1403/04/25
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر آیت الکرسی // جلسه 105
تفسير آيت الکرسي از تفسير جناب جلسه يکصد و پنج و امروز هم بيست و چهار چهار هزار و چهارصد و سه مصادف با هشتم محرم و در مسقط عمان اين بحث ضبط مي شود فقره چهاردهمي که جناب مطلعين در باب سيد آيات الهي يعني آيت الکرسي مطرح کردند اين بخش است که ابد بالله من الشيطان رجيم و من کفر به طاغوت و يوم بالله فقطم بلور و تلف لن فش ل مقاله چهاردهم در مقام تفسير اين بخش از آيت الکرسي قرار گرفته است که در اين مراحل مباحث ايمان به خدا رو دارن مطرح بکنن يه بحث رو در ارتباط با من يک فرم طاغوت داشتن عنوان تحقيق استاني و در اين تحقيق و ثالث تحت عنوان ايمان به الله دارند اين مسائل رو ذکر مي کنند ايمان به الله ناظر به امور متعددي الله يعني ذات الهي اوصاف الهي افعال الهي احکام الهي و بعد شئونات فعليه حضرت حق که مسئله ملائکه هست کتب هست صلح هست و همچنين موارد ديگري که اکنون ما به ايمان به رسول رسيده ايم ما وقتي موم به انبيا و مرسلين بايد باشيم چون خدا در قرآن در پايان آيات پاياني سوره مبارک بقره فرمود که آمن الرسول به ما ذل اليه من ربه بعد المنون کدام بالله و کتب وصل و ملاک در حقيقت اين همه رو مجموعه ايمان بالله در آن معنا مي کنند
ايمان در رسالت هم موارد متعددي داشت که تاکنون پنج مورد از موارد ايمان رو ايمان و صلح رو بيان کردم در بخش ششم مي فرمايند که انسان موم به پيامبران و مشت بايد که فقط ايمان به پيغمبر سيد الانبيا کافي نيست اين از باورهاي بسيار ارزشمند و متعالي جناب متلين هست که ايمان بروسل را وقتي تحليل مي کنند ايمان به جانشينان پيامبر را هم در همين ذيل ذکر مي کنند خب اين نشان باورمندي فوق العاده جناب متين نسبت به پيامبر مکرم اسلام و اهل بيت عصمت و طهارت اند که اين ها هم در ذيل رسالت محسوب مي شوند و اگر کسي ايمان به پيامبر داشته باشه و ايمان ولايت علي بن ابيطالب و اولاد معصوم تا حضرت بقيه الله الاعظم نداشته باشه اين ايمان کافي نيست اين ايمان بروسل اتفاق نيفتاده است زمان اين ايمان برسون معنا پيدا مي کند که بعد از پيامبر هم باور داشته باشد که علي بن ابي طالب به عنوان جانشين بلافصل او در مقام ولايت و امامت همه آنچه را که شئون رسالت بوده داره انجام ميده که پيامبر اکرم فرموده است که منزلت علي بن ابي طالب من منزلت هارون است به موسي الا لا نبي بعدي ايوب پيغمبر نيست اما تمام اون شئوناتي که من دارم غير از جريان رسالت علي بن ابيطالب داره اگر تبيين کتاب هست تفسير کتاب هست رفع شبهات عذاب کتاب الهي هست همه و همه رو همون طور که پيامبر مسئولش بوده علي بن ابي طالب هم همين طور و اولاد معصومش لذا اين از نکات برجسته اعتقادي جناب متلين محسوب مي شود که در ذيل ايمان به رسالت ايمان به ولايت و امامت همه ائمه تا امام زمان ع رو ايشون الان ذکر مي کنند و يعلم بداند
