درس خارج فقه استاد موسوی جزایری

1400/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: کتاب الطهارة/وضو/غایات وضو

صحت یک وضو با چند غایت

در اینجا بد نیست که بحث اجتماع غایات را بگوییم. در مورد غایات وضو گفتیم که غایات واجبه و مستحبه ای داریم. حالا یک بحث این است که اگر انسان یک وضو را برای چند غایت بگیرد و مثلا با این وضو هم می خواهد نماز واجبش را بخواند و هم مسجد برود و هم قرائت قرآن کند، اشکالی ندارد. در اینجا برای هر کدام به تنهایی وضوی جدایی نگرفته است؛ بلکه یک وضو برای همه اینها گرفته است به طوری که یک یک آنها داعی باشند. اجتماع علل متعدده بر معلول واحد، اشکالی ندارد. در اینجا به هر صورتی که نیت کند، اشکالی ندارد؛ یعنی یک مرتبه مثل اجتماع علل مستقله بر معلول واحدند که هر کدام می توانند علیت جداگانه ای داشته باشند و این عیبی ندارد. یا اینکه مجموع من حيث المجموعشان این اثر را دارد؛ مثلا فرض کنید که قرائت قرآن به تنهایی، برای وضو گرفتن وادارش نکرده است؛ بلکه به اضافه رفتن مسجد و چیزهای دیگر بوده است‌؛ یعنی همه آنها باهم منشأ شده اند که این وضو را بگیرد. اگر این طور باشد، بازهم اشکالی ندارد. برای اینکه وضوی صحیحی دارد می گیرد و غَسلتان و مَسحتان را انجام داده است.

قصد قربت در یک وضو با غایات متعدد

مسأله عمده، قصد قربت است. آیا قصد قربت در اینجا که آدم چند نیت با هم دارد و به خاطر مجموعشان وضو می گیرد، حاصل می شود ؟ بله؛ چه اشکالی دارد. قصد قربتی که در هر عمل عبادی صحیح است، این طور بیان شده است که "یأتی بذلک العمل بنية صالحة یقصد بها ربه"؛ یعنی نیت صالح و خیری است که هدفش تقرب به خداست و این نیت در اینجا هست. وقتی آدم وضو را برای همه این کارها می گیرد، بالاخره این نیت صالح را دارد. همچنین "یقصد بها ربّه" یعنی انجام این عمل برای خدا هم محقق شده است. بنابراین جسم عمل، کامل است و روحش هم که قصد قربت است، حاصل شده‌ است. پس این وضو صحيح است. در نتیجه، اجتماع غایات به هر صورتی که باشد، مانع ندارد.

سوال: اگر از باب اجتماع علل باشد، باید دلیل خاص داشته باشد، چون اصل این است که هر سببی، مسببی دارد.

جواب: در اینجا قصد قربت برای این یک وضو حاصل شده است و همین یکی صحیح است. اگر آدم یک وضوی صحیح داشت، کافی است؛ چون طهارت حاصل و حدث هم برطرف شد. وقتی آدم محدث نیست و طاهر شده است، هر کاری را می تواند با آن انجام دهد و دستش باز است؛ چون متطهر است و حدث او رفع شده است. بنابراین منتظر چیز دیگری نیستیم. انسان، نماز یا قرآن یا هر کار دیگری بخواهد بکند، می تواند.

سوال و جواب: بحث غسل، چیز دیگری است. اگر یک غسل واحد به نیت جميع بیاورد، صحيح است. ولی این بحث دیگری است و الآن بحث ما در وضوست. وضو هم این چنین است. یعنی اگر یک وضو بگیرد و بخواهد در مسجد داخل شود، قرآن قرائت کند، زیارت امام(ع) را انجام دهد و نماز بخواند، هیچ مانعی ندارد و همه اینها را می تواند انجام دهد.

سوال و جواب: بقیه هم نباشد، همین کافی است؛ برای اینکه وقتی انسان یک وضوی صحیح به دست آورد، طهارت حاصل می شود و حدث هم مرتفع است. بنابراین هر کاری که بخواهد بکند، می تواند بکند. کارهای مستحب را هم می تواند انجام دهد.

صحت وضو برای رفع حرمت و ادله آن

بحث دیگر اين است که گاهی بعضی غایات وضو برای رفع حرمتند. مثلا مسح کتابت قرآن از آدمی که وضو ندارد، حرام است‌؛ ولی اگر وضو گرفت، می تواند قرآن را مس کند. یا مثلا اگر آیه یا کلمه ای و حتی حرف واحدی از قرآن بدون وضو مس شود، حرام است. حتی بعضی حروفی که نوشته می شوند؛ ولی خوانده نمی شوند. مثلا در "قالوا" که در آن بعد از واو جمع، معمولا الفی می نویسند که نوشته می شود ولی خوانده نمی شود، مسح این هم حرام است؛ چون جزء قرآن است. اما مسّ ما بین السطور که در آن چیزی نوشته نشده است، اشکالی ندارد.

