درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی قصد عشره ی شخص تابع / فَصل فی قَواطع السَّفر / کتاب الصّلاة
 [2314] مسألة 13: الزَّوجَة وَ العَبد إذا قَصَدا المُقامَ بِمِقدارِ ما قَصَدَه الزَّوج وَ السَّيِد وَ المَفرُوض أنَّهُما قَصَدا العَشَرَة لايَبعُد كِفايَتُه فِي تَحَقُّقِ الإقامَة بِالنِّسبَة إلَيهِما وَ إن لَم يعلَما حِينَ القَصد أنَّ مَقصَدَ الزَّوج وَ السَّيِد هُوَ العَشَرَة نَعَم قَبلَ العِلمِ بِذلِك عَلَيهِما التَّقصِير وَ يَجِبُ عَلَيهِما التَّمام بَعدَ الإطِّلاع وَ إن لَم يَبق إلا يَومَين أو ثَلاثَة فَالظّاهِر وُجُوبُ الإعادَة أو القَضاء عَلَيهِما بِالنِّسبَة إلى ما مَضى مِمّا صَلَّيا قَصراً وَ كَذا الحال إذا قَصَدَ المُقام بِمِقدارِ ما قَصَدَه رُفَقاؤُه وَ كانَ مَقصَدُهم العَشَرَة فَالقَصدُ الإجمالي كافٍ فِي تَحَقُّقِ الإقامَة لكِن الأحوَط الجَمع فِي الصّورَتَين بَل لا يُترَكُ الإحتِياط.
 حکم نماز انسان تابع در صورت قصد عشره:
 این مسأله دربارهﻯ کسانی است که تابع هستند، مثل زوجه نسبت به زوج و عبد نسبت به مولایش. این افراد اگر قصد تبعیت کنند و بگویند قصد اقامت در این مکان را به همان مقداری که متبوعمان می خواهد بماند داریم و متبوع آنها در واقع قصد ده روز را داشته باشد، در صورتی که از قصد متبوعشان اطلاع نداشته باشند، باید نمازشان را شکسته بخوانند اما بعد از اینکه از قصد عشرهﻯ متبوعشان اطلاع پیدا کردند، مرحوم سید(ره) می فرمایند همان قصد تبعیتی که از ابتدا داشتند، به عنوان یک قصد اجمالی برای ده روز به حساب می آید هر چند بیشتر از دو یا سه روز به ده روز باقی نمانده باشد. لذا در این صورت وظیفهﻯ آنها، تمام است و نمازهایی که شکسته خوانده اند را باید اعاده کنند. چون کسی که وظیفه اش تمام بوده ولی نمازهایش را شکسته خوانده است، باید آن نمازها را اعاده کند. این افراد نیز در واقع، قاصد عشره بوده اند. به عبارت دیگر این صورت مثل جایی است که انسان از ابتدا قصد عشره دارد؛ لکن قصد عشرهﻯ این افراد، اجمالی است نه تفصیلی.
 مرحوم سید(ره) در ادامهﻯ این مساله می فرمایند همین حکم نسبت به کسی که قصد تبعیت از رفقایش را می کند و می گوید هر مقدار که آنها در این محل بمانند من نیز می مانم، وجود دارد. یعنی اگر قصد رفقای او در واقع، قصد عشره باشد، قصد او نیز در حقیقت قصد عشرهﻯ اجمالی به حساب می آید. لذا زمانی که از قصد آنها مطلع می شود، باید تمام نمازهای شکستهﻯ قبلی را اعاده کند و نمازهای بعدی را نیز به صورت تمام بخواند.
