درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1400/09/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الطهارة/وضو/نواقض وضو

پنجم: ما یزیل العقل

عرض شد که [دلیل این مورد اجماع است و اما] استفاده آن، از روایات خیلی مشکل است. روایاتی که موهم دلالت هستند را بررسی می‌کنیم.

یکی از آنها صحیحه زراره است که حضرت(ع) فرمود: "و النوم حتی یذهب العقل"[1] ؛ یعنی خواب تا آنجایی که عقل آدم از کار بیافتد، مبطل وضوست. آیا این روایت دلالت دارد بر اینکه هر مزيل عقلی [ولو از غیر نوم] مبطل وضوست؟ شمول حدیث برای مواردی مانند اینکه عقل بخاطر اغما یا سکر یا جنون، از کار بیافتد، مشکل است؛ چون خصوص نوم را به "حتی یذهب العقل" مغیا کرده است. البته منظورش هر نومی نیست و نوم خفيف را شامل نمی شود. بلکه منظورش نوم سنگینی است که بر عقل آدم اثر بگذارد و عقلش را راکد کند و سلولهای مغزی به خواب بروند و از دنیا و مافیها راحت شوند. در این صورت است که وضو باطل می شود. در هر حال روایت به لسان اگر به لسان تعلیل نیامده. تا بگوییم، "العلة تعمم و تخصص". بلکه به لسان ذکر غایت خاص آمده و غایت، تعمیم و تخصیص نمی دهد.

حسنه عبدالله بن مغيره از امام رضا(ع) را هم داریم که می فرماید: "وَ عَنِ الْمُفِیدِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَةِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالا (این دو نفر سوال کردند) سَأَلْنَا الرِّضَا ع عَنِ الرَّجُلِ یَنَامُ عَلَی دَابَّتِهِ فَقَالَ إِذَا ذَهَبَ النَّوْمُ بِالْعَقْلِ فَلْیُعِدِ الْوُضُوءَ."[2]

حضرت(ع) در این روایت، شرط کرد که اگر خوابش سنگین شده تا جایی که عقلش کار نمی کند، وضو را باید إعاده کند. اما اگر نوم، خفيف بوده و در آن حد نبوده است، وضو صحيح است. حالا آیا می توانیم از این روایت استنباط کنیم که به هر صورتی که عقل آدم از کار افتاد، وضویش باطل است؟ این روایت، به لسان قضیه شرطيه است. در روایت قبل، غایت بود و در این روایت، قضیه شرطیه است؛ چون دارد که "إِذَا ذَهَبَ النَّوْمُ بِالْعَقْلِ" که قضیه شرطیه است و تعمیم و تخصیص نمی دهد و به مورد خودش اختصاص دارد. آن جایی که تعمیم و تخصیص می دهد، تعلیل است؛ مثل "لا تاکل الرمان لانه حامض" که در این مورد می توانیم به غیر رمان تعدی کنیم. اما اگر گفت: "لا تاکل الرمان اذا کان حامضا"، تاثیری ندارد. اینجا دلالت قضیه شرطیه وجود دارد و تعلیلیه نیست. اگر تعلیلیه بود، باید می‌گفت "لأنه"؛ اما اگر گفت "اذا کان" و به قضیه شرطیه تبدیلش کرد، دیگر دلالت ندارد. یا اگر قضیه غائیه بود و گفت: "حتی یکون حامضا"، باز هم فایده ندارد و باید حتما به لسان تعلیل باشد.

استدلال شیخ طوسی(ره) بر ناقضیت هر مزیل عقل

از شیخ طوسی(ره) ظاهرا در تهذیب نقل کرده اند که برای ناقضیت هر مزیل عقلی، به روایت معمر بن خلاد استدلال کرده است که چنین می فرماید:

"مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَمَّرِ بْنِ خَلَّادٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ بِهِ عِلَّةٌ (مرضی داشت) ... فَرُبَّمَا أَغْفَی (در اصطلاح عربی به معنی چرت زدن است) وَ هُوَ قَاعِدٌ عَلَی تِلْکَ الْحَالِ قَالَ یَتَوَضَّأُ ..." [3]

شیخ طوسی(ره) "اغفی" را به اغما معنی نموده است.[4] ما احتمالی می دهیم که چون میم و فاء، در خط عربی قدیم، مثل هم نوشته می شدند و نقطه گذاشتن، رسم نبوده است، لهذا شیخ(ره) این کلمه را "اغمی" خوانده است؛ نه اینکه "اغفی" به معنای "اغمی" است. چون "اغفی" از ماده "غفوة" است و وقتی "غفی" در زبان عربی می گوییم، یعنی چرت زد. اما دیگران برای این کلمه نقطه گذاشته و به اغفی تبدیلش کرده اند. اگر اغفی باشد، به معنای چرت زدن است.

حضرت(ع) در ادامه روایت فرمود که بايستی تجدید وضو کند. در ادامه روایت چنین آمده است:

"قُلْتُ لَهُ إِنَّ الْوُضُوءَ یَشْتَدُّ عَلَیْهِ لِحَالِ عِلَّتِهِ (وضو بر او سخت است؛ چون که مریض است و نمی تواند هر دم وضو بگیرد) فَقَالَ إِذَا خَفِیَ عَلَیْهِ الصَّوْتُ فَقَدْ وَجَبَ عَلَیْهِ الْوُضُوءُ وَ قَالَ یُؤَخِّرُ الظُّهْرَ وَ یُصَلِّیهَا مَعَ الْعَصْرِ یَجْمَعُ بَیْنَهُمَا وَ کَذَلِکَ الْمَغْرِبُ وَ الْعِشَاءُ.[5] (معلوم است که این مربوط به چرت است. اغما ربطی به این ندارد. این همان حالت خواب است که اگر خفیف است و بر سمع، غالب نشده، وضو صحيح است و اگر بر سمع غالب شد، وضو باطل است. حضرت(ع) این چنین، تفصیل داده است.)

