درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/09/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی تمام بودن نماز در سفر شغلی اول / فَصل فی صَلاه المسافر / کتاب الصّلاه
 السابع: ... وَ المَدار عَلی صِدقِ إتِّخاذِ السَّفَر عَمَلاً لَه عُرفاَ وَ لَو کانَ فِی سَفرَهٍ واحِدَه لِطُولِها وَ تَکَرَّرَ ذلِکَ مِنه مِن مَکانٍ غَیرِ بَلَدِه إلی مَکانٍ آخَر، فَلا یُعتَبَرُ تَحَقُّقُ الکَثرَه بِتَعَدُّدِ السَّفَر ثَلاثَ مَرّات أو مَرَّتَین، فَمَعَ الصِّدق فِی أثناءِ السَّفَرِ الواحِد أیضاً یَلحَقُ الحُکم وَ هُوَ وُجُوبُ الإتمام، نَعَم إذا لَم یَتَحَقَّق الصِّدق إلّا بِالتَّعَدُّد یُعتَبَرُ ذلِک.
 بررسی تمام بودن نماز در سفر شغلی اول:
 در جلسهﻯ گذشته گفتیم برخلاف برخی از فقها که شروع حکم تمام خواندن نماز را برای افرادی که شغلشان در سفر است، از سفر دوم یا سفر سوم قرار داده اند، مرحوم سید(ره) می فرمایند همان سفر اول کافی است. به شرط آنکه آن سفر، طولانی باشد و صدق کند آن شخص، مشغول به آن شغل شده است و بنا دارد آن را به عنوان شغل خودش ادامه دهد. پس میزان این است که عمل و شغل او در سفر باشد.
 از این جهت محقق خوئی(ره) نسبت به روایت هشام بن حَکم که می فرماید «قالَ: المُکارِی وَ الجَمّال الَّذِی یَختَلِف وَ لَیسَ لَه مَقامٌ یُتِمُّ الصَّلاه وَ یَصُوم شَهر رَمَضان»، [1] مفهومی قائل نشده اند و علاوه بر آن، این روایت را صالح برای تقیید نیز ندانسته اند.
  درحالی که تقیید زدن اطلاق توسط قیدی، متقوم به مفهوم داشتن آن قید نیست. مثل «أعتِق رَقَبَهً مُؤمِنَه» که مقید است و اطلاق «أعتِق رَقَبَهً» را تقیید می زند ولو اینکه مفهوم ندارد و هیچکس قائل به مفهوم داشتن وصف نیست لکن همه قائل به حمل مطلق بر مقید هستند. پس به نظر ما در اینجا تهافتی در عبارت مستند مشاهده می شود.
 نظر نهایی ما پیرامون قید «یَختَلِف» و حکم نماز در سفر اول:
 به نظر ما مفهوم نداشتن وصف در این روایت، کافی نیست بلکه باید ببینیم آیا اینجا محل حمل کردن مطلق بر مقید هست یا نه. در این مورد نیز آن چیزی که موجب تضعیف ظهور این قید در تقیید می شود، این است که در روایات سابق، تمام العله برای تمام خواندن نماز، «لِأنَّهُ عَمَلُهُم»، یعنی تبدیل شدن سفر به شغل آنها بیان شده است. لذا در این روایت که قید «یَختَلِف» بیان شده، باید بگوئیم رفت و آمد نیز مانند هر عمل دیگری، یوم الشروعی دارد که در اینجا رفتن اولیه است و این شروع، موجب تلبس به عمل رفت و آمد می شود و حکمی که دائر مدار آن است، مترتب می شود. چون بنا بر صدق عرفی، تلبس به عمل رفتن و آمدن، اینگونه حاصل می شود که انسان با نیت و قصد رفت و آمدهای متوالی، این رفتن را شروع کند. برخلاف جایی که انسان نیت دارد یک مرتبه برود و سپس آن سفر را ترک کند که چنین رفتنی، شروع محسوب نمی شود. مثلاً اگر انسان نردبانی برای رفتن به پشت بام نصب کند و از پلهﻯ اول آن بالا رود، در صورتی که قصد او از رفتن روی پلهﻯ اول، رفتن به پشت بام باشد، با همین پلهﻯ اول، صدق می کند که دارد به پشت بام می رود ولی اگر درحالی که از پلهﻯ اول بالا می رود، می خواهد برگردد، صدق نمی کند که دارد به پشت بام می رود. پس قصد انسان، خود به خود در صدق عرفی دخیل است و آن چیزی که از ابتدا، تتمهﻯ کار را معیّن می کند، قصد است. لذا قید «یَختَلِف» منافاتی با سفر اول ندارد و در صورتی که قصد آن شخص از سفر اول، این است که این کار، شغل دائم او باشد، با همین سفر اول، «یَختَلِف» نیز محقق می شود. چراکه رفتن او، شروع به اختلاف محسوب می شود. اما اگر چنین قصدی نداشته باشد بلکه یک بار به صورت اتفاقی مسافری پیدا شده و آن را تا شهر دیگری برده و پولی گرفته است و قصد ندارد این کار را ادامه دهد، مسلماً به چنین شخصی، راننده گفته نمی شود.