که يجب عليهم يعني در انبيا هست که ان ين سبو و دهم اين ها انبياي الهي بايد جانشينان خودشون رو معرفي کنن نصب بکنن اين ديگه بر اساس انتخاب و اجماع و به اصطلاح راي گرفتن و امثال ذلک نيست اين يک مقام الهي و موهبت الهي است و جاي وراثت و تحصيل و کسب و امثال زاده مطرح نيست بلکه بايد نصب بکنند همون طوري که خداي عالم علي بن ابيطالب را به عنوان جانشين پيامبر نصب کرد رسول الله معرفي کرد اون ها هم بايد چنين شهري رو داشته باشن و يعلم ان يجب علي الانبيا انين سب بعدم خليفه و ينس عليه و تصريح کنند به صورت روشن بگم که مثل علي بن ابي طالب من کنت مولا فهذا علي مولا هستن که لب قال احد مجال و شک فيه و طعنه به کسي بخواد مي خواد شک بکنه که علي بن ابيطالب جانشين پيامبر هست و بخواد طعنه اي بزنه اين ديگه مجال نداره براي آن که به حدي صريح و روشن در صحنه غدير اين واقعه رو پيامبر نشون نشون داد که مثل اين واقعه ديگه دومي نداره در باب در باب معرفي امام بعد از خودش هيچ شاني از شئون پيامبر در اين سطح معرفي بر بيان نشده است لب قال احد مجال شک فيه و طعنه چرا اين کارو انجام بدن خب براي اينکه انبياي الهي رفتني ان اين يه وجود عنصري دارن و وجود عنصري بناي بر بقا درش نيست وقتي باقي نيستن بايد آينده خودشون رو روشن کنن و ذالک عدم بقا وجود اون پيامبر عنصري دائم اين جوري نيست که يک موجود انساني براي هميشه بخواد بمونه و الما التي تقبل سنبي يقه في قم خب در بعضي از موارد ممکن است که به اراده الهي مث در برخي از همزه اين صورت پيغمبر باشه وگرنه به صورت طبيعي اين صورت ها بعد از مدتي که در ماده و موطن عادي خودشون بودن کم کم جدا مي شوند اين اقتضاي نظام طبيعت هستش فلا در پس بنابراين لازم است که يک جانشيني رو به نصل جنين معرفي کنند
به وجود امام که تد بهم بده که اقتدا بکنند به اون امام امتي که بعد از آن پيغمبر هست اين بايد به تعبيري که بيان کردن به نسل جديد باشد به صورت روشن و آشکار بيان بشود و اين امامي که منسوب است از قبل اين پيامبر که در حقيقت به امر الهي معرفي مي شود و پيغمبر به امر الهي اون رو نصب مي کند و معرفي مي کند از يه ويژگي هايي بايد برخوردار باشه همون طوري که پيامبران معصوم از خطا و خطه عمد و سهو و امثال ذلک بودن از اشتباهات عمدي و سهوي بودن ائمه هم که امامان بعد از پيامبر هستند هم بايد يه سلسله ويژگي هايي داشته باشن که اون ها رو ذکر مي کنند و اشتر انک الامام معصوم منن مويد من عندالله به اوصاف کماله که اندر اجتماع ها که به به ندرت اجتماع اين اوصاف در يک فرد جمع ميشه و آحاد و حاوي شخص واحد حتي ما نمي تونيم برخي از اين اوصاف را در يک شخص ببينيم اوصافي که انبياي الهي دارند به ندرت در افراد ممکنه جمع بشه اين خصائص به اصطلاح طبع و نفس و عقل اون طور که جناب مسلحين در شواهد الربيعه در الم مشهد الخامنه بيان کرده اند اين ويژگي ها بايد وجود داشته باشد همون طور که در خود پيامبران هست در امامان هم از اين جهت بايد باشد تا قابليت فيض يابي رو داشته باشن حالا بله بهش تکون الامام معصوم من از رو مويد من عندالله به او که اين اين اوصاف اوصاف موهبتي است تاييدي نيست نه اينکه کسي بتونه اين اوصاف رو تحصيل بکنه مويد من عندالله و اوصاف