از ادله این مساله، اجماعی است که داریم. این اجماع، از کتاب مختلف علامه(ره) و ظاهر کتاب «بیان» شهید اول و تفسیر تبیان شيخ طوسی، به دست می‌آید. همچنین روایت ابو بصیر که معتبر است می فرماید:

مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَمَّنْ قَرَأَ فِی الْمُصْحَفِ وَ هُوَ عَلَی غَیْرِ وُضُوءٍ قَالَ لَا بَأْسَ وَ لَا یَمَسَّ الْکِتَابَ.[1]

یعنی خواندن قرآن، اشکالی ندارد؛ اما دستش به خط قرآن نباید برسد. به این مضمون روایات متعدد داریم. پس مساله مسلم است.

بعضی راجع به این مطلب به آیه شریفه ﴿لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾[2] استدلال کرده، گفته اند که به مقتضای این آیه، اگر شخصی وضو ندارد، نباید به خط قرآن دست بزند. لکن قدری در دلالتش مناقشه هست‌؛ چون که لا، لای نهی نیست؛ بلکه لای نفی است. "لا یمسه" انصراف دارد به اینکه کسانی که از رذائل اخلاقی مطهّرند، می توانند حقایق قرآن را لمس کنند و دیگران نمی توانند. این معنا به نظر قوی است. پس طبق این معنا نمی توانیم استدلال کنیم. اما در خبر ابراهیم بن عبدالحمید، حضرت(ع) فرموده که بی وضو دستت را به قرآن نزن و به آیه "لا یمسه الا المطهرون" استشهاد نموده است.[3] ما در آیات قرآن، خیلی داریم که معنای جامع و کلی ای اراده می شود که قابل صدق بر موارد متعدد است. پس اگر این آیه را هم به روح قرآن و هم به خط قرآن حمل کنیم، اشکالی ندارد و امکان دارد. پس دیگر بحثی در این نیست.

این مطلب در اینجا و در باب جنابت و باب حیض هم آمده است. زنی که حائض است نباید به خط قرآن دست بزند و از این بابت بحثی نداریم. غرض این است که فرقی ندارد چه حدث، حدث اصغر یا حدث اکبر باشد.

حرمت مسّ اسم جلاله، انبیاء، ائمه (علیهم السلام) و حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) بدون وضو

بحث دیگری که داریم راجع به اسم جلاله است که بازهم مسّش بدون وضو حرام است. اسماء انبیاء را هم ملحق کرده اند. همچنین اسماء ائمه (ع) و علی الاحوط نام صديقه طاهره (سلام الله علیها) هم ملحقند. در باب حدث اصغر هر چه فحص کردیم، روایتی پیدا نکردیم. اما در باب جنابت و باب حیض روایت داریم. در باب هجدهم از ابواب جنابت، روایت دارد که اگر دراهم و دنانيری هست که لفظ جلاله روی آنها نوشته شده، دستش را بدون وضو به آنها نباید بزند. این روایت هم معارضی دارد که می فرماید اشکال ندارد. شیخ طوسی (ره) فرموده است که دراهم مختلفند و روایاتی که می فرمایند مسّ این سکه ها جایز است، به دراهم و دنانيری ناظرند که لفظ الله روی آنها منقوش نشده است. در این روایات از دارهم و دنانير سؤال شده است و حضرت(ع) فرموده که عيب ندارد. اما آن روایاتی که می فرمایند مس سکه ها جایز نیست، بر سکه هایی حمل کرده که لفظ الله روی آنها باشد یا اینکه اگر لفظ الله هست، از قسمتی بخواهید آنها را بگیرید که لفظ الله را مس نکنید. این هم قابل حمل است. شیخ طوسی(ره) این را فرموده است. روایتی که فرموده نباید مس کنی، موثقه عمار و سندش معتبر است. پس این را راجع به اسم جلاله داریم.

در رابطه با حائض در باب 37 از ابواب حیض روایاتی داریم که راجع به تعویذ است. در آن روایات آمده که اگر حائض یک تعویذی را به گردنش بیاندازد، اشکال ندارد؛ اما نباید به بدنش برسد.[4] این تعویذها ممکن است که آیات قرآن یا دعا باشند که حضرت(ع) فرمود به بدنش اصابت نکند. بنابراین نسبت به حدث اکبر، چه جنابت و چه حیض باشد، دلیل و روایت داریم. این روایت، بیشتر مربوط به لفظ جلاله است و اما راجع به انبیاء و ائمه(ع)‌، فقها آنها را ملحق کرده و فرموده اند که چون احترامشان واجب است از این جهت، علی الاحوط این کار را نکند.


[1] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج1، ص383، أبواب الوضوء، باب12، ح1، ط آل البيت.
[2] واقعه/سوره56، آیه79.
[3] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج1، ص384، أبواب الوضوء، باب12، ح3، ط آل البيت.
[4] وسائل الشيعة، الشيخ الحر العاملي، ج2، ص342، أبواب الحیض، باب37، ح1، ط آل البيت.