درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

91/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: بررسی مصادیق مختلف سفر حرام / فَصلٌ فِی صَلاهِ المُسافِر / کتابُ الصّلاه
 نتیجهﻯ نهایی در بحث سندی روایت صدوق(ره):
 در جلسهﻯ گذشته پیرامون روایت صدوق(ره)، از جهت عمّار بن مروان، بحث مفصلی مطرح کردیم. نتیجه اینکه این روایت، قطعاً صحیح السند است و مراد از عمّار بن مروان نیز عمّار بن مروان یشکری می باشد. چون تنها جایی که از کلبی نام برده شده، مشیخهﻯ صدوق(ره) می باشد و روایت دیگری نیز از آن دیده نشده است. همچنین آن عمّار بن مروان که روایاتی نقل کرده و صاحب کتابی است و معروف می باشد، عمّار بن مروان یشکری است که مورد توثیق نیز واقع شده است.
 بررسی مصادیق سفر حرام در صورتی که نفس سفر، حرام باشد:
 در این مسأله، فقها پیرامون مصادیق سفر حرام بحث نکرده و بررسی هرکدام را به محل خودش واگذار کرده اند. مثلاً سفر زوجه بدون اذن زوج و مباحثی از قبیل اینکه ولایت زوج چه مقدار است و آیا زوجه برای سفرش باید از زوج اجازه بگیرد یا خیر، در کتابُ النِّکاح مورد بحث قرار گرفته اند. فتوای مشهور در این مسأله، وجوب اذن گرفتن زوجه از زوج می باشد لکن محقق خوئی(ره) این مسأله را در همین جا مطرح کرده و فرموده اند ادله از اثبات این حکم، قاصر هستند و حرمت سفر زوجه بدون اجازهﻯ زوج، کلیت ندارد بلکه سفر زوجه درصورتی که مصداق نشوز باشد یا اینکه اسباب فتنه ای بشود، حرام است. نشوز یعنی عدم تمکین از استمتاعاتی که مقتضای حق زوجیت هستند. مثلاً اگر زوجه بخواهد به سفری برود که از لحاظ شرعی مشکلی ندارد لکن دسترسی به زوج ندارد تا از او اجازه بگیرد، نمی توان گفت چنین سفری، حرام است. خلاصه اینکه ایشان می فرمایند کلیت این مسأله، دلیل واضحی ندارد و سفر زوجه بدون اذن زوج، فقط درصورتی که مصداق عناوین حرام دیگر مثل نشوز باشد، حرام است. البته در سفر واجب مثل سفر حج، بالاجماع اجازهﻯ زوج، لازم نیست و نهی او نیز از این سفر، باطل می باشد.
 مثال دیگری که مطرح شده، سفر ولد با نهی والدین است که محقق خوئی(ره) فرموده اند آن چیزی که در ادله ثبات است، حرمت ایذاء می باشد. از جمله آیات شریفه ای که می فرمایند: ﴿...فَلا تَقُل لَهُما اُفٍّ وَ لاتَنهَرهُما وَ قُل لَهُما قَولاً کَرِیماً * وَ اخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَهِ وَ قُل رَبِّ ارحَمهُما کَما رَبَّیانی صَغِیراً﴾، [1] دلالت بر این می کنند که گفتن اُف که ایذاء ضعیفی است، منهیٌ عنه می باشد. لذا به مفهوم موافقت و طریق اولی، اذیت های بیشتر نیز قطعاً حرام می باشند. بنابراین ایشان می فرمایند صرف نهی در صورتی که همراه با ایذاء نباشد، موجب حرمت نمی شود و دلیلی بر اطاعت والدین در هر امری، نداریم و فقط درصورتی که اطاعت نکردن آنها مستلزم ایذاء باشد، اطاعت کردن از آنها واجب است.
 سید محسن حکیم(ره) در این بحث می فرمایند امر و نهی والدین دو صورت دارد. اگر امر و نهی والدین به خاطر مصلحت و منافع خودشان باشد، لازم الإطاعه نیست ولی اگر به خاطر رعایت مصالح ولد باشد، لازم الإطاعه می باشد.