کماليه که اندرو اجتماع اين اوصاف بر آحاد اين اوصاف هم در يک شخص واحد وجود ندارد خب اگر اين شرايط جمع شد و يکون و بها يعني با اين اوصاف و شرايط هست که از حق خلافت الله في العالم الارضي مي تواند مقام خلافت الهي را در زمين يا در سماوات به عهده بگيرد و به اين اوصاف ي است حق امام خلافت الله العالم الارث السويه چرا لک انسانا الهي متصل بالم اعلي کتون و عبادته عباد الله اون قدر اين شخص عراقي مي شود فاني در همسان تعالي است که تعين او مي شکند و او وقتي به اون مرحله از ملا اعلي يا راه يافت حتي تبعيت و اطاعت از او اين عبادت يعني همون اطاعت که من يوت رسول فقط الله اطاعت از او در حقيقت اطاعت از خدا مي شود چون عبادت مخش همون اطاعت است اگر اطاعت و بندگي تبعيت براي يک انساني شد چون اون انسان فاني در حق هست اطاعت او اطاعت خداست من فقط حب الله من ابکم ابله من يوت رسول فقط عطا الله اين جام همين طور هستش تکون و عبادته يعني اطاعت اطاعت الله و ذالک چرا در اين سطح که با اطاعت از او اطاعت خدا محسوب مي شه لجم المناقب قانون براي اينکه منقبت هاي رباني و کمالات الهي به صورت کثير و کثرت در اين ها وجود دارد و اين ها مجمع مناقب رباني هستند در قلبش و همچنين ملک حضرت ظهور افعال الهي من فهم و اصل و يدي و لسان و صفه و سرانه خب کسي که به جايي رسيده است که ان التي و نسکي و محياي و متيل الله رب العالمين اين شخص همه شئونات الهي ميشه آنچه که از زبانش دهنش از دستش از پايش صادر مي شود همون
بر اساس حديث گربه نوافل قرب فرائض ديگه چه انسان فاني هر آنچه را که انجام مي دهد جز فعل حق سبحانه و تعالي نيست ول کثرت ظهور الهي من فهم و اصل و يدي و لسانه و سيف و سن خب اين گونه از افعال الهي چيا هستن العلم لطم و القدر الکامل و شجاع و الکرم و ظهر برم و فصح المال و حد اعجاز خلف و تقدس من الناس و لوب نفسانيه الظل و رضا الخلق الم منافي الامام خب اين دسته از اوصافي که الان بيان فرمودند همه و همه اين ها در امام جمع است و همون طوري که اوصاف کمالي و مناقب الهي رو دارن از اين طرف هم از شرور آفات و آحاد هم مصون هستن و از يک طرف اوصاف کمالي را بيان فرمودند و از طرف ديگر هم فرمودند خل و تقدس ايمن النص و العيوب نفساني اون عيوبي که با مقام خلافت تضاد دارد مثل که غرور حسد طمع و آز و زائران اين يه سلسله نقايص و عيوب نفساني هستند که هرگز با مقام خلافت الهي سازگار نيستن رسائل خلقي رسائل خلقي که منافي با جريان امامت است اينا همه و همه از انساني که امام شده زدوده شده است و نفس اين ها خاليست از همه اين شرور و آفات و نقائص و اين ها بناست که در حقيقت کاري بکنند که کار الهي محسوب بشود همه اين امور با مقام امامت منافات داره و لذا امام کسي است که اين اوصاف کمالي رو داشته باشه و اين اوصاف نقص و ضعف رو از خودش دور کرده بود اين رذايل خلقي که منافي با امامت است مثل چي مثل کفر و جهل و سفاهت و تز و غلظت و کبر و نفاق و کسي که خشونت داشته باشه غليظه قلب باشه يا فضه لو کنت فظا غليظ القلب که اينا نوع از اون جا ناشي گرفته شده اصل