1403/04/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر آیت الکرسی // جلسه 103
جلسه يکصد و سوم از تفسير آيت الکرسي و از تفسير جناب متعين فقره چهاردهم و من يک حبه طاغوت و يوم باسک بلور و افق درسام لها و امروز هم بيست و سوم تيرماه هزار و چهارصد و سه و اين بخش هم در روز هفتم محرم در مسقط عمان ضبط مي شود در اين بخش همون طور که ملاحظه فرموديد مرحوم العين مقاله چهاردهم رو براي اين سيد آيات قرآني يعني آيت الک آيت ال کرسي اختصاص دادند و همون سفره اي که خونده شد مقاله چهاردهم در مقام تفسير اين فقره است مقاله چهاردهم سه بخش دارد که عناوين اين بخش هم تحقيق است و تغيير تحقيق اول در ارتباط با مفاد و کلمات اين بخش بود و فقط تحقيق ثاني هم در ارتباط با کلمه طاغوت و تفسير مرک فرق طاغوت بود و در بخش سوم و تحقيق سوم هم در خصوص و يوم بالله کلمه ايمان رو توضيح دادن و مراد از کلمه ايمان بالله رو در بخش هاي مختلف ايمان به وجود الله به اوصاف ثبوتي و سلبي به افعال و احکام قرار دادن و اين بخش انجام شد الحمدلله و رسيدن به امان بال ملائکه اوج که بعد از ايمان به خدا ايمان به ملائکه است و همچنين ايمان به کتب و رسول ان شا الله مباحث رو در پيش داريم اين جلسه اختصاص دارد به ايمان به ملائکه به هر حال عالم ملائکه از اون جهت که يک عالم ناشناخته ايست
فقط يک اسم و عنواني از او وجود دارد و متاس حضور در عرصه تجرد ملائکه اي خوب آسان نيست فقط يک سلسله ايمان به غيب ما به ملائکه داريم از چهار منظر و چهار وجه جناب متين ايمان به ملائکه رو توضيح مي دهند که نوع هم از آيات قرآني مدد مي گيرند در مقام تفسير به ايمان و ملائکه وجه اولي که براي اين امر معرفي مي کنند مي فرمايند که ايمان به وجود ملائکه است خب هيچ ترديدي نيست بر اساس تصريحات آيات قرآني که ملائکه وجود دارن و خداي عالم ملائکه رو ايجاد کرد و کارهايي و اموري رو هم به دست اون ها سپرد و اون ها رو در نظام هستي از يک جايگاه ويژه اي برخوردار ساخت خوب شناخت اين ويژگي ها و امتيازات فرشتگان براي همه انسان ها خصوصا انسان هايي که در نگرش تجردي هم به لحاظ علمي و هم به لحاظ عملي امتيازاتي پيدا کردن و خودرو در اين صحنه دارن حاضر مي کنن شناخت نسبت به اون خب لازم است براي توده جامعه اسلامي و موحدان عالم شناخت کلي در ارتباط با ملائکه و براي خواص هم ارتباط وجودي با اون ها اين ها مباحثي است که خيلي کمک مي کنه در شناخت اجمالي نسبت به آنچه که در ارتباط با ملائکه بيان شده است وجه اول است که فرمودند اصل ايمان به وجود ملائکه يعني معتقد باشيم که ايمان داشته باشيم و اين باور براي ما حاصل بشه که فرشته ها وجود دارن و اين ايمان به حدي است که احدي از مسلمين براش خلاف نداره احدي از ين و باورمندان به توحيد الهي نسبت به او ترديدي نداره و اينم رو همگان پذيرفتن که فرشته ها وجود دارن گرچه در خصوص نحوه وجود اون ها اختلاف وجود دارد اما در اصل وجود اون ها هيچ ترديدي نيست به لحاظ نحوه وجود اين است که آيا اين ها وجود روحاني محض مجرد محض يا نه جسماني ان يا نه مرکب از جسم و روح هست
همان گونه که انسان ها اين ترکيب از جسم و روح را دارند بر فرض که اين ها روحاني و مجرد باشند آيا عقل يا نفس مزن که بدون روح باشن آيا عقل و نفس با هم هستند که مرکب از اين دو قسم باش آيا جسماني اند جسم دارند و اگر جسم دارند جسم لطيف است يا اسم کثيف است و اگر جسم لطيف است از نور است يا از هواست و همچنين اين گونه از مباحث که به صورت اجمالش رد ميشن و اين اختلافات که در واقع وجود ملائکه نحوه وجود ملاک هست رو متذکر مي شن در وجه اول و ايمان و بال ملائکه منفعت وجوه اوج اول ها وجه اول از ايمان و به وجود ملائک