درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی حدّ ترخص در مسیر بازگشت / فَصل فی صَلاه المسافر / کتاب الصّلاه
 الثامن: ...وَ فِی العَودِ عَن السَّفَر أیضاً یَنقَطِعُ حُکمُ القَصر إذا وَصَلَ إلی حَدِّ التَّرَخُص...
 اقوال مختلف پیرامون رعایت حدّ ترخص در مسیر بازگشت:
 مرحوم سید(ره) می فرمایند در بازگشت و عود از سفر نیز همانند ذهاب، رعایت حدّ ترخص لازم است. یعنی حکم قصر در هنگام رسیدن به حدّ ترخص، منقطع می شود و پس از حدّ ترخص، نماز تمام است.
 صاحب حدائق(ره) در این مسأله با مرحوم سید(ره) مخالفت کرده و فرموده است نماز مسافر تا زمانی که به شهر خودش برسد، شکسته است. منشأ این فتوا، روایاتی است که در این باب وارد شده اند.
 صاحب مدارک(ره) و صاحب ذخیره(ره) نیز در فاصلهﻯ بین حدّ ترخص و منزل، قائل به تخییر بین قصر و اتمام شده اند که باید توجیه قول آنها را پیدا کنیم.
 به نظر ما حدّ ترخص در بازگشت نیز باید رعایت شود و نماز مسافر تا حدّ ترخص شکسته و پس از آن، تمام است.
 ادلهﻯ داله بر رعایت حدّ ترخص در مسیر بازگشت:
 اولین روایت برای اثبات اعتبار حدّ ترخص در مسیر بازگشت، صحیحهﻯ عبدالله بن سنان است که عبارت است از «عَنه عَن عَبدِالله بنِ عامِر عَن عَبدِ الرَّحمنِ بن أبی نَجران عَن عَبدالله بن سِنان عَن أبی عبدالله علیه السلام قالَ سألتُه عَن التَّقصِیر قالَ إذا کُنتَ فِی المَوضِعِ الَّذی تَسمَعُ فِیه الأذان فَأتِمَّ وَ إذا کُنتَ فِی المَوضِعِ الَّذِی لاتَسمَعُ فِیه الإذان، فَقَصِّر وَ إذا قَدِمتَ مِن سَفَرِک فَمِثلُ ذلِک» [1] . در این روایت، حضرت نسبت به مسیر برگشت تصریح کرده و می فرمایند همانند ذهاب است. یعنی تا زمانی که صدای اذان شنیده نمی شود، نماز شکسته و زمانی که صدای اذان شنیده می شود، نماز تمام است. لذا این روایت، صحیح السند و واضح الدلاله بر مدعای ما می باشد.
 بررسی ادلهﻯ داله بر عدم رعایت حدّ ترخص در مسیر بازگشت:
 از جمله ادلهﻯ صاحب حدائق(ره) بر عدم اعتبار حدّ ترخص، صحیح [2] عیص بن قاسم (از جمله صحاح معروف) از أبی عبدالله است که می فرماید: «قالَ: لایَزالُ المُسافِر مُقَصِّراً حَتّی یَدخُل بیتَه» [3] یعنی نماز مسافر در مسیر برگشت تا زمانی که وارد خانه اش بشود، شکسته است. دلیل دیگر، صحیحهﻯ معاویه بن عمار است که می فرماید: «إنَّ أهلَ مَکّه إذا زارُوا البِیت وَ دَخَلُوا مَنازِلَهم أتَّمُوا، وَ إذا لَم یَدخُلُوا مَنازِلَهم قَصَّرُوا» [4] . یعنی اهل مکه که به منی و مشعر و عرفات می روند و نمازشان شکسته می شود، پس از برگشتن به مکه، زمانی باید نمازشان را تمام بخوانند که وارد خانه هایشان می شوند و تا زمانی که هنوز وارد خانه هایشان نشده اند، باید نمازشان را شکسته بخوانند. در این باب، چند روایت دیگر نیز وارد شده لکن ذکر همین دو روایت که معتبر هستند، کفایت می کند.
 وجه جمع شهید ثانی(ره) بین روایات و جواب صاحب حدائق(ره):
 صاحب حدائق(ره) پس از ذکر این روایات، توجیهی را از شهید ثانی(ره) در کتاب روض الجنان [5] به تبع از علامه(ره) در کتاب مختلف [6] نقل کرده که ایشان بین این دو دسته از روایات جمع کرده و فرموده اند مراد از دخول در بیت در دستهﻯ دوم روایات، همان رسیدن به شهر و حدّ ترخص است. به دلیل اینکه روایات حدّ ترخص، حکومت می کنند و رسیدن به محل حدّ ترخص را ورود به فضای عمومی شهر به حساب می آورند که صدای سگ ها و خروس های شهر تا آنجا می رسد و گله های شهر تا آنجا می چرند و باغات شهر تا آنجا ادامه دارند.