کت تندخو بودي و قلب قسي و غليظ داشتي يا معاذ کبر و نفاق در نفس انسان بخواد باشه نمي تونه به مقام امامت راه پيدا کند ون اله همون آفات است و ان اله الامراض خلق نفرت طبايع ام که اين ها طبيعت امت از اين دسته از آحاد و آسيب ها و امراض خلقي هم منزه هستند کما و العرض کوري کجي لنگي و شديد و لبن و غيرها و الحجه البنا و غيره المثل ظلم و الفقه وجع المال لار اگر معاذالله پيغمبر يا امام کسي باشه که به دنبال ظلم باشه يا فسق باشه يا جمع مال براي افتخار و ذخيره سازي باشه همه اين ها با مقام امامت منافات داره و امام کسي است که نفس و جانش خاليست و مقدس است
از اين گونه نقايص و عيوب در همه مراحل وجودي انسان خلقش از خلقش گرفته تا خلقش و منطقش و بيانش و همه شئونات بايد يک نوع مساحتي که شايسته اين مقام هست داشته باشه و يه مطلب هفتمي که در باب ايمان به رسول و مرسلين بايد داشته باشيم اين است که و يجب ان اتک انما اتک فضائل و کمالات جتا همه اين ها به صورت جمله و جمع بايد وجود داشته باشه هم اوصاف تنزيه و هم اوصاف تشبيهي بايد کامل باشه و تنزه تلک الناس و رذايل جمي همه کمالات و فضائل بايد وجود داشته باشه او و همه رذايل و نواقص هم بايد مطرود و مردود باشه ثاني و تنوع تلکس بر فضائل جمي اين لم احد رسول الله الا لبم علي بن ابيطالب عليه السلام اين همه اوصاف ثبوتي و سلبي که بيان شده است اين براي احدي چنين ويژگي وجود ندارد مگر فقط و فقط براي آقا مولي الموحدين اميرالمومنين علي بن ابيطالب عليه و يکي از مواردي که اعتقاد به رسول در ايمان برس شرط هست همين است که معتقد باشه اين همه فضائل و کمالات از يک طرف و اين همه نزاهت و بلاست نسبت به رذايل از سويي ديگر براي احدي از افراد بعد از پيغمبر اتفاق نمي افتد مگر براي برادرش و پسر عمويش علي بن ابيطالب عليه السلام بنابراين فيک يعني علي بن ابيطالب امام است خليفه و جانشين بعد از پيامبر غير از او اين جور نيست خب اين ها تقريب به اصطلاح سخناني که ابلغ من تسريح هست اين کنايه ابلغ من ال تسريع همين جاست که مشخص مي کنن که ايشون جانشين هستن و ديگران شاني و لياقت جانشيني رو ندارند که بفرمايند فيکون الامام و الخليل و بعد رسول دون غيره لقوله تعالي لاينه ظالمين خب اين دسته از آيات کلام بر مي شمارند همه و همه در شان ولايت مولاي اون علي بن ابي طالب است و ديگران هيچ بهره اي از اين گونه از آيات ندارند عهد خداي عالم عهد امامت شامل انسان هاي ظالم چه ظلم قبلي چه ظلم چه ظلم بد نخواهد شد لاين العهد ظالمين ديگران غير از علي بن ابي طالب مسبوق به سابقه کفر بودن و ظلم و کفر و تباهي و امثال ذلک در سابقه همه اين ها ثبت و درج شده بنابراين اينا شته که پذيراي عهد الهي باشند ندارند لا عهد ظالمين يک و لما قال الله سبحانه و تعالي انما عليک مله رسول والدين آمنوا الذين يقيمون السد و يون زکات وهم راکعون اين آيه به شهادت همه مفسرين فرما که فقط نظرت اله به اتفاق مفسرين اين آيه در شان و علي بن ابي طالب عليه السلام نازل شده است از يک سو ما نسل عليه دليل ديگري که ما بريم داريم