است و اعظم ملا خلاف احد المسلمين بله کل نهم همه اهل دين و ملت که ملت به معناي دين هست ملت ابکم يعني دين پدرتون ابراهيم رو اخذ کنيد ملي يعني ديني کسي که به دين باور دارد حالا يهود باشه نصارا باشه مسلم باشه يا هر دين الهي که باشه باور دارد که فرشته وجود دارد اما سخن در نحوه وجود فرشتگان است و حقيقت اين ها که آيا در واقع و حقيقت اين ها چه نحو وجودي دارند و بحث و نحو وجود ملاک و حقيقت الملک النهار و هانيه محزون آيا ملائکه فقط و فقط محض تجرد و هيچ از ماده درشون نيست يا نه جسماني هستن و جسمانيت مرکب القا يا نه مرکب از روح و جسم همانند انسان و به فرض که روحاني باشند
آيا عقل محسن يا نفس مزن که مدبر و به تقرير کهنه ها روحانيت عقول صريحا که عقل با قطع نظر از ويژگي هاي فراوان يکي از ويژگي هاي خواست عقل و امتيازش از نفس اين است که عقل نيازي به تدبير چيزي ندارد همه چيز از ذات او اقتضا مي کند و انجام مي شود بر خلاف نفس نفس به جهت استکمال نياز به تدبير دارد که بدن رو حالا چه بدن جسماني باشه چه بدن برزخي باشه چه بدن مجردي باشه که در حقيقت در اش ديگر وجودي بعضي تعريف مي شود با وسيله تدبير اون بدن نفس به است و کمالات خودش مي رسد لذا اين تفاوت بيان کردن و به تقدير کهنه ها و نيتا اما عقول صريحا نفوس و مدبر اجرام يا نه اصلا نحوه وجود اين ها اين هستش که مرکبا از جسم و روح عقل و نقص اگر ما اون فرشته ها رو هم جسماني بدانيم و به تقدير کهنه ها جسمانيت فيه اجسام لطيفه و کثيفه آيا جسم لطيف مثل اينکه از هوا و نور و امثال زال که اينا اجسام لطيفه هستند استفاده مي کنند يعني ترکيب مي شوند يا از مث اجسام کثيفن مثل خاک و آب امثال ذالک که به هر حال اين ها در مقابل نور و هوا کثيف مترقي مي شوند اگر هم امکانات اين فرشته ها لطيف و يه اجسام نوراني آب و هواي اگر اين ها رو اين ها از جسم لطيف تشکيل شده اند آيا اون جسم لطيف نور است يا هوا هست و امکان کذلک اگر از جسم لطيف هست و کيف ممکن يکون مع لطافت اجسام ها بالغ فلق الي اله الصفا اينا مي تونن به اون نهايت درجه به کمال برسند اگر جسم دارن جسم هم ولو جسم لطيف باشه چگونه مي توانند به اون عالي ترين درجات تجرد راه پيدا بکنند اين گونه از مسائل رو مي فرمايند که و حقيقت ها که آيا حقيقت فرشته ها چي هست فذلک مقام العلما راسخ که اين حقيقت ها مبتلاست و فذلک مقام العلما راسخ في العلوم في علوم الحکمه القرآن البرهان که اونايي که در دانش قرآن و عرفان و همچنين برهان و حکمت راسخ هستند اين ها بايد در اين زمينه سخن بگن و موقعيت فرشته ها و نحوه وجود اون ها و درجات و مراتب اون ها رو بيان بکند که در حقيقت مي گن که مراجعه کنيد به کتاب حکمي يا تفسيري و ظاهر آن از او از اون منابع استفاده کنيد پس مطلب اول ايمان به اصل وجود فرشته ها هست که وقتي در اين کريمه ما مي خوريم که فندک به طاغوت و يوم بالله اين يوم بالله فقط الله نيست بلکه الله و شئونات او جلو او ظهورات او که در بعد از ذات باري سخن و تعالي و اسما و اوصاف و افعال و احکام به شئونات واجب مي پردازند که از جمله از شئونات ملائکه است کتب هست صلح هست که اين ها شئون واجب و به جهت شئون واجب وقتي ما ايمان به الله رو مي گيم اين ها رو هم شامل مي شود اما وجه ساني در بحث ايمان به ملائکه اين است که انسان معتقد باشه که اين ها معصوم اند و مطهر و جز به فرمان الهي به کار ديگه نمي پردازند الوجه الثاني در ايمان به فرشته ها عليکم معصوم مطهر اينا معصوم و مطهر از هر نوع خطا و خطيه اي منزه و هرگز بدي و سو و نقش به نوبه خود در حريم ها راه ندارد يخ فون رب من فوق ويلون ماي مون حق سبحانه تارا از مرتبه بالاتر از وجود فرشته ها دستور به اون مي دهد و اون ها هم آنچه را که امر الهي هست اطاعت ميا يزک برون عبادت و لاي الحسن نه استکبار دارند تکبري در مقابل بندگي حق تعالي و عبادت او دارم و نه خستگي و تهوع و رنجي براي اون ها وجود داره همواره در خدمت هستم تعالي و ملتزم فرمان الهي هستم اين ها نه تنها خسته نمي شوند بلکه لذت و نشاط و فرح اون ها آن است که همواره به ذکر حق مشغول و ملوس و به عبادت حق اشتغال دارند و لذتم به فکر الله هست و اون سهام به عبادت الهي هستش و غذاي اين فرشته آن تسبيح و تقديس است
