش را در سفر به صورت شکسته می خواند.
 دلیل استثنا شدن چنین موردی از قاعدهﻯ کلیِ «...يَا بُنَيَّ لَوْ صَلَحَتِ النَّافِلَةُ فِي السَّفَرِ تَمَّتِ الْفَرِيضَةُ.»، موثقهﻯ عمار است که می فرماید «قَالَ(ع): سُئِلَ عَنِ الرَّجُلِ إِذَا زَالَتِ الشَّمْسُ وَ هُوَ فِي مَنْزِلِهِ ثُمَّ يَخْرُجُ فِي سَفَرٍ فَقَالَ يَبْدَأُ بِالزَّوَالِ فَيُصَلِّيهَا ثُمَّ يُصَلِّي الْأُولَى بِتَقْصِيرِ رَكْعَتَيْنِ لِأَنَّهُ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ قَبْلَ أَنْ تَحْضُرَ الْأُولَى وَ سُئِلَ فَإِنْ خَرَجَ بَعْدَ مَا حَضَرَتِ الْأُولَى قَالَ يُصَلِّي الْأُولَى أَرْبَعَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ يُصَلِّي بَعْدُ النَّوَافِلَ ثَمَانَ رَكَعَاتٍ لِأَنَّهُ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ بَعْدَ مَا حَضَرَتِ الْأُولَى فَإِذَا حَضَرَتِ الْعَصْرُ صَلَّى الْعَصْرَ بِتَقْصِيرٍ وَ هِيَ رَكْعَتَانِ لِأَنَّهُ خَرَجَ فِي السَّفَرِ قَبْلَ أَنْ تَحْضُرَ الْعَصْرُ.» [2] این روایت در مورد کسی است که هنگام زوال شمس در منزل خود بوده و پس از آن به قصد سفر از منزلش خارج می شود. حضرت در مورد چنین شخصی می فرمایند با اینکه در حال سفر است ابتدا نافله را می خواند (يَبْدَأُ بِالزَّوَالِ) و سپس نماز ظهرش را به صورت شکسته می خواند. به دلیل اینکه آن شخص قبل از فرا رسیدن وقت نماز ظهر و در هنگام وقت نافله از منزلش خارج شده است.
 پس طبق این روایت، شکسته یا تمام بودن نماز، دائر مدار اول وقت است. یعنی این روایت فرض کرده است که اگر انسان اول وقت در سفر باشد، نمازش تا آخر شکسته است و اگر اول وقت در حضر باشد، نمازش تا آخر تمام است. لذا حضرت می فرمایند از آنجا که آن شخص، اول وقتِ نماز ظهر، یعنی بعد از گذشت سایه به مقدار یک ذراع در وطن خود نبوده و از آنجا خارج شده است، نماز ظهرش شکسته است ولی نافلهﻯ ظهر او ساقط نمی شود؛ چون در زمان نافلهﻯ ظهر در وطن خود بوده است. پس آن شخص نافله را می خواند و نماز ظهرش را هم شکسته می خواند.
 دلیلی که در روایت برای این حکم بیان شده این است که آن شخص قبل از فرا رسیدن وقت نماز ظهر از منزل خود خارج شده و زمانی که نماز ظهر بر او واجب شده در سفر بوده است. همچنین وقتی سؤال می شود که اگر آن شخص بعد از فرا رسیدن وقت نماز ظهر از وطنش خارج شود حکم نمازش چیست، حضرت می فرمایند در این صورت باید نماز ظهرش را به صورت تمام بخواند؛ چون وقت وجوب آن، در شهر خودش بوده است و از آنجا که وقت نافلهﻯ عصر، متصل به نماز ظهر است و آن را هم در وطنش درک کرده است، نافلهﻯ عصر را هم می تواند بخواند ولی چون آن شخص هنگام وقت نماز عصر که زمان آن هنگام رسیدن سایه به اندازهﻯ خودش است، در سفر بوده نماز عصرش را باید شکسته بخواند. طبق این مبنا میزان در تمام یا شکسته بودن نماز، وقت دخول آن نماز است. یعنی اگر انسان اول وقت دخول نماز در حضر باشد، نمازش تمام است و نافلهﻯ آن نیز صحیح است ولی اگر اول وقت دخول نماز در سفر باشد، نمازش شکسته است و نافلهﻯ آن نیز ساقط است.
 بررسی سندی موثقهﻯ عمار:
 سند این روایت عبارت است از «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ یعنی شیخ طوسی(ره)- بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ همهﻯ این افراد، فرزندان فضّال و معتبر هستند- عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ که موثقه است-عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى این دو نفر نیز موثقه هستند هرچند از نظر مذهب اشکال دارند-عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)» پس این روایت موثقه است و از نظر سند اشکالی در آن وجود ندارد مگر آنجا که می فرماید «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ» که در طریق آن، فردی به نام ابن أبی جیّد و در طریق دیگر آن، فردی به نام ابن الزبیر وجود دارد که هیچکدام در کتب رجال توثیق نشده اند لکن ابن أبی جیّد با اینکه هیچگونه مدح و ذمی دربارهﻯ او ذکر نشده است ولی از مشایخ نجاشی است. لذا همین طریقی که ابن أبی جیّد در آن قرار دارد برای ما کفایت می کند. چون نجاشی نسبت به اساتید خودش توثیق عام کرده و فرموده است من پیش چهل نفر درس خوانده ام که همهﻯ آنها ثقه هستند و یکی از آنها ابن أبی جیّد است. در نتیجه این روایت، طریق معتبری دارد.