اين است که پيغمبر پس اول از آيات الهي استفاده کردند که در شان علي بن ابي طالب بوده است و لو نص عليه نبي به ولايت منفي حجه الوداع در حجه الوداع پيامبر به صورت روشن در جريان غدير او را معرفي کرد و جايگاه او را نشون داد به عنوان من کنت مولا فهذا علي مولا و آخر عهد و الحديث مشهور که آخرين عهدي که براي آخرين بار با مردم بس همين سخن بود که تارک فيکم مستقل کتاب الله و عترتي و بعد اون مواردي که مربوط به علي بن ابي طالب بود بيان فرمودند يا حالا اين حديث و عهد رو بگيريم احاديث نبوي کفير متوجه هادي الف دال علي امام الذمه لذت ممکنه که اين خبرها خبر واحد باشن ولي اون قدر متواتر هستن که کام دلالت تام بر بر امامت علي بن ابيطالب ع دارد قول احاديث نبوي الکفير متوجه هادي الا افراد ممکنه که خبر واحد بعض هم باشه ولي جهات متعددي از تواتر درش وجود داره که دلي امامتي الذمه اضافه که اين امامت ديگه در هويت اين افراد علي بن ابي طالب دخالت دارد المستقيم البيت و الجمع خب اين نکته بسيار دقيقي هست که جريان نصب امام که از سوي هفت سبحانه و تعالي داره انجام بشه اين ديگه نيازي به بيعت و اجماع و امثال زک ندارد اگر بحث انتخابات باشه خب البته اجماع هست ولي اگر بحث نظم باشه ديگه تبعيت و پيروي اصل ميشه ولي بيعت مصطلح که در مسائل سياسي بود وجود داره يا اتفاق و اجماعي که در بحث هاي سياسي وجود داره داره اين جا ديگه راه ندارد اين ها در حقيقت همه پذيراي يک حقيقت الهي و غيبي هستن همون طوري که در باب مرلين مسئله بيعت و اجماع راه نداره در باب اه هم اين مسئله هست و کز کون وقوع الناس التي ابله همه من صبح مثل رسالت مثل خلافت مثل ولايت که از ناحيه حق سبحانه و تعالي عطا مي شود براش هيچ گونه حضور مردم به عنوان بيت اجماع سسک نيست اگر يه مقام دنيايي باشه
خب طبعا در مقام دنيايي نقش اصلي براي مردم هست بيعت مي کنند انتخاب مي کنند و امثال اضافه اما اگر يه بخشه به اصطلاح مردمي درش نيست جنبه جنبه الهي صرف است کبود فکز يکون الناس العطيه ابله تمام منصب هايي که از طرف حق سبحانه و تعالي مياد اين جوري اما مثل در نظام سياسي که ما در او به عنوان جمهوري اسلامي هستيم اين يک منصب الهي نيست اين جور نيست که در حقيقت کسي که مثل رئيس جمهور مي شود يا احيان يک نوع اشرافي جامعه دارد از ناحيه در حقيقت خدا اين منصب آمده باشد نه آنچه که براي اون ها هست مردمي است طبعا حضور مردم و راي مردم که در قالب بيعت يا اجماع اتفاق مي افتد ضروري و لازم هستيم فهذا يون حول مناسبتي من ابله حکما ان النبي نبي ول اول عليه اگر هم امت برايش اتفاق نداشته باشند او پيغمبر است او از طرف خدا منصوب بستش فکز الامام و امام و ان لم با يه احد اگر هم احدي با او بيعت نکند و بر او اجماع نکنند او امام است همون که در صحنه غدير اتفاق افتاد تمام بقيه ش به عنوان امر الم بايد بيان و اين ولايت الهي رو بپذيرند پس بنابراين مناصب يا بر اساس نصب الهي موقعيت الهي است يا بر اساس انتخاب الهي انتخاب بشريست اگر منصب منصب الهي باشد مثل خلافت الهي رساله الله ولايت