همون طوري که ما انسان ها در حيات طبيعي با نفس کشيدن و يا استنشاق و نه زائران لذت طبيعي بدن رو داريم که در هر نفسي بله شکري واجب هست چون اين نفس يک دم است و يک بازدم چون فرو مي رود و هزار برمي آيد به تعبير جناب سعدي در ابتدا و ديباچه گلستان مفرح ذات است بله چون فرو مي رود ممد حيات است و از اون برمي آيد مفرح ذات همين طوري که اين دم و بازدم چنين نقشي داره تسبيح و تقديس هم براي فرشته ها چنين نقشي داره و حيات وهم از حيات فرشتگان به ذکر خداست و معرفت او و اطاعت اوست اون ها به ذکر الهي زنده هستند با معرفت و اطاعت از فرمان حق حياتشون تامين مي شود خب اين ها اين فرشته ها چند دسته هستند و منهم ملائکه الصوم يک دسته از پشت ها هستند که در سماوات اند و در آسمان هاي برتر هستي هستند و اين ها شئونات شون و کارهاشون بالاتره که البته برتر از اين ملاک سماوي کروبي هستند و کروبي کساني هستند که در هزينه قدس در اون آستان قدس الهي اينا عطوف دارن تمام توجهشون و اعتکاف شون به جناب حق است به ساحت حق است و به غير حق اصلا توجهي ندارند و لهم الحان نسبت به اون عالم جايگاه ويژه اي دارند که در ارتباط با موجودات مادون حيثيت سلطه و تسلط دارند حيم که معناي سلطه و تسلط دارد مثل ممن در مقام توصيف قرآن کريم نسبت به ساير آيات الهي هست اين ها حالت حيم و سلطه دارند نسبت به مادون وهم النفس و عدم الف الي زات و الي هذا العالم والدين قصر وهم غير الله و استغراق بما الحر الهيه و جلال ذات الحد خب اينا به جهت اشتغال تام که نسبت به ذات باري تعالي و عالم اله دارند تمام توجهشون به سمت حبس وان ام تعالي است و از غير حق کام منصرف اند هرگز به غير حق و به غير اله و عالم اله توجه ندارند و به تعبيري مستغرق در جلال و جمال حق تعالي هستند تمام توجهشون به اسما و صفات الهي است به حدي اشتغال دارند که به غير او اصلا توجهي ندارند و نسبت به آن اصلا نظر ندارد و الحال النفس از خودشون فاين يعني به خودشون هيچ توجهي ندارن و عدم التفات ذوات و الي هذا العالم و آدمي نسبت به ماسم الله از خودشون گرفته تا به موجودات عوالم وجود و حتي مقام انسان هم اين ها غافل غفلت نه معناي مذموم بلکه بي توجهي دارند به آنچه که غير حق است چون اينا همشون محاسب هست و عالم اله نيستن در عالم هست و اون به عالم اله اشتغال دارند و مستغرق اند وقتي يک موجودي مستغرق در چيزي بود ديگه جاي توجه به غير نيست مستغرق يعني نه تنها غرق شده است بلکه کلمه استغراق شامل هست و همه ذرات وجود رو به يک امر اختصاص دادند و اون هم توجه به آدم اله هستش به قصر نظر حل عن غير الله که نظرشون از غير حق سبحانه و تعالي منصرف است و مستغرق به جمال حضرت الهي و جلال ذات احدي هستند يعني در حقيقت اوصاف جلال و جمال که شامل همه اوصاف و اسماي حسناي الهي مي شود اون ها رو به حدي به خود مشغول کرده که ديگه جايي براي توجه به غير ندارن ول ي اصلي کون في عبادالله وعظ جلال الله علي التفات الي آدم و ذريه نه هيچ بعيد نيست که بندگاني از حق سبحانه و تعالي باشند عبادي باشند عباد الرحمن باشند که اشتغال به جلال حق سبحان تعالي اين ها رو از توجه به آدم و ذره آدم کام باز داشته اين که خداي عالم آدم را آفريده و ذريه آدم آفريده اصلا توجه ندارن اين اشتغال تام به صورت حق و به کمال حق اون ها رو منصرف داشته از اينکه به جلوه هاي غير الهي بنگرند بعيد نيست ان يکون في عبدالله کساني باشند که مني عشق اشد جلال الله علي التفات الي آدم آن گونه که از نبي گرامي اسلام روايت شده فقط روحي رسول الله ص که ان الله ولا اين زمينه وسيع و روشن مسير شمس است