 پس روایات حدّ ترخص در مقام تفسیر هستند و می گویند رسیدن به شهر در دستهﻯ دوم روایات، به معنای رسیدن به منزل نیست بلکه رسیدن به فضای اطراف شهر، در واقع رسیدن به داخل شهر محسوب می شود.چون اگر کسی به فضای اطراف شهر برود، نمی گویند به سفر رفته است. در این صورت بین روایات، تعارضی وجود ندارد بلکه دسته ای از روایات، دستهﻯ دیگر را تفسیر می کنند. بنابراین باید به روایات حدّ ترخص عمل کرد چون مقصود روایاتی که رسیدن به شهر را ملاک می دانند، رسیدن به حدّ ترخص است.
 صاحب حدائق(ره) پس از ذکر این توجیه، آن را نمی پسندد و از آن استبعاد می کند و می فرماید در برخی از این روایات آمده است «حَتّی یَدخُلَ بَیتَه» همچنین در روایات مکه گفته شده است اهل مکه داخل در مکه می شوند ولی هنوز به خانه هایشان نرسیده اند و حضرت می فرمایند باید تا زمانی که داخل خانه هایشان می شوند، نمازشان را شکسته بخوانند. با توجه به این تعبیرات چگونه می توان به این توجیه عمل کرد و گفت ورود در حدّ ترخص، در حقیقت ورود در بیت محسوب می شود. چراکه روایت مکه، دخول در شهر مکه را هم کافی ندانسته و گفته است زمان دخول در خانه هایشان، نمازشان تمام می شود؛ چه رسد به حدّ ترخص. پس در برخی روایات، تصریح برخلاف این توجیه وجود دارد. البته صاحب حدائق(ره) این توضیحات و استدلالات را نفرموده بلکه به صورت کلی از این توجیه، استبعاد کرده است.
 محقق خوئی(ره) نیز می فرمایند استبعاد صاحب حدائق(ره) متین و صحیح است و روایات دستهﻯ دوم، قابل حمل بر این معنی نیستند. نتیجه ای که از این توضیحات تا اینجا حاصل می شود این است که تعارض بین روایات، موجود و مستحکم است.
 ایراد محقق خوئی(ره) برروایات داله بر عدم اعتبار حدّ ترخص:
 ایراد خوبی که محقق خوئی(ره) بر این روایات وارد می کنند، مقطوع البطلان بودن آنها فی نفسه است. به دلیل اینکه ظاهر این روایات، دلالت بر شکسته خواندن نماز، پس از برگشت از سفر و رسیدن به شهر تا زمان ورود به منزل دارند. حال آنکه انسان، در شهر خودش مسافر حساب نمی شود و شکسته بودنِ نماز در شهر خودش، واضح البطلان و خلاف اجماع است. چون حکم قصر، مربوط به انسان مسافر و ضَربِ فِی الأرض است نه کسی که در شهر خودش حاضر است. عنوان مسافر نیز از سفر به معنای بروز و ظهور کردن گرفته شده است. یعنی انسان، ظاهر می شود و از شهر خودش خارج می شود. پس مضمون این روایات، قابل قبول نیست و باید آنها را حمل بر تقیه کنیم. شاید نظر اهل سنت اینگونه باشد. لذا صاحب رسائل(ره) نیز این روایات را حمل بر تقیه کرده اند.
 جواب محقق خوئی(ره) از روایت حماد:
 اشکال محقق خوئی(ره) بر روایاتی که تعبیر «حَتّی یَدخُل بیتَه» دارند وارد است ولی بر روایت حماد که عبارت است از «ما رَواهُ الشِّیخ عَن البَرقی فِی المَحاسِن بِإسنادِه عَن حَمّاد عَن أبی عَبدِالله (علیه السلام) قالَ: المُسافِرُ یُقَصِّر حَتّی یَدخُل المِصر» [7] وارد نیست. چراکه معنای آن، شکسته بودن نماز مسافر تا زمانی که وارد شهرش شود است. جوابی که ایشان به این روایت می دهند این است که در برخی از تبعات و چاپهای کتاب وسائل، غفلتی صورت گرفته و این روایت توسط حماد از امام(ع) نقل شده است؛ حال آنکه در محاسن برقی که مصدر این روایت است، آمده «عَن حَماد عَن رَجُلٍ». صاحب حدائق(ره) و کسانی که به مصدر این روایت مراجعه کرده اند نیز سند را اینگونه نقل کرده اند. لذا ظاهراً صاحب وسائل(ره) غفلت کرده اند و این روایت، مرسله است. چون حماد، مستقیماً از امام(ره) نقل نکرده بلکه از رجلی نقل کرده است که ما او را نمی شناسیم.