الله خب اينا دخلي براي بشر در بيعت و اجماع نيست اما اگر يه مقام زميني باشد از آسمان از موقعيت الهي نيامده باشد طبعا اين بيعت و اجماع رو مي طلبد و کز کون حق الناس العطيه قله فکم ان النبيين وولف عليه فک الامام امام و احد بعد حکيم حکيم و عارف قدره الجار اگرچه ندارند قدر اين حکيم رو جو حال ندارم اون خودش حکيم هست البته بايد توجه داشته باشيم که شئون اجتماعي اين مسائل اجماع و بيعت و امثال ذکر شد براش داره حالا شئون حکمت اگر کسي حکيم بود کسي بر حکمت او بيعت يا اجماع نمي خواد بکنه خب مردم قبول نداشته باشن اونم سلطه اي نداره اما بايد فرق بگذاريم بين شئوني مثل امامت و رسالت که يک شان اجتماعي داره با حکمت که يک شان شخصي و فردي در حقيقت هستش بعد حکيم حکيم و لم قدره الجه و الله العالم عالم صبا صبا السعد المسائل املا بله در مقام ثبوت حکيم حکيم است عالم عالم است اما اگر بخواد در مقام اثبات سلطه اي رو بر جامعه داشته باشه اون جا حتما بيعت و اجماع لازم هست و العجم خفا هذا الامر الجليل عقلا خب متاس خانه مورد غفلت جاهلان شده يا مورد خفا و مخفي بودن در نزد حتي عقلا واقع شده که فکر کردن عقلا حتما بايستي که در اين گونه از امور بيعت باشه و عجب و خفا هذا الامر جديد علي العقلي الذين جعل الخلا فول در حالي که عمران باطني يون علي ميل طوايف و اتفاق جماع الي شخصه خب برخي ها اين گونه از مناصب و موقعيت هاي الهي رو با موقعيت هاي بشري خلق کردند فکر کردن که اگر کسي منصب رسالت و ولايت دارد حتما بيعت و اجماع بر او لازم است نه اجماع بر او در مناصب الهي لازم نيست
اگرچه در مناصب انساني لازم هستش عجب خفا حاصل الجليل علي الغراب الذين جعل الخليفه ولايت در حالي که و عمران باطنيان الان ميل طوايف افراد بهش تمايل داشته باشن بهش راي بدن نظر داشته باشن ميلت هواي وفاق جماع اعلي شخصه من نه تباهم مجبول تون الي طاعت شهوات راغ من طبعم مجبول الي طاعت شهوات راغ انما يحيي العرب و اسلحه قول الثبات خب ما اگه بخوايم به طبع افراد مراجعه بکنيد طبع افراد چين طبع سالمي نيست چه بسا اين طبايع به شهوات و به طاعت شهوات تن در بدن اون ها رو بپذيرن بلکه مجبور باشن سرشت شون مطابق با طاعت شهوات باشه و از آنچه که به اصطلاح موجب قرب مات و تقرب به ساحت الهي و استحقاق مصوب هميشه هم دور باشد بنابراين مگه ما در باب مناصب الهي لزومي بايد به تبايع افراد مراجعه بکنيد به ميل و راي و نظر اون ها مراجعه بکنيد کنيم نه اتفاق چه بسا طبايع و به اصطلاح سرشتن ها نسبت به شهوات ميل داشته باشه و از کمالات و قرابت هم دوري بکنه و نفرت داشته مورد ديگري که در باب ايمان به رسالت لازم است اين است که و يجب ان يعلم و ي عقده که ان الا استحقاق لحاظ الامر و علي عليه السلام انما اولاد معصومين الوصف با امام دل ام و طهارت و اله صلوات الله عليهم اجمعين همون طور که در ابتداي بحث عرض کرديم اين اعتقاد و باور جناب متلين بسيار عزيز و ارجمند است گرامي است که چگونه ايشون در ذيل اعتقاد به رسالت و رسالت پيامبر اين گونه از باورها نسبت به ائمه عليهم السلام