در اين زمين ثلاث ي که سي روز اين شمس بايد حرکت کنه تا اين زمين بيضا رو بتونه روشن بکنه عند اهل الله الا که اين عرق مسيرش سن ها فلافل يا متر ايام دنيا فلافل مه مثل ايام دنيا که سي روز ما نگاه مي کنيم ثلاثه که اين سي روز رو شما در سي ضرب بکنين مشحون خلق لا يعلم ان الله يوسف الارض که در حقيقت تو اون زمين از خلق و آفريده هايي افراد فراوان و داد کثيري هستن که اين سرزمين با اين وسعت پرند از انسان ها يا موجوداتي که انسان نه همون فرشتگاني که اصلا نميدن که يه زميني وجود داره که اين زمين مثل فضا دوازده ساعت روزه و دوازده ساعت شب اگر يک چنين سرزميني است که در حقيقت سيزده درست نور خورشيد در اين مسيرش بايد وجود داشته باشه اين سرزمين با اين وسعت در حقيقت خلاق و فرشتگاني در آن جا هستند موجوداتي هستن که اشتغال به حق دارن تا من به گونه اي که اصلا توجه ندارند و انتقادي به اين معنا ندارند که زميني وجود داره که در اون زمين خداي عالم معصيت مي شود لا يعلمون کن ان الله سبحانه و تعالي يس الارض و لايعلمون خبر ندارن متوجه نيستن جهت انصرافش از اين امور و اشتعال شون به جانب اله و لا يعلمون کن ان الله سبحانه و تعالي خلق آدم و ابليس اين روايت رو جناب ابن عباس رضي اللهم از رسول مکرم اسلام ص روايت کردند خب بنابراين مملکت خدا فقط همين هفت آسماني که ازش ياد مي شود نيست بلکه يک عالمي در عوالم هستي وجود دارد با اين وسعت و موجوداتي درون عالم هستن که اصلا نمي دونن يک منطقه است به نام زمين و در اون منطقه معاذ الله خدا معصيت واقع ميشن پس تو مملکت الله پس بنابراين مملکت حبس تعالي را وسيع بدان و لا تق به کلام متبين به اهل علم هرگز با اين حرفاي عادي که افراد متشابه به اهل علم اينا اهل علم نيستن شبيه به اهل علم هستن اونا تو رو معروف نکنه که اين ها نا آگاهند ناشناخته نسبت به اين عوامل و لا تقطر مغرور نشو به کلام متبين و اهل العلم الجاهل اکبر خلق الله و اشرف ها الم مقصر اينه به همت اله علي لمس و الخ اين جاهل ها در حقيقت تمام همشون اين است که به اين عالم حس و خيال بپردازند که اين عوالم دني هشت که هيچ موقعيت وجودي در پيشگاه اون عوالم عظيم ندارد اون ها را به خود مشغول کرده است الين اکبر خلق الله و اشرف ها که اين دسته از متشبه و اهل عالم مقصر چرا به جهت اينکه همت دم و پستشون توجهشون به عالم حس و خيال هست و نتيجه الخير من مقدمات عالم ملکوت در حالي که عالم حس و خيال از يه سلسله تبعات و نتايجي که از مقدمات عالم ملکوت محسوب مي شود ما نبايد اينا رو جز عالم به حساب بياريم تازه براي اينکه در سير صعودي عالم ملکوت شکل بگيره نياز داريم به عالم حس و خيال وگرنه اين ها در عواقب وجود جايگاهي ندارند اين عالم حس و خيال به جهت سير سعودي از مقطع از مقطع نازل بايد شروع بشه و حس و خيال همون مقاطع نازل و پست عوالم هستي و ما يعني اين دو عالم حس و خيال نتيجه اخيري که از مقدمات آدم ملکوت محسوب مي شه و ما الشرع صاف اگر مثل ما بگيم که اين عالم هفت پوست داره اين پوست هفتمي عالم وجود محسوب مي شه قشر الاقصي انسب اون مغز عالم رولا عالم لاهوت تامين مي کنه و اون عالم براي اينکه ل خاص خودشو در حقيقت موقعيت خودش رو بخواد داشته باشه طبيعي است که از اين عوالم بايد سفر کرد
