درس تفسیر ملاصدرا استاد مرتضی جوادی آملی

1403/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : تفسیر ملاصدرا/ سوره مبارکه واقعه/

 

قوله عزّ اسمه:

﴿ثُلَّةٌ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ قَلِيلٌ مِنَ الْآخِرِين﴾.

بعد از اينکه روشن شد که سوره مبارکه «واقعه» يک سوره مختصي است در باب قيامت و اصل قيامت کيفيت تحقق قيامت حضور افراد در قيامت مراتب و مراحلي که افراد در قيامت دارند کيفيت عقاب کيفيت ثواب نوع عقاب نوع ثواب عمده مباحثي که مربوط به قيامت است در سوره مبارکه «واقعه» مطرح است. حالا إن‌شاءالله تا توفيق الهي و عنايت الهي که اينها خوانده بشود و إن‌شاءالله ما هم اين باور و اين اطمينان در ما تقويت بشود و آنچه را که به لحاظ ادراکي و معرفتي هست حاصل بشود و بعد هم ايمان و إن‌شاءالله عمل صالح.

در باب تقسيم افراد در قيامت فرمودند که ﴿و کنتم ازواجاً ثلاثة﴾ شما انسان‌ها به سه دسته تقسيم مي‌شويم. ﴿فأصحاب الميمنة ما اصحاب الميمنة﴾ اين يک دسته ﴿و اصحاب المشئمة ما اصحاب المشئمة﴾ اين هم دسته دوم ﴿و السابقون السابقون اولئک المقربون في جنات النعيم ثلة من الأولين و قليل من الآخرين﴾ خيلي شسته و رُفته و نظم و ترتيب، مشخص است که افراد در قيامت به اين سه دسته تقسيم مي‌شوند.

هر کدام از اينها هم احکامي دارند و اوصافي دارند که در اين سوره راجع به آن صحبت مي‌شود ما اگر به لطف الهي روي اين سوره تمرکز کنيم و جهات متعددي که هست اين را در حقيقت واقعاً دسته‌بندي کنيم و بگوييم که اطوار قيامت و شؤونات قيامت و احکام و اوصاف قيامت اسماء قيامت همه و همه در حقيقت در يک مجموعه بخواهد جمع بشود که به اصطلاح يک تفسير موضوعي در باب قيامت بخواهيم داشته باشيم با محوريت اين سوره امکان‌پذير است چراکه از آغاز اين آيه تا آيه پاياني همه آيات مربوط به قيامت است و الغير. هيچ بحث ديگري در اين نيست. اطواري که در قيامت است و شؤوناتي که براي آن است.

در ابتدا بعد از اينکه افراد را به سه دسته تقسيم کردند و فرمودند ﴿کنتم ازواجاً ثلاثة﴾ راجع به هر کدام هم إن‌شاءالله بحث‌هاي مفصل‌تري خواهند داشت کما اينکه در پايان سوره هم باز يک اشاره‌اي به همين سه قسم دارند. ما اکنون در فضاي مقربين و احکام مقربين هستيم دو سه تا حکم از احکام مقربين را ياد فرمودند. يکي اين است که اصلاً شما مقربين را به چه مي‌شناسيد؟ مقربين چه اوصافي دارند؟ مقربين به جهت اينکه قرب جوار پيدا کردند احکامشان احکام الهي است يعني محکوم‌اند به حکم اله در مقام فعل. رضايت الهي سخط الهي قدرت الهي علم الهي اراده الهي حيات الهي، همه و همه الآن در باب مقربين هستند اوصاف ديگري نگذاشتند اصلاً اصحاب يين يک وصف است اصحاب شمال يک وصف است مقربين به جهت قرب جواري که پيدا کردند محکوم‌اند به احکام الهي، در مقام فعل، لذا شما ملاحظه بفرماييد وقتي خدا مي‌خواهد راجع به اينها سخن بگويد منصب مي‌کند به خودش وجه الله، نور الله، جنب الله، اينها همه جهاتي است که مربوط به خودش مي‌شود «من يطع الرسول فقد اطاع الله» همه در اين است.