سوال و جواب: اگر بیهوش شود از مرکب به پایین می افتد و به اجداد صالحینش ملحق می شود!! این همان چرت است که بر مرکب، بر او عارض می شود. اغفی هم به معنی چرت زدن است و این معنا مناسب اینجاست. اما اگر مرضش به قدری شدید باشد که بیهوش شود، چطور می تواند بر مرکب، خودش را بگیرد؟ پس اگر به معنای اغما بگیریم، خیلی بعید است. آدم بیهوش را به تنهایی بر الاغ نمی گذارند. اگر از هوش رود، می افتد و می میرد.

سوال و جواب: اینکه می گویید در حال سکته چنین حالتی پیش می آید، زمان امام صادق(ع) چنین مرض هایی نبود و این از مرض های مستحدثه است که سکته می کنند و نصف بدنشان فلج می شود. این را هم توجه داشته باشید و بیشتر بر آن تامل کنید. بسیاری از مرض هایی که الآن رايج هستند، نعوذ بالله از علائم آخر الزمان و مستحدثند. اینها مثلا 70 یا 80 سال پیش، رایج نبود. البته مرض های دیگری مثل طاعون و وبا بود؛ اما مرضی مثل سرطان نبود.

پاسخ به استدلال شیخ طوسی(ره)

اینجا هم به شیخ(ره) جواب دادیم که این استدلالشان به هیچ وجه درست نیست. اولا "اغفی" به معنی چرت زدن است. شیخ(ره) می خواسته که به معنی اغما بگیرد تا بگوید زوال عقل است و چون زوال عقل است و حضرت(ع) فرموده که با اغما وضو باطل است، معلوم است که هر زوال عقلی به هر صورت، وضو را باطل می کند. جواب ما این است که "اغفی" از ماده "غفوة" و به معنی چرت زدن است و ربطی به اغما ندارد.

از طرف دیگر "اذا خفی علیه الصوت" چه ربطی به اغما دارد؟ این حالت، مربوط به خواب است. خواب است که گاهی سبک است و در آن صدایی شنیده می شود و گاهی سنگین است و در آن صدایی شنیده نمی شود. اما اگر شخصی به حالت اغما رفت، دو حالت ندارد که بگوییم صدایی می شنود یا نمی شنود. انسان در حالت اغما، قطعا صدایی نمی شنود. بنابراین با استدلالات شیخ(ره) مخالفیم.

نظر نهایی در محل بحث

نتیجه اینکه به بیان مستمسک برمی گردیم که فرمود: عمده دلیل بر مورد پنجم که زوال عقل باشد، ضرورت مساله و اجماع اصحاب است. فقها این مورد را بدیهی حساب کرده اند و در آن تردید نکرده اند. این دلیل اصلی است و مستمسک هم این را فرموده است. خدا رحمت کند حاج آقا رضا همدانی را که ایشان هم فرموده است: "فالإنصاف أنّه قلّما يوجد في الأحكام الشرعية مورد يمكن استكشاف قول الإمام عليه‌السلام ، أو وجود دليل معتبر من اتّفاق الأصحاب مثل المقام."[6] يعنی خیلی کم اتفاق می افتد که ما از بابت اجماعات و مانند آن، به نظر معصوم(ع) علم پیدا کنیم. اجماعات در مورد محل بحث، به قدری قوی اند که یا به وجود یک دلیل معتبر یا به خود قول معصوم (ع) علم، حاصل می شود.

محقق خویی(ره) که در این مسائل خیلی سخت گیر هستند، فرموده است:

"العمدة فی المسألة تسالم الأصحاب و الاجماعات المنقولات عن جمع غفیر. نعم توقّف في ذلك صاحبا الحدائق و الوسائل."[7]

صاحب حدائق و صاحب وسائل، در این مساله، تردید کرده اند. ولی محقق خویی(ره) می فرماید که هیچ اعتباری به تردید این دو نفر نیست و مساله نزد ذوق فقها، بدیهی است. بنابراین آقای خویی(ره) هم می فرماید که هیچ شک و شبهه ای در این مطلب نیست. اما دلالت روایات ناقص بود و روایات، دلالتی نداشتند. بنابراین مستند ما همان اجماعات منقوله و تسالم أصحاب و بدیهی بودن مسأله در نظر فقهاست.


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج1، ص249، أبواب نواقض الوضوء، باب2، ح2، ط آل البيت.
[2] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج1، ص252، أبواب نواقض الوضوء، باب3، ح2، ط آل البيت.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج1، ص257، أبواب نواقض الوضوء، باب4، ح1، ط آل البيت.
[4] تهذيب الأحكام، شيخ الطائفة، ج1، ص9.
[5] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج1، ص257، أبواب نواقض الوضوء، باب4، ح1، ط آل البيت.
[6] مصباح الفقيه، الهمداني، آقا رضا، ج2، ص28.
[7] موسوعة الامام الخوئي، الخوئي، السيد أبوالقاسم، ج4، ص445.