 همچنین به روایات عمار هرچند فطحی است عمل می شود. چون اولاً فردی ثقه است و ثانیاً روایتی از موسی بن جعفر(ع) دربارهﻯ او وارد شده که می فرمایند «سَألتُ عَمّاراً رَبِّی فَأجابَنِی عَلی ذلِک». یعنی من دعا کردم که خدا عمار را به من برگرداند و خدا اجابت کرد و عمار را برگرداند. از این روایتِ معتبر استفاده می شود که عمار در ابتدا فطحی بوده لکن بعداً برگشته است. اما شیخ محمد تقی(ره) در قاموس الرجال مطلبی را دربارهﻯ ایشان متعرض شده و می فرمایند ایشان مواضع متعددی پیدا کرده که موجب شده روایات ایشان خلاف مشهور و خلاف مبانی شیعه باشند. لذا در جایی که روایت ایشان متفرد و تنها باشد، عمل به آن، مشکل و محل شبهه است؛ چراکه ایشان شذوذات زیادی داشته است و احتمال دارد که ضابطیت او زیر سؤال باشد.
 این مطلبِ شیخ محمد تقی(ره) که قبل از ایشان کسی متعرض آن نشده، خلاف مشهور است و آن چیزی که نزد قوم مشهور است، عمل به روایات عمار است مگر اینکه معارض داشته یا اینکه ظهور در تقیه داشته باشد. در ما نحن فیه نیز به این روایت از جهت ظهور آن در تقیه عمل نمی شود وگرنه به روایات عمار عمل می شود.
  بررسی دلالی موثقهﻯ عمار:
 دلالت این روایت بر صحیح بودن نافله در صورتی که انسان اول ظهر در وطن خودش باشد و پس از آن از شهرش خارج شود، واضح است ولو اینکه نماز او شکسته باشد. اما پیرامون دلالت این روایت باید بگوئیم این روایت از آن دسته روایات عمار است که مطلب آن صریح در تقیه است و معمولٌ به نمی باشد.
 تقیه بودن آن از دو جهت است؛ اول اینکه طبق مذهب امامیه به محض رسیدن وقت زوال، وقت وجوب نماز ظهر و عصر فرا می رسد که بین آنها مشترک است منتها به واسطهﻯ دلیل وجوب ترتیب، نماز ظهر باید قبل از نماز عصر خوانده شود. دلیل بر این مطلب روایات صحیحه و مستفیضه ای هستند که مضمون آنها عبارت است از «مَتی زالَت الشَّمس فَقَد دَخَلَ الوَقتان إلا أنَّ هذِه قَبلَ هذِه» [3] و از این جهت است که اگر کسی نسبت به ترتیب، نسیان داشته باشد و آن را فراموش کرده باشد و در همان اول وقت، نماز عصر را بخواند، نمازش صحیح است و بعد از آن باید نماز ظهرش را بخواند. چون از همان ابتدای وقت، هر دو نماز واجب می شوند و از آنجا که ترتیب، شرط ذُکری است، شرطیت آن به واسطهﻯ نسیان ساقط می شود.
 این مطلب، نظر مسلّم و قطعی شیعه است که تفاوت بیّنی با نظر اهل سنت دارد که برای وجوب نماز عصر، وقت مخصوصی قائل هستند و آن زمانی است که حداقل یک قامت از سایه بگذرد. یعنی اگر کسی نماز عصرش را قبل از این وقت بخواند، نمازش باطل است. پس این تفصیلی که در روایت به آن تصریح شده و برای نماز عصر، وقتی جدای از نماز ظهر و غیر از اول ظهر قرار داده شده و وقت نماز ظهر و عصر از همدیگر تفکیک شده است، مطابق با مبنای اهل سنت است.
 جهت دیگری که تقیه بودن این روایت را ثابت می کند این است که ملاک شکسته یا تمام خواندن نماز در این روایت، اول وقت قرار داده شده است. یعنی اگر انسان اول وقتِ نماز در حضر باشد، باید نمازش را تمام بخواند ولو به سفر برود و بخواهد آن نماز را در سفر بخواند و اگر اول وقت در سفر باشد، باید نمازش را شکسته بخواند؛ حال آنکه ملاک شکسته یا تمام خواندن نماز طبق مبنای صحیح و مذهب شیعه، هنگام اتیان آن نماز است.
 بنـابراین این روایت از دو جهت معمولٌ به نمی باشد و بـوی تقیه و مطابـق با مبنای عامه بـودن از آن استـشمام می شود. پس این روایت قابل عمل نیست و یُرَدُّ عِلمُه إلی أهلِه.
 والسلام


[1] -الوسائل 4: 82 / أبواب أعداد الفرائض و نوافلها ب21 ح4.
[2] - الوسائل 4: 85 / أبواب أعداد الفرائض و نوافلها ب23 ح1.
[3] - الوسائل 4: 126 / أبواب المواقیت ب4 ح5 و غیره.