 عدم کفایت قصد اجمالی برای تحقق قصد عشره در کلام محشین:
 این مطلب مرحوم سید(ره) را محشین نپذیرفته اند و حق نیز با آنها است. استدلال آنها این است که این مسأله، نهایتاً مثل تعلیق می باشد. چراکه زوجه قصد دارد به اندازه ای که زوج می ماند، در آن محل اقامت کند لکن نمی داند همسرش چند روز می ماند. لذا نسبت به اقامت خودش در آن محل، مردد است و با تردید، قصد عشره صحیح نمی باشد. چون اگر از او بپرسند چند روز در این محل اقامت می کنی، می گوید نمی دانم. حال آنکه قصد، به معنای عزم قطعی بر اقامت ده روز می باشد. بنابراین از آنجا که تردید، با قصد تضاد دارد و جمع نمی شود، چیزی به نام قصد اجمالی، واقعیتی ندارد و قصد عشره به حساب نمی آید.
 همانطور که گفتیم این مسأله همانند تعلیق است که مثلاً کسی بگوید من در این محل می مانم تا زمانی که زید بیاید. یعنی اقامت خود را معلّق بر یک امر مشکوک الحصول می کند. چنین قصد معلقی حتی در صورتی که معلَقٌ علیه، به حسب واقع و در علم الله، ده روز باشد، قصد اجمالی برای ده روز به حساب نمی آید. چون آن شخص عملاً در مقدار اقامت خودش مردد است ولو اینکه تردید او به خاطر مردد بودن معلقٌ علیه باشد. تردید نیز با عزم قطعی قابل جمع نمی باشد.
 بنابراین ما این مطلب مرحوم سید(ره) را قبول نداریم و می گوئیم چنین قصدی برای شخص تابع، قصد عشره به حساب نمی آید. چون قصد عشره به معنای جزم و قطع بالفعل است که اگر از او پرسیده شود، بگوید قطعاً من ده روز در این محل می مانم.
 این مسأله با قصد وطنیت زوجه در شهری که به واسطهﻯ تبعیت از زوج حاصل می شود متفاوت است. چون در آن مسأله، زوجه می داند که شوهرش این محل را به عنوان وطن انتخاب کرده است و خودش قصد وطنیت می کند و این مقدار برای صدق وطنیت او کفایت می کند ولی در این مسأله، زوجه نمی داند شوهرش چقدر در این شهر می ماند و اگر از او بپرسند چه مقدار در این مکان اقامت می کنی، می گوید نمی دانم.
 *****
 [2315] مسألة 14: إذا قَصَدَ المُقام إلى آخِرِ الشَّهر مَثَلاً وَ كانَ عَشَرَة كَفى وَ إن لَم يَكُن عالِماً بِه حِينَ القَصد بَل وَ إن كانَ عالِماً بِالخِلاف لكِن الأحوَط فِي هذِه المَسألَة أيضاً الجَمع بَينَ القَصرِ وَ التَّمام بَعدَ العِلمِ بِالحال لِاحتِمالِ اعتِبارِ العِلمِ حِينَ القَصد.
 کفایت قصد واقع العشره در قصد عشره:
 همانطور که در بحث مسافت مطرح کردیم اگر کسی قصد کند مثلاً از اهواز به ملاثانی برود ولی نداند فاصلهﻯ اهواز تا ملاثانی چهار فرسخ است، در قصد مسافت کفایت می کند. چون آن شخص، واقع المسافه را قصد کرده و تصمیم قطعی برای رفتن به ملاثانی گرفته است. در مانحن فیه نیز چنین مطلبی وجود دارد. یعنی اگر کسی مثلاً به کربلا مشرف شود و قصد کند تا روز نیمه شعبان در آنجا بماند ولی نداند از روزی که وارد کربلا می شود تا روز نیمهﻯ شعبان، ده روز فاصله است، در صورتی که به حسب واقع تا روز نیمه شعبان ده روز فاصله باشد لکن آن شخص از جهت غفلت یا جهل، علم به آن نداشته باشد، در قصد عشره کفایت می کند. چراکه در قصد عشره، قصد واقع العشره لازم است نه قصد عنوان عشره. لذا اگر از روزی که آن شخص وارد کربلا می شود تا روز نیمهﻯ شعبان، واقعاً ده روز باشد، هر چند خود او از ابتدا توجهی به این نکته نداشته است لکن در واقع ده روز را قصد کرده است و نمازش تمام است. در این صورت بعد از مطلع و متوجه شدن، باید نمازهایی که شکسته خوانده را قضا کند. چون در موضع اتمام، نمازهایش را به صورت شکسته خوانده است.