پس اولين ويژگي مقربين اين است که اينها از خود هيچ چيزي ندارند هر چه که دارند در جوار قرب حق يافتند. هر چه اين جوار بيشتر و اين قرب نزديک‌تر باشد برسد به مقام «أو أدني» طبيعي است که احکام الهي بر آنها بيشتر جاري است. «کنت سمعه، کنت بصره، کنت لسانه، کنت يده» اين است. اين حديث قرب فرائض و قرب نوافل که ما نمي‌دانيم چه دريايي از هر معرفت دارد داخلش. خيلي ما از آن غافل هستيم. «لا يزال عبدي المؤمن يتقرب إلي بالنوافل حتي أجعله» خيلي است خيلي است اين مسئله «يا الله» اين انسان به کجا مي‌رسد که خداي عالم اين قدر به او اعتنا مي‌کند. گاهي وقت‌ها بنده راجع به اين مسئله، يک گفتگوي بين خداي عالم با شيطان حالا يک وقتي آدم قرآن را به عنوان يک امر تعبدي مي‌خواند خيلي اين شيطان چه‌جور توانسته اين‌جور با خدا احتجاج بکند؟ و معاذالله حالا نمي‌گوييم مثلاً براي حق سبحانه و تعالي مسئله ايجاد بکند! ولي بالاخره يک چالش جدي در نظام معرفتي شکل گرفت. برخي‌ها که مي‌گويند اصلاً شايد در اين کليپ‌ها هم ديده باشيد که به هر حال شيطان کاري که کرد گفت من براي غير تو عبادت نمي‌کنم براي غير تو سجده نمي‌کنم. اين خيلي ادعاي بزرگي است و مهلتي که خدا به شيطان داده اصلاً خدا کجا شيطان يک ذره‌اي در مقابل لايزال هستي است و شمرده نمي‌شود. اما چه چيزي خدا در شيطان قرار داد که بتواند شيطان با خدا محاجه بکند و اين‌جور اعتراض بکند معاذالله و «أبي و استکبر و کان من الغالي» بشود؟ اين خيلي است.

فلسفه اينکه خداي عالم همگان را خاضع درگاه وجود انسان کرد و گفت که «فقولوا له ساجدين» خيلي است اين قصه يعني چه؟ ما درکمان از اين مسائل خيلي محدود است «فقول له ساجدين» اين آن دمشي که خداي عالم در وجود انسان کامل داشت حقيقت آدميت يا حقيقت ... و امثال ذلک اين خيلي بايد عظيم باشد. ولي به هر حال اين مسائل فکر نکنم که چالشي براي حق سبحانه و تعالي در مدار هسيت وجود داشت مگر چالش شيطان. البته اين چالشي که مي‌گوييم به اعتبار خودمان مي‌گوييم و الا حق سبحان و تعالي قدرت علي الاطلاق است علم علي الاطلاق است حيات علي الاطلاق است ولي اين در مقام فعل است. در مقام ذات و اوصاف ذاتيه کاري نداريم. در مقام فعل چنين چالشي ايجاد شد. خدا دستور داده، و يک نفري آمده گفته که نه، من انجام نمي‌دهم. من تابع تو هستم هر چه بفرماييد تو هزار سال چند هزار سال عبادت تا ابد هم عبادت مي‌کنم براي تو خاضع هستم تو حقّت است امام انسان حقّش نيست! «خلقته من تراب و خلقتني به نار» آتش از .. اين‌جور توهمات هم بود! کار عظمي است انصافاً. خيلي جدي است. يعني مثلاً اگر کسي بخواهد اين مسئله را به عنوان يک مسئله آفرينش به زير سؤال ببرد و بررسي بکند نه اينکه زير سؤال ببرد! بررسي بکند يعني چه؟ يعني يک نفر به يک قدرتي برسد در مقابل آن حقيقت لا يتناها آن کسي که «لا شيء» است بيايد و چنين حرفي بزند و امثال ذلک.

حالا کار داريم با اين بحث‌ها ما بايد چالش را به ذهن بياوريم اشکالات را به ذهن بياوريم و برويم به سراغ جوابش. يعني چه که حق سبحانه و تعالي چنين اتفاقي در نظام هستي او بخواهد بيافتد؟

پرسش: ...

پاسخ: بله داشته، ولي باز آن کسي که به چالش کشيده حضرت آدم را همين شيطان بود و ابليس بود. خداي عالم ... به هر حال مسئله ﴿کنتم ازواجا ثلاثه﴾ اين سه دسته که يک دسته اصحاب ميمنه‌اند دسته‌اي اصحاب مشئمه‌اند دسته‌اي مقربين هستند پس اولين حکمي که براي مقربين روا داشته خداي حق سبحانه و تعالي حکم به تقرب است. اينها قرب جوار مي‌آورد. وقتي مقرب شدند يعني از خود تهي هستند نمي‌شود که کسي در ساحت الهي چيزي باشد و در ساحت الهي باشد. او بايد کاملاً تخليه بشود که هيچ چيزي در حوزه وجودي او نباشد منزه باشد از همه امور و هر چه که دارد از عنايت‌هاي الهي دارد.

