1402/08/17
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/ ملاصدرا/
بحث در تفسير سوره «واقعه»اي است که از تفسير جناب صدر المتألهين إنشاءالله در جمع دوستان مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد سوره مبارکه «واقعه» يکي از سورههاي کليدي و اصلي است که عمده مباحثش در ارتباط با قيامت و احوال قيامت و همچنين انسانها در حال قيامتاند که بحث سه دسته بودن انسانها در روز قيامت که مقرباند و اصحاب يميناند و اصحاب شمال، اتفاقاً دارد فضاي جامعه ما را روشن ميکند که اين راهبردهاي انساني چگونه هستند؟ خيلي بحث، بحثي است که اگر ما بخواهيم از اين زاويه نگاه بکنيم و بحث اجتماعي بسيار مهمي است. از همين الآن جامعه دارد به سمت اين سهگانه حرکت ميکند يا مقرب است يا از اصحاب يمين است يا از اصحاب شمال.
پرسش: ...
پاسخ: ما در حقيقت بعد از گذران مقدمه شروع کرديم به اولين آيه «بسم الله الرحمن الرحيم» «إذا وقعت الواقعة» مرحوم صدر المتألهين فرمودند که اين «إذا وقعت الواقعة» يعني چه؟ اين به لحاظ زماني ناظر به گذشته است مثل «إذا حدثت الحادثة، إذا کانت الکائنة» ديگران واقعاً در فهم اين مسئله خيلي عاجز هستند که يعني چه هنوز در قيامت حاصل نشده قيامت شروع نشده خداي عالم به صورت ماضي دارد ذکر ميکند؟ هنوز قيامتي اتفاق نيفتاده؟ «إذا وقعت الواقعة» در مقام توجيه گفتند که چون مضارع محقق الوقوع در حد ماضي است در حکم ماضي هست بنابراين به عنوان ماضي ذکر کردند «إذا وقعت الواقعة، إذا حدثت الحادثة، إذا کانت الکائنة» مثلاً.
بعضي هم گفتند که از باب مبالغه در تحقق همانطور که در جلسه قبل ملاحظه فرموديد در تفسير جناب زمخشري در کشاف و همچنين ديگر بزرگوار مثل مرحوم شيخ طوسي در تبيان يا جناب بيضاوي اينها نظر داشتند به اينکه اگر گفتند «إذا وقعت الواقعة» ناظر به محقق الوقوع بودن مضارع است و چون در آينده بدون ترديد مسئله قيامت اتفاق ميافتد بنابراين به عنوان فعل ماضي ياد شده است.
اما يک زاويه ديدي را الآن جناب صدر المتألهين دارند بيان ميکنند که اين سرّ و رمز و راز اينکه خداي عالم نوعاً با صيغه ماضي دارد ذکر ميکند چيست؟ مثلاً «و نفخ في الصور» اين «نفخ» ماضي است يا «فصعق من في السموات و الارض» نه تنها در ارتباط با اصل قيامت بلکه در ارتباط با شؤونات قيامت مثل «و نزعنا ما في صدورهم من غل» نزعنا يعني ما کَنديم اين متکلم مع الغير است بالنسبه به فعل ماضي. «و نادي اصحاب الجنة»، «و نادي اصحاب النار» و امثال ذلک «نادي اصحاب الاعراض» همه و همه اينها را به صورت ماضي ذکر کردند اين يعني چه؟ اين يک مسئلهاي است.
پرسش: ...
پاسخ: آن ناظر به قيامت صغري است که مربوط به برزخ است. يک نوع قيامتي است اما قيامت صغري است. ولي الآن سخن اين است که چطور حق سبحانه و تعالي اين فعل را به صورت فعل ماضي کرده است؟ ولي بياني را جناب صدر المتألهين به استناد يکي از آيات دارند استفاده ميکنند که اين راهبرد اساسي آيات الهي در باب معاد را که به صورت ماضي دارد ذکر ميشود را بيان ميکند.
فرمودند که اين جمله است: «و لم يتذکروا معنا قوله تعالي ما خلقکم و لا بعثکم الا کنفس الواحدة» فهم اين مسئله بسيار بسيار دشوار است. اين کار آساني نيست اين آيه را آدم بفهمد. خداي عالم ميفرمايد که شما کل عالم را چه در مقام ايجاد و خلقت چه در مقام حشر و بعث شما يک موجود حساب بکنيم «و ما خلقکم و لا بعثکم کنفس واحدة» اين عجيب است اين را چگونه ميشود فهم کرد؟ «من الأولين و الآخرين» آفرينش آنها «من الأولين و الآخرين» بعث و حشرشان همهاش به خداست و از اوست «من الله و الي الله».