 جواب دومی که محقق خوئی(ره) به این روایت داده اند، به نوعی تنزل از حرف قبلی خودشان است و آن اینکه وجه جمعی بین این روایت و روایات حدّ ترخص وجود دارد. توضیح اینکه در این روایت، تعبیر «حَتِّی یَدخُلَ بیتَه» نیامده بلکه تعبیر «حَتّی یَدخُل المِصر» آمده که می توان دخول در شهر را به دخول در باغات و مناطق اطراف شهر تفسیر کرد که منطبق با حدّ ترخص است. چون در نزد عرف و اهل شهر، این مناطق، جزء شهر محسوب می شوند و حدّ ترخص نیز بیشتر از یک کیلومتر یا یک کیلومتر و نیم نیست؛ خصوصاً اگر خفاء اذان را ملاک قرار دهیم. این معنی، حتی اگر در ابتدا برای این روایت صادق نباشد، پس از بیان شدن در روایات حدّ ترخص، برای این روایت نیز قابل قبول است و اینگونه نیست که این روایت، معارض با آن روایات باشد و اصلاً این معنی به ذوق عرفی برایش قابل تحمل نباشد بلکه پس از عرضهﻯ این روایت و روایات حدّ ترخص به ذوق عرفی، می توان بین رسیدن به شهر و رسیدن به حدّ ترخص جمع کرد. چراکه معمولاً حدّ ترخص، در توابع شهر و باغات و کارخانه های اطراف شهر می باشد که عرفاً جزء شهر به حساب می آیند. بنابراین به نظر ما این تفسیر، قابل قبول است و می توان به این صورت بین روایات، جمع کرد. درنتیجه باید به روایات حدّ ترخص عمل کرد و روایت حماد نیز منافاتی با آنها ندارد. روایاتی که دخول در منزل را ملاک قرار داده اند نیز قابل قبول نیستند. عمدهﻯ دلیل در روایات حدّ ترخص نیز صحیحهﻯ عبدالله بن سنان است که مورد عمل اصحاب و واضح الدلاله می باشد.
 استدلال بر اعتبار حدّ ترخص به واسطهﻯ سنت قطعیه:
 دلیل دیگر محقق خوئی(ره) بر تمام خواندن نماز، پس از حدّ ترخص در مسیر برگشت، سنت قطعیه می باشد که دلالت بر تمام بودن نماز در فاصلهﻯ بین حدّ ترخص و شهر می کند. پس شکسته بودن نماز و صدق عنوان مسافر در این فاصله که تخصیص در ادلهﻯ تمام به حساب می آید، باید ثابت شود. در حالی که خود آن، محل کلام است.
 جواب ما از استدلال به واسطهﻯ سنت قطعیه:
 به نظر ما این اشکال نسبت به روایاتی که دخول در منزل را ملاک قرار داده اند، صحیح است ولی نسبت به روایتی که دخول در مصر را ملاک قرار داده، صحیح نمی باشد. چون با خروج از مصر و گذشتن از دیوارهای آخر شهر، مسافر صدق می کند و فرض این است که این شخص، هشت فرسخ راطی کرده و مسافت هشت فرسخ نیز در مسیر رفت، از دیوارهای آخر شهر و در برگشت، با دخول در شهر حساب می شود. بنابراین با خروج از شهر، عنوان مسافر صدق می کند و در این صورت، شکسته بودن نماز، مخالف با سنت قطعیه به حساب نمی آید. چراکه خود ادلهﻯ قصر، سنت قطعیه محسوب می شوند که این مورد نیز مطابق با آنها است.
 به عبارت دیگر وقتی در تخصیص ادلهﻯ تمام، از باب تعارض این دو دسته روایت، شک داریم و می خواهیم سنت قطعیه را پیدا کنیم و به آن عمل کنیم، روایاتی که می گویند نماز شکسته است، از جهت تطابق با سنت قطعیه بودن، اولی هستند چون مطابق با ادلهﻯ وُجُوبُ القَصر عَلَی المُسافِر هستند و با گذشتن از دیوار های شهر، عرفاً عنوان مسافر صدق می کند و لازم نیست به حدّ ترخص برسد. بنابراین ما دلیل مطابقت با سنت قطعیه را قبول نداریم.
 والسلام
 
 


[1] - الوسائل 8: 472 / أبواب صلاه المسافر ب6 ح3.
[2] - اگر گفته شود صحیح، وصفی برای حدیث یا خبر آمده است و اگر گفته شود صحیحه، وصفی برای روایت آمده است.
[3] - الوسائل 8: 475 / أبواب صلاه المسافر ب7 ح4.
[4] - الوسائل 8: 474 / أبواب صلاه المسافر ب7 ح1.
[5] - الروض: 393 السطر 2.
[6] - المختلف 2: 535 المسأله 393.
[7] - الوسائل 8: 473 / أبواب صلاه المسافر ب6 ح8، المحاسن 2: 120 / 1329.