پس اولين حکم مقربين همين حکم مقربين اينها قرب جوار يافته‌اند.

حکم ديگري که باز از اينجا ما مي‌توانيم براي مقربين استفاده بکنيم سبقت است ﴿السابقون السابقون﴾ اين سبقت به اين راحتي که حاصل نمي‌شود. اول طرف بايد که حرکت بکند بعد هجرت بکند بعد سرعت بگيرد بعد سبقت بگيرد بعد برسد به آن اوج. اين ﴿السابقون السابقون﴾ نشان از اين است که يکي ديگر از احکام مقربين اين است که اين دوره‌هاي قبل را پشت سر گذاشته باشد. اهل حرکت بودند، اهل فکر بودند، بعد اهل هجرت بودند، بعد اهل سرعت بودند، و بعد در فضاي سرعت، سبقت گرفتند. از جزء سابقين محسوب شدند و مقرب شدند.

بنابراين بدون اين مسير، کسي به مقربين نمي‌رسد. اين مراحل بايد طي بشود حرکت هجرت سرعت سبقت و بعد به جايي برسد که به مقامت خلافة اللهي و انتخاب الهي بشود. اين هم حکم ديگري که مقربين سابق‌اند.

فرمودند که مقربين حکم ديگري که برايشان است «في جنات النعيم» نه در يک جنت، در چندين جهت. چرا؟ چون همه مراحل را پشت سر گذراندند. عالم طبيعت، عالم ماده، عالم مثال، عالم ملکوت، عالم جبروت، همه اينها را گذراندند. پس بنابراين در هر عالمي از اين عوالم که نگاه کنيد يک جنت دارند. الآن کساني که در دنيا هستند يک جنت طبيعي دارند اين هم يک جنتي است اين نازل‌ترين درجه جنت است. از اين جهت بگيريد تا به جنة اللقاء تمام اين جنات را دارد. الآن انسان هم حس و خيال دارد لذت مي‌برد جنّتش است هم وهم دارد جنت‌هاي وهمي است. هم عقل دارد جنت‌هاي عقلي است. هم قلب دارد جنت‌هاي قلبي است. هم مي‌رسد به سر و سويدا و امثال ذلک که «عند مليک مقتدر» قرار مي‌گيرد مي‌شود جنة اللقاء. اين هم يک جنتي است.

بنابراين ﴿في جنات النعيم﴾ که هر نوع نعمتي هم مطابق با آن جنت است. الآن ما نمي‌وانيم در اين دنيا که هستيم نعمت بهشتي داشته باشيم. مي‌گويند يک تيکه غذا که مي‌آمد وقتي در سوره مبارکه «مائده» آن آخر بحث است که اين حواريون از حضرت عيسي(عليه السلام) يک مائده آسماني مي‌خواستند. مائده آسماني براي زميني‌ها مگر مي‌شود؟ البته به اراده الهي مي‌شود ولي خداي عالم تهديد کرد و گفت اگر کسي بعد از اين مائده بخواهد تمرّد بکند و نپذيرد، شديدترين عذاب‌ها را مي‌کنم. من اينجا را به اين جنت خلق کردم اين عالم طبيعت جنّتش همين است همان‌طوري که اين عالم رفتني است جنّتش هم رفتني است. اين عالم حادث است اين عالم ممکن است اين عالم فقير است اين عالم متحرک است اين عالم زوال‌پذير است همه اين اوصاف را اين عالم دارد جناتش را هم دارد. ما يک جنت لايزال که نداريم. يک جنت لا يزول که نداريم. جنت‌هاي اين عالم مطابق با آن است. جنت مثالي جنت عقلي جنت قلبي جنت فلان همه اينها تا مي‌رسد به جنة اللقاء.

بنابراين يک حکم ديگر اين است که ﴿في جناب النعيم﴾ است.

ما مي‌رسيم به دوباره اين حکمي که ﴿ثلة من الأولين و قليل من الآخرين﴾ با توجه به اينکه ما امروز يک جلسه افتتاحيه‌اي در تهران داريم براي حوزه تهران است و جناب آقاي روح اللهي هم به همين منظور تشريف آوردند امروز يک مقداري لطفاً بسنده و اکتفا مي‌کنيم به همين مقدار و در فضاي مجازي هم از دوستان عذرخواهي مي‌کنيم و إن‌شاءالله فردا هم چون اين تفسير الحمدلله بنا شد که سه جلسه باشد. ما با اين برکات إن‌شاءالله همراه هستيم در جلسات آينده.