  دلیل این تفصیل برای ما معلوم نیست و در ادله، چنین مطلبی بیان نشده است.
 مثال دیگر جایی است که سفر، موجب ضرر به بدن باشد. چون طبق فتوای مشهور، اضرار به نفس حرام می باشد.
  در این مثال هم محقق خوئی(ره) مخالفت کرده و فرموده اند این مصداق نیز کلیت ندارد و ما دلیلی بر حرمت اضرار به نفس نداریم. بلکه طبق آیهﻯ شریفهﻯ ﴿وَ لاتُلقُوا بِأیدِیکُم إلی التَّهلُکَه﴾ [2] هرچیزی که عرفاً مصداق تهلکه است، حرام می باشد. مثل قتل نفس، قطع جوارح و کسی که إذهاب القوه کند که همگی مصداق تهلکه و حرام می باشند. إذهاب القوه یعنی انسان کاری کند که مثلاً قوهﻯ باصرهﻯ او از بین برود و کور شود یا اینکه قوهﻯ ناطقهﻯ او از بین برود و قدرت تکلم خود را از دست بدهد ولو اینکه چشم یا زبان او از بین نرفته باشند. اما اگر کسی کاری کند که ضرر جزئی به نفسش وارد شود، مثلاً سرما بخورد یا تب کند، دلیلی بر حرمت چنین اضراری وجود ندارد. به نظر ما نیز مطلب محقق خوئی(ره) صحیح است و اضرار جزئی حرام نمی باشد و گرنه لازم می آید هرکاری که باعث صدمهﻯ جزئی به بدن باشد، مثل سینه زنی یا زنجیر زنی برای امام حسین(ع) نیز حرام باشد. پس فقط مراتب عالیهﻯ اضرار به نفس حرام می باشد و نسبت به مراتب نازله، دلیلی بر حرمت وجود ندارد.
 مثال دیگر برای سفر حرام، سفری است که فی نفسه مرجوح است و ترک آن رجحان دارد و انسان نیز نذر می کند که آن سفر را ترک کند. دراینصورت رفتن به آن سفر، از جهت نذر بر ترک آن، حرام است و نماز او در این سفر، تمام می باشد.
 بررسی مصادیق سفر حرام درصورتی که غایت سفر، حرام باشد:
 درصورتی که ذات سفر، حرام نباشد بلکه غایت و هدف از آن سفر، فعل حرامی باشد، بازهم نماز، تمام است. از جمله مصادیق چنین سفری، سفر برای قتل نفس محترمه یا سفر برای سرقت یا زنا یا سفر برای اعانهﻯ ظالم می باشد. برخی از علما پیرامون جایی که سفر برای اعانهﻯ ظالم باشد، حاشیه زده و فرموده اند سفر برای اعانهﻯ ظالم، در صورتی که اعانهﻯ او در ظلمش محسوب شود، موجب تمام بودن نماز می شود نه به صورت مطلق.
 اما در آیهﻯ شریفه ای که می فرماید ﴿وَ لاتَرکَنوا إلی الَّذینَ ظَلَموا فَتَمَسَّکُمُ النّار﴾ [3] ، «رکون» به معنای «أدنَی المِیل» می باشد. یعنی نباید نسبت به ظالم کمترین میل و علاقه ای از خودتان نشان دهید. به نظر ما این تعبیر، اطلاق دارد. همچنین ادله و روایاتی که مربوط به اعانهﻯ ظلمه هستند، بسیار زیاد می باشند و از همگی آنها نیز اطلاق استفاده می شود. لذا به نظر ما احتیاط در ترک اعانهﻯ ظلمه به صورت مطلق می باشد. همچنین اگر کسی بخواهد در سفری، مال مردم را به صورت ظالمانه بگیرد، قطعاً سفر او حرام است.