 پس میزانی که ما در صدق اشتغال و صدق اختلاف قبول داریم، این است که کاری را با قصد استمرار و انتخاب کردن آن به عنوان شغل رسمی خودش شروع کند ولو مرتبهﻯ اول باشد. چراکه ممکن است شخص دیگری عین همین عمل را انجام دهد لکن قصد ادامه دادن آن به عنوان شغل رسمی خودش را نداشته باشد که در این صورت بر این عمل موقت، شغل صدق نمی کند و همچنین اگر قصد استمرار آن را نداشته باشد، اختلاف صدق نمی کند. لذا اگر کسی چنین قصدی داشته باشد، به واسطهﻯ شروع کردن آن عمل در همان مرتبهﻯ اول، صدق شغل و اختلاف وجود دارد.
 بنابراین طوائف مختلف روایات، منافاتی با همدیگر ندارند و همگی می خواهند یک معنی را برسانند. لذا اصلاً نیازی به حمل مطلق بر مقید وجود ندارد. چراکه آن شخص در همان سفر اول با قصد ادامه دادن آن عمل، اختلاف را شروع کرده است. در حالی که اگر در سفر اول، اختلاف صدق نمی کرد، نوبت به حمل مطلق بر مقید می رسید و باید به وسیلهﻯ روایتی که قید «یَختَلِف» در آن آمده بود، روایت مطلقی که تعبیر «لِأنَّهُ عَمَلُهُم» در آن مطرح شده را تقیید می زدیم. اما با تحقیقی که ما بیان کردیم، معلوم می شود واقعیت در صدق عرفی، این است که اگر انسان با قصد اینکه این سفر، شغل او بشود و بخواهد به آن شغل نیز ادامه دهد، به سفر برود و شروع در آن عمل کند، بر همین شروع کردن نیز اختلاف و شغل، هر دو صدق می کند. یعنی شروع آن، موضوع حکم است. درنتیجه منافاتی بین روایات وجود ندارد و از آنجا که حمل مطلق بر مقید، در صورت وجود تعارض، محقق می شود، در اینجا نوبت به حمل مطلق بر مقید نمی رسد و مطلبی که ما در رابطه با حمل مطلق بر مقید بیان کردیم و گفتیم حمل مطلق بر مقید، نیازی به مفهوم داشتن مقید ندارد، در جواب محقق خوئی(ره) بود که فرمودند قید «یَختَلِف» در اینجا مفهوم ندارد. منتهی با این بیانی که الان گفتیم، این مسأله را از اساس، حل کردیم و گفتیم میزان در این حکم، قصد شغل و قصد اختلاف و ادامه دادن است که اگر در همان سفر اول، قصد شغل و اختلاف(ادامه دادن رفت و آمد) را داشته باشد و آن عمل را شروع کند، شغل و اختلاف بر آن سفر هم صدق می کند و درنتیجه نمازش تمام است. پس از جهت عدم وجود تنافی، نوبت به بحث مطلق و مقید نمی رسد لکن در صورتی که فرضاً تنافی وجود داشته باشد و نوبت به حمل مطلق بر مقید برسد، چنین حملی احتیاج به مفهوم داشتن مقید ندارد.