اين «إنّا لله و إنّا إليه راجعون» اين زبان حال همه موجودات است هيچ موجودي نيست که از غير خدا صادر بشود، يک؛ به غير خدا منتهي بشود، دو؛ بنابراين همه موجودات از اويند و همه موجودات هم به اويند. الآن ميفرمايد که شما حساب بکنيد که براي حق سبحانه و تعالي همه موجودات کنفس واحده است يعني کل عالم يک جاندار است يک نفس دارد و خداي عالم يک روزي او را ايجاد ميکند يک روزي هم او را بعث و نشر ميکند. اين همان سخن «و أمرنا الا واحدة» است.
فهم اين مسئله اصلاً به اين راحتي نيست هيچ هيچ! آدم تا نبرد به بحثهاي دقيق قانون الواحد و امثال ذلک، فهم اينها آسان نيست. ما هم از کنار اين بحثها تا يک حدي گذرا رد ميشويم چون واقعاً اين بحث، بحث مهمي است.
مرحوم صدر المتألهين ميفرمايد که رمز و راز اينکه حق سبحانه و تعالي اين جريان قيامت را به صورت فعل ماضي ذکر ميکند اين آيه است «و لم يتذکروا معنا قوله تعالي ما خلقکم و لا بعثکم الا کنفس واحده» همين يک آيه را نميشود تفسير کرد. «و ما خلقکم و لا بعثکم الا کنفس واحده» يعني پهن کردن اين نظام هستي جمع کردن اين نظام هستي براي حق سبحانه و تعالي کنفس واحده مثل يک نفس است و اين هم از آزال انجام شده است.
پرسش: ...
پاسخ: براي حق سبحانه و تعالي ماسوي الله يک حقيقت است
پرسش: ...
پاسخ: ماسوي الله يعني فيض او. فيض او يک طرف است. اين فيض او يک فروغ رخ ساقي است که در جام افتاد. يک اراده است «و ما امرنا الا واحده».
پرسش: ...
پاسخ: براي خودش نه. براي اين فعل. «و لا خلقکم و لا بعثکم الا کنفس واحدة» يعني شما آفرينش کل هستي را و بعث کل هستي را مثل يک نفس بدانيد که براي حق سبحانه و تعالي کلمح البصر أو هو اقرب. ما فکر ميکنيم اوه الآن دو يا بيست تريليون کهکشان يعني چه؟ بعد هم فرمود
پرسش: ...
پاسخ: اين قدر براي من زيباست که خداي عالم راجع به اين صحبت ميکند اصل آيه را من براي شما بخوانم اصلاً فوق العاده است اين آيه که ميفرمايد
پرسش: ....
پاسخ: نه. در سوره مبارکه «ذاريات» «و السماء بنيناها بديد و إنّا لموسعون» ما هر لحظه داريم توسعه ميدهيم جمله اسميه است «و إنّا لموسعون» موسع يعني توسعه دهنده.
پرسش: ...
پاسخ: فرمودند «و السماء بنيناها بأيد و إنّا لموسعون و الأرض فرشناها و نعم الماهدون»
پرسش: ...
پاسخ: اينها تازه مربوط به عالم طبيعت است اين هفت آسمان را تازه به انتهايش اگر برسيم ميشود عالم دنيا. حالا عالم و عوالم يا الله آنهايي که چه اتفاقي است!؟
پرسش: ...
پاسخ: الآن خدا چه ميفرمايد؟ مرحوم صدر المتألهين ميفرمايد کساني که در اين ظواهر ماندهاند از اين آيه غافلاند. چرا آمدند گفتند که جناب زمخشري جناب بيضاوي جناب شيخ طوسي همهشان گفتند که از باب مبالغه يا از باب اينکه مضارع محقق الوقوع در حکم ماضي است براساس اين خداي عالم اين را به صورت ماضي ذکر کرده و گفته «إذا وقعت الواقعة» يا فرموده است «و نفخ في الصور» يا «صعق من في السموات و الارض» يا همه اينها فعل ماضي است. ميفرمايند که راز اين قصه را در اين قصه بايد جستجو کنند «و لم يتذکروا معنا قوله تعالي و ما خلقکم و لا بعثکم الا کنفس الواحدة».
خداي عالم آفريده خلق کرده بعث کرده همه اينها پيش خدا هست پيش ما نيست پيش خدا همهاش محفوظ است. اگر خداي عالم از آسمان و زمين و آفرينش هستي و بعث هستي به صورت ماضي ياد ميکند چون برايش هستند شما اين را حساب کن اينکه بعدها محقق ميشود اين ظهور آن اراده الهي است. مثلاً الآن خداي عالم ميداند فرض ده هزار سال بعد چه اتفاقي ميافتد. اين نه اينکه الآن بداند يا ده هزار سال بعد بداند، از قبل در وجود بوده. به آن لحاظ ميشود گذشته. به آن اعتبار که فرمود «و لا خلقکم و لا بعثکم»، «ما خلقکم و لا بعثکم الا کنفس واحدة» اين در حقيقت به لحاظ است. اين فهمش آسان نيست.