 ادلهﻯ تمام بودن نماز مسافر در سفر حرام:
 از جمله ادله ای که دلالت بر تمام بودن نماز مسافر در سفر حرام می کند، صحیحهﻯ عمّار بن مروان است که می فرماید «قالَ سَمِعتُه یَقُول: مَن سافَرَ قَصَّرَ وَ أفطَر إلّا أن یَکونَ رَجُلاً سَفَرُه إلی صیدٍ، أو فی مَعصِیَهِ الله، أو رَسُول لِمَن یَعصِی الله، أو فی طَلَبِ عَدُوٍّ أو شَحناءٍ أو سَعایَهٍ أو ضَرَرٍ عَلی قَومٍ مِن المُسلِمینَ». [4] این صحیحه شامل هر دو صورت سفر حرام می شود. چرا که می فرماید «أو فِی مَعصِیَهِ الله» که مراد از آن، سفری است که نفس سفر، حرام می باشد. همچنین می فرماید در سفری که برای سعایه یا ضرر زدن بر قومی از مسلمین باشد نیز نماز، تمام است که مراد از آن، سفری است که غایتش حرام می باشد. دلیل دوم، موثقهﻯ سماعه است که می فرماید «قال سَألتُهُ عَنِ المُسافِر _إلی أن قال_ وَ مَن سافَرَ قَصَّرَ الصَّلاه وَ أفطَر إلّا أن یَکونَ رَجُلاً مُشَیَّعاً (لِسُلطانِ الجائِر) أو خَرَجَ إلی صِیدٍ أو إلی قَریَهٍ لَه تَکونُ مَسیرَه یَومٍ یَبِیت إلی أهلِه لایُقَصِّر و لایُفطِر» [5] این روایت نیز دلالت بر تمام بودن نماز در سفری که اهداف و غایات حرام در آن وجود دارد، می کند.
 دلیل سوم، موثقهﻯ عبید بن زراره است که می فرماید «قالَ سَألتُ أبا عَبدِالله (علیه السلام) عَن الرَّجُل یَخرُجُ إلی الصِّید أیُقَصِّر أو یُتِم؟ قال: یُتِم، لِأنَّه لَیسَ بِمَسِیرِ حَقٍّ». [6] در این موثقه، حضرت برای تمام بودن نماز، علت عامی بیان کرده و فرموده اند به دلیل اینکه مسیر او، مسیر حقی نیست. پس از آنجا که العِلَّهُ تُعَمِّمُ وَ تُخَصِّصُ، حکم شکسته بودن نماز، دائر مدار این است که مسیر، مسیر حقی باشد. لذا اگر نفس سفر، حرام باشد یا غایت آن، امر حرامی باشد، چنین سفری، سفر باطل است و نماز، تمام می باشد. این روایت، معتبر است هرچند در سلسه سند او چند نفر وجود دارند که فطحی هستند لکن این روایت، موثقه است. بنابراین این سه روایت، نصوصی هستند که دلالت بر تمام بودن نماز در سفر حرام می کنند و با وجود این ادله، نیازی به مباحث اصولی در رابطه با حرمت مقدمهﻯ حرام نداریم.
 البته این ادله، نسبت به سفری که عمل حرامی مثل غیبت، خود به خود در آن اتفاق می افتد دلالتی ندارند و فقط شامل سفری می باشند که غایت آن، عمل حرامی است.
 [2258] مسأله 27: إذا کانَ السَّفَرُ مُستَلزِماً لِتَرکِ واجِبٍ کَما إذا کانَ مَدیُوناً وَ سافَرَ مَعَ مُطالِبَهِ الدُّیّان وَ إمکانِ الأداءِ فِی الحَضَرِ دُونَ السَّفَرِ وَ نَحوِ ذلِک، فَهَل یُوجِبُ التَّمام أو لا؟ الأقوی التَّفصِیل بَینَ ما إذا کانَ لِأجلِ التَّوَصُّل إلی تَرکِ الواجِبِ أو لَم یَکُن کَذلِک، فَفِی الأوَّل یَجِبُ التَّمام دُونَ الثَّانِی لکِن الأحوَطُ الجَمعُ فِی الثَّانِی.