در عين حال حذر کرد و من لم جوز انها فرجه فک ان لم شلي شاهد الزمان الا قشري من عجب انسان الا بشريت فرمايد که اگر کسي در حقيقت از اين حدود حس و خيال عبور نکنه هرگز نمي تونه به اصطلاح به اون لو حقايق هستي راه پيدا بکنه مثل اينکه کسي که بخواد به حقيقت زمان برسه فقط به همه اين عبور گذر زمان بخواد توجه کنه فکن عالم و شاه شاهد من الزمان الا قشري و من انسان الا بشريت يا بشريتي که ناظر به همين پوسته و بشر که همون صورت و پوست صورت پوست ظاهري بشر همون پوستش خب ملائک رو که ياد مي کنن به لحاظ درجات وجودي عده اي رو سماوي معرفي کردن و عده اي رو بالاتر از اون ها کروبي معرفي کردن و موقعيت موجودات کروبي و فرشتگان عالم کروبي رو بيان کردن و پايين ترين مرحله اي که از فرشتگان ياد مي کنند و عفن منهم الملک عنصر من ارباب طبل عنصري من خزان الم و زوج سحاب وثوق البو و مشي فلج وب و العابدين قطر اذ اذا نزل و الو علي خزري و المکان باجو و الفين مفاهمه و الارض خب اين دسته از فرشته فرشته ها که مسئول امور مادي و طبيعي عالم عنصري هست از اينکه مث خازن مطر باشن يا اونايي که در حقيقت ابرها رو جابجا مي کنن و باعث مي شوند که اين برق هايي که در آسمان ها به خاطر ابرها و تلاقي که باهمن صاعقه هايي که ايجاد مي کنند يا اون فرشته هايي که تگرگ ها رو سرما رو دارن ايجاد مي کنند و مش هستن اون ها با اون ها همراهي مي کنن يا اون فرشته هايي که به اصطلاح قطرات باران وقتي نازل مي شود هبوط پيدا مي کند يا اون فرشته که با قوام و مسئولان خزائن ريا هستند و فرشتگاني که مسئول جال و جابجايي کوه ها و آب ها در زمين هستند و امثال ذلک البته جناب مي فرمايد که من عمده اين انواع فرشته ها رو از کتاب صحيفه سجاديه سيد سيد العابدين العارفين گرفت چون اين ها در حقيقت نيازمند به عالم غيب است و اونايي که سر در عالم غيب دارند مثل انبيا و ائمه عليهم السلام مي توانند اين گزارش ها رو بدن بعض هم در بيان وحياني سبحانه تعالي در آيات قرآني هم نسبت به اين دسته از فرشتگان وات امر سخن رفته است خب اين ها پس مرحله عالي شون فرشتگان سماوي و کروبي بود و مرحله ناسره فرشتگان هم ملائک عنصري با اين ويژگي هايي که بيان فرمودند و مسئول شخصيت هايي که براي اون برشمردند و بين اين ها هم فرشتگان متوسط هستند و دو نهم يعني دون اين ملائکه عنصري رسول الله الم متوسط ملاک السويه الي اهل الارض يک دسته است فرشتگاني هستند که وسط بينه عالم اله و عالم انسان ها هستند و موجودات در نظام طبيعي هستند و اينا به جهت واسطه فيض بودن هر آنچه را که از جانب اله براي انسان ها لازم هست توسط اين ها به بشر مي رسد و دون رسول الله الم متوسط الملک سويه الي اهل الارض به مکروه وين ز من الله اگر کسي مث خداي ناکرده مرگي مرضي آفتي آسيبي هست که هست
به هر حال برخي از فرشتگان هستند که مسئوليت اين امور رو دارن و محبوب و رخ که در حقيقت براي اون ها هم بلا رو ميارن و هم رها و آسايش سستي رو ميارن و منم از جمله همين م رابط متوسط از سفر الکرام البر و حفظ الکرام الکاتبين اينايي که خدا در عالم از اين ها در قرآن مجيد ياد مي کنه مثل کرام برره و کساني که سفراي الهي هستن يا کرام الکاتبين هستن که در موقعيت انسان ها ناظر و همه کارها و اعمال و گفتار رفتار و کردار انسان رو مي نويسند اينا همه ملائکه متوسط از جمله اون ها و من ملک الموت و اعوان بله خود ملک الموت از فرشته هاي برترند اما اعمالش از مدت امر در خصوص موج محسوب مي شوند من ملک الموت و اعوان ملک الموت من الناز من الذين الصور من الم غيرمستدل خب کار مامان مرگ و ملک الموت اين هستش که نذر مي کنند صورت رو از ماده ماده که مستعد نيستن ديگه ماده اي