 ما نیز این مطلب را قبول داریم. البته مرحوم سید(ره) این مسأله را به این صورت بیان کرده اند که اگر کسی در آن مکان، قصد اقامت تا آخر ماه را کند و این مدت در واقع ده روز باشد کفایت می کند ولو خودش در هنگام قصد، عالم به ده روز بودن آن نباشد. حتی اگر آن شخص، اعتقاد خلاف داشته باشد ولی در واقع نیت ده روز را کرده باشد بازهم کفایت می کند -تعبیر عالِماً بِالخِلاف در اینجا مسامحه است و معنی ندارد بلکه صحیح این است که گفته شود مُعتقِداً یا مُتوَهِماً چون اعتقاد، اعم است و شامل قطع خطائی نیز می شود- ایشان در ادامه می فرمایند احتیاط مستحب در اینجا جمع کردن بین قصر و اتمام است. این حکم احتیاطی به خاطر این است که مرحوم سید(ره) احتمال می دهند قصد عَشَره بِما هُوَ عَشَره در حکم دخیل باشد؛ لکن به نظر ما این احتمال منشأای ندارد. چون مبنای این مسأله، ظهور روایات است و روایات نسبت به قصد اقامت ده روز، ظهور در قصد واقِعُ العَشَره و ایامی که به حسب واقع ده روز باشند دارند ولو خود انسان متوجه نباشد.
 *****
 [2316] مسألة 15: إذا عَزَمَ عَلى إقامَةِ العَشَرَة ثُمَّ عَدَلَ عَن قَصدِه فَإن كانَ صَلّى مَعَ العَزمِ المَذكُور رُباعِيَةً بِتَمام بَقِيَ عَلَى التَّمام ما دامَ فِي ذلِكَ المَكان وَ إن لَم يُصَلِّ أصلاً أو صَلّى مِثل الصُّبح وَ المَغرِب أو شَرَعَ فِي الرُّباعِيَة لكِن لَم يُتِمَّها وَ إن دَخَلَ فِي رُكُوعِ الرَّكعَةِ الثّالِثَة رَجَعَ إلى القَصر...
 انصراف از قصد عشره و حکم نماز در روزهای باقیمانده:
 کسی که قصد عشره می کند ولی پس از آن از قصد عشرهﻯ خود منصرف می شود، در صورتی که بخواهد چند روز دیگر در آن مکان بماند، اگر انصراف او بعد از خواندن یک نماز چهار رکعتی تمام باشد، تا روزی که در آن شهر باقی است باید نمازش را تمام بخواند؛ اما اگر انصراف او قبل از خواندن یک نماز چهار رکعتی تمام باشد، نمازش در روزهای باقیمانده، شکسته است. در اینکه آن شخص تا زمان انصراف، یک نماز چهار رکعتی نخوانده باشد، تفاوتی نمی کند که او تارک الصلاه بوده و تا آن زمان هیچ نمازی نخوانده و از آن به بعد تصمیم به خواندن نماز گرفته است یا اینکه تا قبل از انصراف، نمازهای دیگری غیر از نماز چهار رکعتی، مثل نماز صبح خوانده است یا اینکه زنی بوده که تا زمان انصراف، در حال حیض بوده و هیچ نمازی نخوانده است. در هر صورت نماز او در روزهای باقیمانده، شکسته است.