 *****
 [2276] مسأله 45: إذا سافَرَ المُکارِی وَ نَحوُه مِمَّن شُغلُه السَّفَر سَفَراً لَیسَ مِن عَمَلِه کَما إذا سافَرَ لِلحَجِّ أو لِلزِّیارَهِ یُقَصِّر، نَعَم لَو حَجَّ أو زارَ لکِن مِن حَیثُ إنَّه عَمَلُه کَما إذا کَری دابَّتَه لِلحَجِّ أو الزِّیارَه وَ حَجَّ أو زارَ بِالتَّبَع أتَمَّ.
 حکم نماز مکاری در سفر حج:
 چنانچه راننده یا مکاری به سفر حج برود و شتران یا اسب هایش را به همراه خود ببرد، اگر قصدش انجام دادن سفر حج برای خودش باشد نه انجام کار و کسب، نمازش شکسته است. چون سفر او، سفر شغلی محسوب نمی شود. اما اگر با حیواناتی که به همراه خود برده است، کارش را انجام دهد و اعمال حج را نیز به تبع آن کار انجام دهد، نمازش تمام است. پس شکسته یا تمام بودن نماز چنین شخصی، معلّق بر قصد او می باشد.
 *****
 [2277] مسأله 46: الظَّاهِر وُجُوبُ القَصرِ عَلَی الحَملِدارِیَه الَّذِینَ یَستَعمِلُونَ السَّفَر فِی خُصُوصِ أشهُرِ الحَج، بِخَلافِ مَن کانَ مُتَّخذاً ذلِک عَمَلاً لَه فِی تَمامِ السَّنَه، کَالَّذِینَ یُکرُونَ دَوابَّهُم مِن الأمکِنَهِ البَعِیدَه ذِهاباً وَ إیاباً عَلی وَجهٍ یَستَغرِقُ ذَلِکَ تَمامَ السَّنَه أو مُعظَمَها فَاِنَّه یُتِمُّ حِینَئِذٍ.
 بررسی حکم نماز کسی که حملِداری می کند:
 بر خلاف مکاری و جمّال که حیواناتشان را کرایه می دهند، حملِدار کسی است که سر و کارش با انسان ها می باشد و الان به آن مدیر کاروان گفته می شود. چون به کاروان از این جهت که محمول است و از محلی به محل دیگر حرکت می کند، حمله و به مدیر آن، حملدار گفته می شود.
 چنین شخصی اگر فقط در ایام حج، به خاطر سفر حج و در کنار آن، حملداری می کند و در ایام دیگر، شغل دیگری مثل خیاطی دارد و پس از برگشت از سفر حج، به شغل خودش مشغول می شود، حملداری شغل او به حساب نمی آید و نمازش شکسته است. اما اگر حملداری، شغل رسمی تمام ایام سال او است و پس از برگشت از سفر حج نیز مشغول کارهای مربوط به آن می شود، نمازش تمام است. چون میزان در تمام بودن نماز، صدق عرفی شغل بودن سفر بنا بر آن چیزی که در روایات آمده و گفته شده «لّأنَّه عَمَلُهُم» می باشد. صدق عرفی نیز معلّق بر قصد است و باید قصد او از انجام این سفر، شغل رسمی و دائمی او در تمام طول سال باشد. یعنی برای تمام بودن نماز، باید صدق کند این سفر، شغل و حرفه ای است که انتخاب کرده و اگر به گونه ای است که زمان آن کوتاه باشد یا اینکه به صورت موردی باشد، صدق شغل نمی کند و نمازش شکسته است.
 *****
 [2278] مسأله 47: مَن کانَ شُغلُه المُکاراه فِی الصّیف دُونَ الشِّتاء أو بِالعَکس الظّاهِر وُجُوبُ التَّمام عَلَیه، وَ لکِن الأحوَط الجَمع.