که ديگه در حال انتقال صورتي از صورتي به صورت ديگر هست اون کسي که اون صورت اولي رو مي گيره فرشته مرگ هست و اعوان ملک الموت هستند به اين کارها يعني کار از اين دسته از فرشتگان ساخته است همون طوري که کار حيات از فرشتگاني که از جناب اسرافيل کمک مي گيرند و از اعمال او هستند نقش صورت بخشي رو دارن و من الناس الصور من الم الغير مستعد در موادي که ديگه استعدادشون رو از دست دادن و از جمله همين فرشتگاني که در عالم متوسط بين غني و علي هست منها منکران و نکير اشقيا که وقتي معاذالله يک انساني عشقي باشه اين دوتا فرشته اي که مسئول او هستند و سوال مي کنند منکر و نکير همون طور که اگر يک انسان خوشبخت و سعادتمندي باشه هنگام مرگ مبشر و بشير براي اون ها مياد پس براي اشقيا دو فرشته به نام منکر نک و براي سعدا دو فرشته به نام مبشر و بشير حاضر مي شوند
يک دسته ديگر از فرشتگان هم مامور که در بيت مامور طواف مي کنند و همواره در حالت اعتکاف و طواف هستند و منهم الطائف بال بيت المعمور و من المالک ميران مالک مسئول جهنم است صدمه يعني همون خدمه و خدمه اي که جناب مالک دارد نسبت به معاذالله جهنمي ها و همچنين منم رضوان و خزنه النا جناب که کساني که به عنوان خادمان رضوان هستن خزنه بهشت سنت سعادتمند هستند هم اينا هم جز فرشتگان متوسط اند و من هنوز زبانت از جمله از فرشتگان مسئول زباني هستند اشتعال آتش مغز الله الدين قير لم خضوع فلو فم الجه صلح ابتدا واسا و ل ميان گروه ها وقتي خداي عالم مامورمون الهي ادامه مي دهند که اين شخص رو بگيريد خضوع فل ثم الجه و صلح فرشتگاني هستند که به سرعت مبادرت مي کنند و معضل اين شخص رو مي گيرند و بدون معطلي او رو در زنجير طلا و در نهايت در جهنم فرو مي افکند و عدد ال جميل سکان الهوا و الارض از همه پايين تر از تبعات فرشتگان ساکنين هوا و ارض و آب هستند که اين ها ديگه موجودات در حقيقت عنصري ان بالاخره اين ها ملکوتي دارن و سبحان البي به يدي ملکوت کل ش اين ملکوت در حقيقت توسط همين فرشتگان اداره مي شوند که هوا ملکوتي دارد عرض ملکوتي دارد ما ملکوتي دارد و اين ها توسط مدت و فرشتگان الهي اداره مي شوند و بالجمله امام موجود الا و الا مرحوم ملکان هيچ موجودي نيست مگر اينکه دو تا فرشته با او هست يعني هيچ موجود انساني نيست مگر اينکه دو تا فرشته با او هست احد علي يقين وال آخر ان شاله که اين هم از آيه قرآن گرفته شده و جماعت کل نفس وثائق و شهيد که حبس و تا حالا مي فرمايد هر انساني که ميان دو تا در حقيقت فرشته با اون هستن يکي صادق است که بو دار آخرت هدايت مي کنه و راهبري مي کنه که بهش بگن صائب که از پشت سر رهبري مي کنه وثاقت مي کنه و ديگري هم يک فرشته آگاهي است که همه جزئيات وجود او رو مي دونه و اعمال و رفتار اون رو ثبت کرده داره وثائق ملک که يواش تحريک الي الدار الآخره واشر تحريک به قيامت و در آخرت و همچنين شهيد يک فرشته ديگريست که و شهيد عمل کن که نفوذ و خير بشر توهم جزئيات اين شخص رو مي دونه که مسئول خير و شر رو نفع و ضرر شخص هستش بعد اين ج جناب سلام فرمود که عکسا رو مذکر النا بيشتر اون چيزي رو که الان من گرفتم مقتبس من الف ملکوتي يل مولانا و سيدنا زين الساجدين و الموحدين و سيد العابدين و العارفين امام سجاد ع که در صحيفه سجاديه دعاي سوم پيرامون فرشته ها و اصناف فرشته ها و انواع فرشته هاست که از اون جا جناب متعلم به عنوان يک منبع وحياني دريافت کردند سلام الله عليه و هلاکت و جد ابيه که در حقيقت جده خودش مي شود علي بن ابيطالب و جد ابيه ميشه پيامبر گرامي اسلام و امين برا عمويش که مي شود امام حسن ع و ابيه و پدرش والده من بيت الله ارواح اجمعين که در حقيقت اين ها شايد هارون بيت هم ناظر به