رو آوردن و مي فرمايند که اگر کسي بخواهد ايمان به پيغمبر داشته باشد زمان اين ايمانش کامل و تام است که ايمان به بعد از رسالت پيامبر هم داشته باشه ايمان به ولايت علي بن ابيطالب خلافت و امامت اون حضرت تا جانشينان معصوم اون حضرت که مي رسه به حضرت بقيه الله الاعظم و يجعل يعني موم به رسالت هم آگاهي داشته باشه يک و همت و ايمان داشته باشه که ان ال استحقاق لحاظ الامر و شايستگي و لياقت يک لياقت الهي است نه انساني بعد از علي بن ابيطالب مثل اولاد هل معصومين اولادي که موصوف با الامام علي ام و موصوف به طاق وسم صلوات الله عليهم اجمعين اين باور براي جناب متين بسيار شريف است که در کتاب هاي حکمي و تفسيري از اون ياد مي کنن خب چطور بايستي راجع به امام چنين اعتقادي باشه و ذالک الحق شرائط مذکور علت معظمه ها علم و با امور الوطنيه و بالاسر الخوف و اجتناب زخار فضه و کل سابق علي الله و هلم جرا الي صاحب هذا العصر غزه زمان با المهدي القائم بالقسط و العدل علي بواطن اهل علم و المان به به چقدر شريف است
اين سخنان که از زبان و قلم و بيان يک حکيمي که حکيم مطلق است و حکيم الهي است حکيم اسلامي است اين گونه در صراحت بيان مي شود و اين در ذهن ايمان به رسالت داره معنا پيدا مي کنه مي فرمايد که ويژگي هايي که ما براي امامان با اين خطا اسما ذکر کرده براي چي براي اينکه اگر اين شرايط وجود نداشته باشد حتما اينا نمي توانند صاحب چنين منصبي از ناحيه حبس برو و تعالي بشن اگر خداي آدم اين ها رو به اين منصب منصوب مي کند به خاطر آن است که اين ها اين شايستگي ها را در خود ايجاد کردند و ذالک تحقق شراب الذکر البته معظم هاک عمده اون ها علم به امور باطني است اين علم ديگه از باب علم تحصيلي و مفهومي و اصولي و اينا نيست علم به امور باطني است که حقائق هست و اسرار خفيه است از يک سو و از سوي ديگر اجتناب از زخارف اين دنياي دني هم هست و بعد ايشون به خاطر اينکه بالاخره اين مسير امامت رو تا پايان طي کنن و تصريح بر امامت ائمه و يکي از ديگري تا امام زمان داشته باشند مي فرمايند که بله نس بايد اين طور باشه که اگر امامي بعد از پيام برآمد اين امام امام بعد از خودش رو معرفي بکنه ونس کل سابق علي الحق ولم جرا الي صاحب هذا العصر و زمان که اون همون حضرت بقيه الله الاعظم مهدي است که قائم به قصر عدل هست و مواطن اهل علم و ايمان هم در حقيقت اين معنا روشن است و ضمن اينکه براي اهل علم و ايمان اين معنا روشن است بايد براي ظواهر خلاق هم بيان بشود و روشن بشود اول براي بواطن اهل علم و ايمان بعد براي ظواهر خلاق در انس وجان آخرالزماني که اين ها بايد تصريح بشه به بيان بياد نوشته بشه يا بيان بشه تا همگان بدانند که چنين فردي بنش بياد بعد از امام علي بن ابيطالب حسن بن علي حسين بن علي بعد امام سجاد عليهم عطيه وسن تا برسه به امام زمان که اذ لا الله الارض قسطا و عدلا و تعامل از ظلم و جو را همه اين ها بر اساس اون باورها و اعتقاد اصلي است که جناب مطلعين بر اساس منابع وحياني تحصيل کردند بنابراين فيکون وجوده ثمر حظ العالم و کمال اين امام در