 حکم نماز کسی که شش ماه شغلش در سفر است:
 اگر عرفاً صدق کند انسانی دو شغله است، بدین صورت که شش ماه سال که هوا خوب است حملداری می کند و شش ماه دیگر که هوا سرد می شود، خیاطی می کند، باید نمازش را تمام بخواند. چراکه عرفاً صدق می کند شغل او در قسمتی از سال، حملداری است. احتیاط مستحب نیز بر جمع خواندن است.
 *****
  [2279] مسأله 48: مَن کانَ التَرَدُّد إلی ما دُونَ المَسافَه عَمَلاً لَه کَالحَطّاب وَ نَحوِه قَصَّرَ إذا سافَرَ وَ لَو لِلإحتِطاب، إلّا إذا کانَ یَصدُقُ عَلَیه المُسافِرُ عُرفاً وَ إن لَم یَکُن بِحَدِّ المَسافَهِ الشَّرعِیَه، فَإنَّهُ یُمکِنُ أن یُقال بِوُجُوبِ التَّمامِ عَلَیه إذا سافَر بِحَدِّ المَسافَه خُصُوصاً فِیما هُوَ شُغلُه مِن الإحتِطاب مَثَلاً.
 حکم نماز کسی که سفر شغلی او کمتر از مسافت است:
 این مسأله که ما سابقاً نیز آن را مطرح کرده ایم و نپذیرفته ایم، این است که اگر شغل کسی مثل راننده، مسافرت باشد لکن سفر او کمتر از مسافت شرعی باشد، درصورتی که در یک سفر از سفرهای خود، چهار فرسخ برود، مرحوم سید(ره) می فرمایند نمازش تمام است. چون شغل او در سفر کردن است و در این سفر نیز چهار فرسخ رفته است. درحالی که این حکم، خلاف ظاهر است و نظر ما به تبع سیدنا الاستاد(ره) این است که سفری در بحث قصر و اتمام، موضوع و میزان است که تا چهار فرسخی باشد و مراد از کثرت سفر، کثرت سفری است که اگر عنوان کثرت نباشد، خودش اقتضای قصر را داشته باشد و سفری که خودش فی نفسه اقتضای قصر را ندارد، خلاف ظاهر روایات است.
  پس میزان در تمام بودن نماز کسی که شغلش در سفر است، سفری می باشد که به حدّ مسافت است که خودش فی نفسه اقتضای قصر را دارد و این حکم برای چنین شخصی، استثناء نسبت به نماز مسافر محسوب می شود و گرنه اگر آن سفر، منشأ قصر نباشد، کثرت سفر و اینکه این سفر، شغل او است، موجب تمام بودن نماز نمی شوند. چون این سفر از ابتدا اقتضای قصر را نداشته تا به واسطهﻯ این عناوین، مانعی برای آن اقتضاء ایجاد شود. حال آنکه ظاهر ادله این است که سفر شغلی، برای جایی که اقتضای قصر وجود دارد، مانع ایجاد می کند و آن سفر چهار فرسخی است که می تواند مانع ایجاد کند. پس این حکم مرحوم سید(ره) خلاف ظاهر دلیل است و ما در این مسأله با ایشان موافق نیستیم.
 *****
  [2280] مسأله 49: یُعتَبَرُ فِی إستِمرارِ مَن شُغلُه السَّفَر عَلَی التَّمام أن لایُقِیمُ فِی بَلَدِه أو غَیرِه عَشَرَه أیّام.
 عدم انتقاض سفر شغلی به اقامهﻯ ده روز:
 تمام بودن نماز مکاری و دیگر افرادی که شغلشان در سفر است، قیدی دارد و آن این است که سفر آنها نباید منتقض به اقامهﻯ ده روز در محلی بشود و اگر در جایی ده روز بمانند، پس از آن در اولین سفری که می روند، نمازشان شکسته است. در این مسأله تفاوتی نمی کند اقامهﻯ ده روز با قصد عشره باشد یا بدون قصد عشره. این بحث، احتیاج به خواندن روایاتی در این باب دارد که باید دلالت و سندشان را در جلسهﻯ آینده بررسی کنیم.
 والسلام


[1] - الوسائل 8 : 484 / أبواب صلاه المسافر ب11 ح1.