پرسش: ...
پاسخ: اگر از زاويه ديد ما نگاه کنيد ما فردا را که نميبينيم فردا را نميدانيم چيست؟ ما يک دقيقه بعد خودمان را خبر نداريم اما براي حق سبحانه و تعالي آزال و آباد در محضر او هستند تعجب براي چه ميکنيد که چرا فعل ماضي بود؟ الآن فرمايش جناب صدر المتألهين اين است که اگر جناب بيضاوي در تفسيرش زمخشري در تفسيرش شيخ طوسي در تفسيرش همه اينها را با اين ترديد دارد ذکر ميکنند که قيام هنوز نرسيده است شما چطور با فعل ماضي ذکر ميکنيد؟ ميگوييد چون مضارع محقق الوقوع در حکم ماضي است يا از باب مبالغه است! اين حرفها چيست؟ «لم يتذکروا معني قوله تعالي ما خلقکم و لا بعثکم الا کنفس الواحدة فنسبة البعث إليه كنسبة الخلق» يعني همانطوري که خدا ميخواهد ايجاد بکند همانطور هم مبعوث ميکند. «فكما أنّ إيجاد الخلائق» دقت کنيد من يکسره دارم جمله را ميخوانم تا کساني که با متن ميخواهند همراه باشند «فکما أنّ إيجاد الخلائق في أزمنتها و أوقاتها المتكثّرة المتجدّدة إنّما هو من من قبل اللّه تعالى و بالقياس إلى مجاوريه و مقرّبية من ذوات الملائكة المقرّبين و عقول أوليائه الصدّيقين في دفعة واحدة- و إليه أشير بقوله صلّى اللّه عليه و آله: «جفّ القلم بما هو كائن» مع أنّه تعالى كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ إذ له تعالى شأن واحد في شئون كثيرة حيث لا يشغله شأن عن شأن و زمان عن زمان، و لا مكان عن مكان لتعاليه عن هذه الأشياء مع انبساط نور وجوده عليها و ارتفاعه عن الانحصار في عالم الأرض و السماء مع شمول علمه و نزول رحمته إلى ما تحت الثرى- فكذلك بعث الخلائق كلّهم من أجداثهم في لحظة واحدة من جهته لقوله: وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ».
حاج آقا يک تعبيري دارند خدا سلامتشان بدارد، ميفرمايد اگر بنا باشد از اين قبر بيايند بيرون که باز ميشود دنيا! اينکه قيامت نشد. اگر بخواهد از اين قبر بيرون بيايند به کجا ميآيند؟ ميآيند در همين دنيا، اينکه قيامت نشد. اين احداث و قبوري که مطرح است بايد چيز ديگري باشد «يوم تبدل الارض غير الارض و السموات».
پرسش: ...
پاسخ: آن را ظاهراً مرحوم علامه و اينها ميگويند در عالم مثال است نه عالم دنيا. عالم طبيعت نه. عالم مثال است. منظور اين است که ببينيد اصلاً بحث يک جور ديگري است ما اصلاً در خيلي فضاي گمي هستيم. نميدانيم چگونه است! خداي عالم ميفرمايد که «وَ ما أَمْرُ السَّاعَةِ إِلَّا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ» چه چيزي در ميآيد؟ اين همه چون همه هستي دارد برميگردد. حالا با اين اشاراتي که اصلاً طفلک آقاي با اينکه داخلش هست اما يادش رفته چگونه است! رقم چيست؟ ميگويد 123 ترليون کهکشان! واي اصلاً چه در ميآيد!؟
ما اينجوري بحث نميکنيم. ما داريم عقلي بحث ميکنيم. ما اگر بخواهيم رياضيوار بحث بکنيم به هيچ جا نميرسيم. ما بايد عقلي بحث بکنيم کلامي بحث بکنيم. عقلي چه ميگويد؟ ميگويد «و ما خلقکم و با بعثکم الا کنفس واحدة» شما کاري به اين جزئيات نداشته باشيد. مگر ميتوانيد سر از جزئيات در بياوريد. کلي بدانيد اجمالاً بدانيد که آفرينش براي حق سبحانه و تعالي مثل يک موجود است مثل يک نفس واحده است. شما فکر نکنيد که اينها تعدد دارند و کثير هستند.
پرسش: ...
پاسخ: يعني علم و اراده حق. اينها اراده فعلي حق هستند اراده ذاتي حق انجام شده است. چون اراده ذاتي انجام شده به صورت فعل ماضي ذکر ميکنند. ما إنشاءالله يک بحث جدي داريم.