اهل بيت باشه و فاطمه زهرا سلام الله عليها که همه اينا ارواح شون مقدس است منزه است و معصوم از هر خطا و خديجه اين وجه دوم در باب اشتها که فرمودن انسان بايد انسان که ي منو ب لاس به ملائکه الله معتقد باشه که فرشته هست او و فرشته معصوم و مطهر ثاني و اين ها هم اصناف فرشته ها هستند که بع اشاره شده است اما الوجه ثالث در باب فرشته ها که برهم کلهم بسا بين الله و بين الحق از جمله اموري که انسان بايد در باب فرشته ها معتقد باشه و ايمان بياره هست که اين ها واسطه هاي فيض حق از خودشون استقلال چيزي ندارن هيچ منبعي و منبعي براي اين ها نيست بلکه اين ها فيض رو از ناحيه حق سان متال دريافت مي کنند و به اولين موجودات عطا مي کنند و الوجه الثالث عليهم رشته ها کل همشون و ساعتي هست بين الله و بينم کل لوس و من کلون موکلان علي قسم من اقسام آذر عالم همه اينا هم نظم و ترتيب خاص خودشونو دارن فرشتگاني هستند که مامور ماموريت هاي ويژه اي دارند اگر فرشته مرگ هستن فقط نذر مي کنند صورت رو از ماده و اگر فرشته حيات هستن حيات را مثل صورت را به ماده مي دهند اگر فرشته وحي هستند فرشتگان علم هست علم را و همچنين ساير امور توسط اين فرشته ها به موجودات زميني مي رسد اگر فرمود سماع تو ازن در حقيقت از طريق اين ها به انسان مي رسد کل قسم منهم هر کدام از هر دسته اي از اين فرشته ها موکل علي قسم اقسام العالم و الم منن من انواع طبيعيه الا و ملکان که موکل اون و واسطه رحمت الحق و جي عليه که هيچ نوعي از انواع طبيعي از شجر حجر سما عناصر مطب رعد برق هرچه که هست اين ها از انواع طبيعي نيستن مگر اينکه فرشته اي مامور اون هاست که واسطه رحمت حق حق و جود الهي را و هستي الهي را به وجود بخشندگي کمال وجودي را اون خطا مي کنند توسط اون ادا مي شود زنا به اشخاص ذلک الن و هيکلي و اسامه عنايت يعني اون توجه از بالا به پايين در مقابل شوق که توجه از پايين به بالا هستش اين ها عنايت دارند يعني از بالا به پايين و امر الهي اين فيض را مي رسانند زنا به اشخاص سالک اگر مثل نوع شجري درخت پرتقالي نوعي هستش يا مث کوه ها يا آب ها يا احجار و امثال ذلک اين ها انواعي هستند که عنايت الهي از طريق اين ها به اين موجودات مي رسه زنا به اشخاص ذلک الن و حيا کله و اسامه که اين موجودات مادي و هيکل و سنم مي شمارند و وهم المسلمون عند قدما الحکم البسه انوار الحکمه منات الانبيا سلام الله عليهم اجمعين به ارباب السن اين فرشته ها اون راسش اون مديرشون اون کلان شون رو به عنوان ارباب اصن در نزد با کما مي شناختن يا افلاطون به موصل نوري مي شناختن اين ارباب اسامي و عنصر افلاطون يا موصل نوري و امثال سالک ناظر به اون موجودات برتر ملائکه يا به تعبيري فرد عقلاني اين موجودات هستن که نوع برترند و جنس و شخص برترند و اين شخص برتر سو ناحيه است به موجودات مادون مث تمام اشجار يک نوع برتر دارند تمام احجار نوع برتر دارند يا حتي مثل ديگ و خروس اون گونه که در روايات آمده در حقيقت اون ها فرد عقلاني هستند و اون فرد عقلاني رب النوع محسوب مي شود يا رم محسوب مي شود
بنابراين سم همين جنبه هاي مادي و حيات جسماني رو در حقيقت مي گن و ارباب اونا هم فرد عقلاني است اگر خدا در قرآن مي فرمايد که فهمش رفيق تعالي و آب صاف از ذرات زجر را يا اگر تمام بر زات زحام ورا يا اگر خدا در قرآن فرمود که وسط عرف فسفات اسف و فرمود بر نازعات غرق و نشت نشا همه ها ناظر به فرشتگاني هستند با ويژگي هاي خاص بعضي ساتن بعضي زاج رفتن بعضي زن بعضي حملات اند بعضي بر صراط بعضي ها صفات بعضي نازعات بعضي نا شتافتند که بر اساس اين جرائمي که جناب مطالعه اين ج ذکر کردند اين فرشتگان اصناف متعدد و گوناگوني دارند که مسئوليت هاي