 مقتضای قاعده و دلیل تفصیل مذکور بعد از انصراف از قصد عشره:
 مقتضای قاعدهﻯ اولیه در این مسأله، قصر است. چون استثنائی که نسبت به نماز قصر وارد شده است، کسی است که قصد عشره می کند. لذا مقتضای قاعده پیرامون شخصی که از قصد عشره برمی گردد و هنوز مسافر است، شکسته شدن نماز در همهﻯ صور است. بنابراین تفصیلی که ما بیان کردیم، مطابق قاعدهﻯ اولیه نیست بلکه مطابق نص خاص، یعنی صحیحهﻯ ابی ولاد است که می فرماید «قالَ قُلتُ لِأبی عَبدِالله علیه السّلام اِنّی کُنتُ نَوَیتُ حِینَ دَخَلتُ المَدِینَة اَن اُقِیمَ بِها عَشَرَة اَیّام وَ اُتِمَ الصَّلاة، ثُمَّ بَدا لِی یعنی منصرف شدم- بَعدُ اَن لا اُقیمَ فیها، فَما تَری لِی شما می فرمایید من چه کار کنم؟- اُتم اَم اُقَصِّر؟ قالَ: اِن کُنتَ حینَ دَخَلتَ المَدینَة صَلَّیتَ بِها صَلاةَ فَریضَةٍ واحِدَةٍ بِتَمامٍ مقصود نمازهای چهار رکعتی است که ذو وجهین می باشند و قابلیت تمام یا شکسته خواندن را دارند ولی نمازهای دو رکعتی و سه رکعتی، شکسته ندارند. پس معلوم می شود اگر نماز صبح یا مغرب خوانده باشد، کفایت نمی کند. چون در غیر این صورت، قید «بِتَمامٍ» قید زائدی بود و «صَلَّیتَ بِها صَلاةً فَریضَةٍ» کفایت می کرد. پس مراد، فریضه ای است که قابلیت قصر و اتمام را دارد و آن، فریضهﻯ چهار رکعتی است که در صورت تمام خواندن چنین فریضه ای، بقیهﻯ نمازهای چهار رکعتی را هم تا زمان خروج از آنجا باید تمام بخواند- فَلَیسَ لَکَ اَن تُقَصِّر حَتّی تَخرُجَ مِنها وَ اِن کُنتَ حِینَ دَخَلتَها عَلی نِیَتِکَ التَّمام فَلَم تُصَلِّ فِیها صَلاةَ فَرِیضَةٍ واحِدَةٍ بِتَمامٍ حَتّی بَدا لَکَ اَن لاتُقِیم فَأنتَ فی تِلکَ الحال بِالخِیار اِن شِئتَ فَانِو المُقامَ عَشراً و أتِمَّ، و اِن لَم تَنوِ المُقامَ عَشَراً فَقَصِّر ما بَینَکَ و بَینَ شَهرٍ -یعنی در صورتی که نیت نداری و مردد هستی، تا یک ماه با حالت تردید باید نمازت را شکسته بخوانی- فَاِذا مَضی لَکَ شَهرٌ فَأتِمَّ الصَّلاة» [1] -ولی در صورتی که یک ماه با حالت تردید تمام شد، باید نمازت را تمام بخوانی- این روایت به وضوح دلالت بر مطلبی که بیان شد می کند. البته این روایت معارضی دارد که ضعیف السند است و مورد عمل اصحاب نیز واقع نشده است و محجور می باشد. این معارض، روایات جعفری است که دلالت بر شکسته بودن نماز بعد از عدول از قصد عشره، حتی در صورتی که یک نماز چهار رکعتی خوانده شده باشد می کند. این روایت عبارت است از «قالَ: لَما اَن نَفَرت مِن مِنی نَویتُ المُقام بِمَکَّة فأتَممتُ الصَّلاة حَتّی جاءَنی خَبَرٌ مِن المَنزِل، فَلَم اَجِد بُدّاً مِن المَصیر إلی المَنزِل وَ لَم اَدرِ اُتِمَّ اَم اُقصِّر وَ أبوالحسَن علیه السَّلام یَومَئِذٍ بِمِکّة فَأتَیتُه فَقَصَصتُ عَلیه القصَّة، قالَ: اِرجِع اِلی التَّقصِیر» [2] .
 والسلام


[1] - الوسائل 8: 508/ أبواب صلاه المسافر ب18 ح1.
[2] - الوسائل8: 509/ أبواب صلاه المسافر ب18 ح2.