 سفر حرامی که غایت آن، ترک واجب باشد:
  این مسأله مربوط به جایی است که غایت سفر، فعل حرامی نباشد بلکه غایت سفر، ترک واجبی باشد. مثل کسی که دین مؤجّل بر گردن او باشد و طلبکارها نیز دینشان را طلب کنند. ادای چنین دینی، واجب فوری و مضیّق می باشد و اگر او در این شرایط بخواهد به سفر برود، مرحوم سید(ره) می فرمایند نسبت به تمام یا شکسته بودن نمازش، تفصیل وجود دارد. بدین صورت که اگر به خاطر فرار از دین و به هدف ترک واجب بخواهد به سفر برود، أقوی این است که نمازش تمام است. اما اگر هدف او از رفتن به سفر، امور مباح دیگری باشد که ربطی به فرار از دین ندارند لکن در ضمن آن سفر، از دست طلبکارها نیز نجات پیدا می کند، دراینصورت نمازش شکسته است. به نظر ما نیز تفصیل مرحوم سید(ره) بین جایی که ترک واجب، غایت سفر باشد و جایی که ترک واجب، غایت سفر نباشد، تفصیل خوبی است. چون ترک واجب فوری، معصیت خدا می باشد و تفاوتی با فعل حرام ندارد. پس اگر فرار از دین، غایت سفر باشد، همانند جایی که فعل حرام، غایت سفر است، نماز تمام می باشد. دلیل این مسأله این است که آن شخص، اگر در حضر باشد، توانایی پرداختن و نپرداختن دین را دارد. اما با سفر رفتن، توانایی و امکان اداء دین را از خودش سلب می کند و سلب قدرت کردن انسان از خودش نسبت به عمل واجب متعیّنی، جایز نمی باشد هرچند پس از سلب قدرت، تکلیف از او ساقط می شود. مثل اینکه انسان، توانایی طهارت با آب را داشته باشد اما خودش آب را بریزد و قدرت بر صلاه با طهارت مائیه را از خودش سلب کند. در اینصورت هرچند پس از ریختن آب و عاجز شدن او از انجام طهارت مائیه، تکلیف کردن او به عمل غیر مقدور، قبیح است لکن سلب قدرت کردن او از خودش، موجب حرمت عمل و مستحق معصیت شدن او می شود. بنابراین حرمت عمل او از باب قاعدهﻯ الإمتِناعُ بالإختِیار لایُنافِی الإختِیار می باشد لکن همانطور که محقق خوئی(ره) فرموده اند و ما نیز از ایشان تبعیت می کنیم، الإمتِناعُ بالإختِیار لایُنافِی الإختِیار عِقاباً وَ إن کانَ یُنافِیه خِطاباً. یعنی اگر انسان قدرت اولیه به امتثال داشته باشد و با دست خودش، خودش را عاجز کند، از مصادیق قاعدهﻯ الإمتِناعُ بالإختِیار می شود و از بابت عقاب، با چنین انسانی معاملهﻯ انسان مختار می شود. چراکه تفویت غرض الزامی مولا کرده و مستحق عقلاب است. اما در حالی که عاجز است، به او امر به وضو و طهارت مائیه نمی شود و چنین امری از او ساقط است. پس نفس خطاب و امر، از او ساقط می شود لکن عقاب آن، از جهت تفویت غرض ملزم که امر قبیحی است، باقی می باشد. در ما نحن فیه نیز انسانی که در حضر است، تمکن از ادای دین دارد لکن با رفتن به سفر، خودش را از امتثال این واجب، عاجز می کند و در اینصورت خطاب وجوب اداء دین نسبت به او ساقط می شود. چراکه در حال سفر، عاجز از اداء دین است. اما عقاب آن باقی است. چون اختیاراً از خودش تفویت قدرت کرده است.
  والسلام


[1] - سوره اسراء آیه23 و 24.
[2] - سوره بقره آیه 195.
[3] - سوره هود آیه 113.
[4] - الوسائل 8 : 476 / أبواب صلاه المسافر ب8 ح3. الفقیه 2 : 92 / 409.
[5] - الوسائل 8 : 477 / أبواب صلاه المسافر ب8 ح4.
[6] - الوسائل 8 : 479 / أبواب صلاه المسافر ب9 ح4.