متعددي هم متوجه اين ها هستش و في تفسير حاضر آيات التي اقسام الله فيها طوائف ملائکه اسر الشريف غريزه يد فام اکثر العلما غير اين عناويني که الان در قرآن کريم ملاحظه فرموديد که خداي عالم اون فرشته ها رو به طوايفي از ملائکه تقسيم کرده يک سلسله اسرار شريفه اي در وجود اين ها هست در نهاد اين ها به لحاظ مسئوليتي که دارند وظائفي که دارن عنايتي که به مادون دارن اسرار شريفه اي دارد که هم سبحانه و تعالي به صورت اشاره با همين عناوين صاف و زاج و زات و حملات وسط و آصف و نازعات و ناشاد از اون ها ياد کردند بي تفسير حل آيات علتي عسلا فيها و طوائف املاک اسرا الشريف عزيز که يدک که اين اسرار و به مراتب از فهم اکثر علما برتر و بالاتر است و اکثر علما به دقايق اين عناوين نمي رسن چه برسه به غير علما لاکش المقال وجوه غنا الاجمال شرق ها و عزت ها سخن در ارتباط با اين گونه از فرشته ها گفتن بخوايم که مث يه سلسله پرده هايي رو از چهره اين ها بزداييم بسيار سخن هاي محدودي بشه در حالي که اين ها از عزت و شرف برتري برخوردارند لاکش المقال سخن گفتن از وجوه اين فرشته ها لايک شفقنا الاجمال شرف و عزت غنا و پرده اجمال رو از وجوه اين ها برطرف نمي کند چرا که از شرف و عزت برتري برخوردارند اما جهت چهارمي که بايد در باب فرشتگان بدانيم و بهش معتقد و موم باشيم عبارت است از فلوجه بلي علم و يوم بانک توله المثل انما وصل الي الانبيا به واسط ضرب الملک يکي از مواردي که در باب رشته ها بدانيم اين است که بخش قابل توجهي از فرشتگان مامان کتب و صفوف الهي ان اين کتب وقتي مي خواهند برسن کتاب همون مجموعه سلسله مطالب لفظي و عبارت آلا عربي يا عبري نيست اينا حقايقي هستند که براي آوردن اين حقايق نياز به حملاتي هست بايد اين حقايق رو بيارن نه اينکه فلات فقه را اينا حمل مي کنند اين حقيقت را وگرنه فرشته که لفظ نمي تونه بياره زمين لفظ دونه همون هست رشته بخواد اون رو بياره لذا اين رو به صورت ويژه ذکر کردن که ما متوجه باشيم برخي از فرشتگان هستند که موقعيت وجودي اون ها حملات فن و کتب الهي رو براي بشر ميارن الوجه راب يعلم که انسان موم به فرشته ها باشه يعني بداند و يوم يعلم و الله ال منزل کتب الهي که نازل مي شوند مثل قرآن و زبور و انجيل و داون ها انما وصل الي الانبيا به واسطه ضرب نوعي از فرشته ها تعالي لول رسول کريم زير آن قوت عرش مکين متاهلين به هر حال اين چهار وجه رو ما بايد در مقام ايمان به فرشته ها داشته باشيم وقتي خدا فرمود که من يک فر به طاغوت و يوم بالله ي من بالله يعني حق سبحانه و تعالي در مقام ذات و اوصاف و افعال و احکام و همچنين شئونات او که از جمله برترين شئونات او عالم فرشتگان هستن که آدم بايد به اين ها ايمان بياره فضل وجوه لابد منها في حصول ايمان بال ملائکه وقتي ما به ملائکه موم هستيم اين جهاد بايد داشته باشيم فلما کان فکل ما فلما کان قوس الب الفي حاصل مراتب اشد کان ايمان بال ملائک خب همون طوري که ايمان به خدا داراي مراتب و درجاتي هست ايمان به ملائکه هم درجات بيشتري دارد درجات متعددي دارد هر کسي که در فضاي عقل حالا عقل يا شهود قوس بيشتري بکند و عميق تر در درياي فرشته ها و ملائکه وارد بشود خوب بهره بيشتري خواهد برد و کلما کان قوس العقل ف هازل مراتب اشد کان ايمان بالم و اکثر الخلقه متاس مزون انهدام الايمان اکثر خلاق و افراد نسبت به اين مسئله متاس فانه اعراض مي کنند نمي شناسند عالم فرشته ها عالم ملائکه رو من که با اينکه ادعا مي کنند که ايمان به فرستادن اما از هويت اون ها از مراتب وجودي اون ها از ماموريت هاي اون ها از ويژگي ها و احکام و صفاتشون اطلاعي ندارند اين هم مرحله ديگري از ايمان که ايمان به ملائکه الله بود.