حقيقت عصاره خلقت است ثمره اين عالم و کمال اين آدم است که به اذا عنه اگر عالم از چنين وجودي بي بهره شد ذال کل شي و ساخت العرض و ما آنچه را که در زمين هست همه از بين خواهد رفت و اذا من عالم معدوم بشود از چنين وجودي ذالک ش زوال لما سبک انج انسان الکامل علت وجود حافظ العالم علت غايي اين عالم عالم ماده اين است که انسان رو در بر داشته باشه و انسان رو به کمال برسان و چنين حجتي رو در درون خودش داشته باشه وقتي اين حجت نبود ديگه اين عالم هم راه ديگه ندارد سبک انوج انسان الکامل علت عجز العالم دکون الغرض اصلي من خلق طبايع و ارکان اين وجود است که خداي عالم اين همه موجودات را از عناصر معادن جمادات نباتا حيوانات عرش و فرش پا نهاده است تا اينکه انسان بياد و چنين انساني مي تواند هدف و غايت اين عالم محسوب بشود و اذا منزل شان به زوال الماس وجود بر انسان الکامل علت غايي وجود انسان کامل علت وجود آذر عالم لک الغرض اصل کون الغرض اصليم خلق الطب الکان و من فضول خالق بلک همه اينا بر اساس منابع وحياني است که خود و خلقتش فاضلين انا يا ديگران از فضل طينت اين ها و من فضا التي خالق بلک فضاله الله وقتي انسان کامل که علت پيدايش اين موجودات زائل شد زاد الملل اين عالم هم زايل خواهد شد
بعد مي فرمايند که آنچه را که ما در اين باب بيان کرده ايم در باب ايمان به رسالت و خصوصا ايمان به ولايت و امامت و اون هم امامت با اين اوضاع تا برسه به حضرت بقيه الله همه اين ها را ما از جايگاه منابع وحياني دريافت کرديم نه از بحث علم کلام سخناني که با اين و آن گفته شده است بذل مقاصد الشريف ان منش فنا به طريق الاعتبار و الا استبصار به تتبع آثار الاخبار خب هم از طريق اعتبار و استفسار به هر حال دل هاي پاک اين دسته از حکيمان مستبصر است حقيقت را مي بيند صاحب بصر صاحب نظر هستن و حقايق رو مشاهده مي کنن ضمن اينکه منابع وحياني هم کمکي مي کند البته تب آثار و الاخبار و اين سخنان و اين باورها و اعتقادات که در باب رسالت و ولايت و زائران گفته شده است سخنان مباحث کلامي که از بحث و گفتگوي بين اين و اون باشد گرفته نشده است لا به طريق حاصل کلامي و استدلال با المال مخاصمه رجال و معارض عقيله و آنچه که به عنوان باورهاي هشت گانه اي ما در باب رسالت داشتيم اين جور نيست که اينا رو از اين جا گرفته باشيم دو تا امر براي ما وجود داشت يک به طريق اعتبار من استفسار دو به طريق تتبع ال آثار و الاخبار نه اينکه ما اين مباحث را از مسائل و معارضات قيل و قال داشته باشيم و له الحاد الي سبيل السد و بي الاعظم القواعد في ال اعتقاد ما به خدا پناه مي بريم از اين که معاذ الله غايت و گمراهي و انحراف در باورها و اعتقادات ما بشود اينا باورهاي ماست اين ها ايمان ماست اين اعتقاد ماست و جناب متين با تمام اهتمام اين ايمان به خدا را و ايمان به اوصاف و افعال و احکام الهي و شئونات الهي دارند ذکر مي کنن ان شا الله خود جناب متلين با رسول مکرم اسلام و ائمه محشور باشند و ما هم در ذيل اين جايگاه معرفتي و ايماني مورد دعاي اون ها و مشمول رحمت اون ها باشيم.