1402/06/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/ ملاصدرا/
جلسه ششم از تفسیر آیة الکرسی کتاب تفسیر صدر المتألهین صفحه 40 و امروز هم ششم شهریور 1402 است. همانطور که در جلسات قبل ملاحظه فرمودید در تفسیر آیة الکرسی جناب صدر المتألهین یک مقدمهای را اول ذکر فرمودند که در این مقدمه بیان سرّ انتخاب این آیه و اینکه این آیه نسبت به سایر آیات یک سیادت و فضیلتی دارد و سرّ سیادت و فضیلت این آیه نسبت به آیات دیگر چیست؟ و نکاتی از این دست مطالب مطرح میشود و آنچه را که از روایات در باب آیة الکرسی هست هم دستچین میشود و عصاره آن روایات هم ذکر میشود و در مجموع یک آمادگی ذهنی، روحی، عقلی و قلبی برای کسانی که میخواهند در باب این آیه تحقیق و تفسیر داشته باشند بهره میشوند و ضمن درخواست از حق سبحانه و تعالی برای تعالی روح مرحوم صدر المتألهین و همچنین حشر با این حقائق توحیدی و معارف الهی، این بحثها را دنبال میکنیم.
به هر حال همه ما به نوعی مدیون این تحقیقات و این تفسیر هستیم و امیدواریم که إنشاءالله ما هم بهرهمند از نورانیت قرآن از هدایت قرآن و همچنین از شفاعت این حقیقت مشفّع در روز جزا باشیم. همه کسانی که در این باره کار میکنند تحقیق میکنند تألیف میکنند قلم میزنند بیانی دارند إنشاءالله همه ما را از این فرصت ارزشمند حشر با قرآن و حشر با معارف قرآن بهرهمند میفرماید.
بعد از اینکه برخی از مطالب در این رابطه گفته شد و روشن شد که اصلاً بنای بر این هست که برخی از سور فضائلش نسبت به سور دیگر بیان بشود مثل سوره «یس» که قلب قرآن است یا سوره «توحید» و «اخلاص» که نسبت به سایر سور رجحان دارد و همچنین معادل با ثلث قرآن است یا سوره «فاتحة الکتاب» که افضل قرآن است که این بیانات بود در باب آیة الکرسی هم باز در این بیانات وجود دارد و تفاوتها را هم جناب صدر المتألهین باز کردند تشریح کردند که فرق است بین آیة الکرسی و آیة الزانیات یا سوره «اخلاص» یا سوره «تبت یدا» و همچنین مطالب دیگری که در این باره مطالب در روایات هم زیاد است.
در پایان این بخش این فراز را دارند مطرح میکنند که درست است که در همه آنچه را که در قرآن کریم آمده است نورانیت و هدایت است و معرفت را برای انسان فراهم میآورد اما سرآمد معارف، توحید است و اگر دیگر مسائل مثل حقیقت رسالت، وحی، نبوت و حتی مسائل معاد و مباحثی که به صراط برمیگردد و ویژگیهای مؤمنان و امثال ذلک همه و همه در حقیقت مقصود بالعرضاند ولی آنکه مقصود بالذات است توحید است که آیة الکرسی مضمونش این حقیقت توحیدی در مرتبه توحید ذات، صفات و افعال است و این را دارند برجسته میکنند که مضامینی که در آیة الکرسی است ناظر به لباب أصفی و مقصد اقصی است که سایر آیات به این سمت باید توجه کنند.
این نکته بسیار قابل توجهی است که ما اولاً آیات را یکدست و یکسطح ندانیم و آن آیهای که مقصود بالذات است و غرض اصلی است و سایر آیات برای آن هستند این توجه ما را جلب میکند که ما اهتمام ما، عقلانیت ما، قلوب ما و توجه خودمان را نسبت به این دسته از آیات داشته باشیم.
نکته دیگری که در این فراز باز اشاره میکنند این است که آیاتی مثل «شهد الله أنه لا اله الا هو و الملائکة و اولوا العلم» یا سوره «توحید» «قل هو الله احد» یا آیه «قل اللهم مالک الملک» و نظایر اینها همهشان به توحید دلالت دارند و لکن مضمونی که در این آیه است هم جمعتر و وسیعتر است و هم تعالیبخشتر است به لحاظ معرفتی.
ممکن است کسی بگوید که در پایان سوره «حشر» اینگونه از اوصاف الهی مطرح است یا در ابتدای سوره مبارکه «حدید» این مسائل هم که ناظر به آیات الهی است و ناظر به توحید است هست، اما همه اینها به تعبیر ایشان یک آیه نیست. آدم بخواهد یک آیه را با اینها برابری بکند در حقیقت آنها چند آیه هستند. اما اولاً مضامینش بالاتر است و ثانیاً اینکه وحدت و بساطت این آیه باعث سیادت و فضیلت میشود. دیگر مسائلی است که إنشاءالله در مقام تطبیق ملاحظه خواهید فرمود.
«فتفطّن و تيقّن» این را متفطّن باش و به یقین بدان که «أن المقصد الأقصى» مقصد نهایی «و اللباب الأصفى» آن لُب لباب که مغزِ مغز میشود از اقسام قرآن و علوم قرآن عبارت است از معرفت ذاتی الهی «و صفاته و أفعاله» که همان توحید است. در حقیقت بر مقصد أقصی و لباب أصفی همان توحید است. باید دانسته بشود «و يعلم أن سائر الأقسام» یعنی سایر آیات و سور «مرادة لهذا القسم»، اینها برای آن است که به توحید ما را برساند. آن معادی که آن رسالتی که ما را به توحید نرساند، آن رسالت و آن معاد نمیتواند معرفتافزا باشد.
«و هو مراد لنفسه لا لغيره»، دیگر آیات و سور مراد لغیره هستند اما این آیه و مسئله توحید البته مراد لنفسه است و توحید مراد لغیر نیست. گرچه رسالت و نبوت و وحی و صراط و معاد و همه اینها مراد لغیر هستند یا مسئله معاد، حشر، نشر، تطایر کتب، تجسم اعمال و نظایر اینها همهشان برای راهیابی به توحید است. «فإن العلم الأعلى و الحكمة الإلهية هو رئيس سائر العلوم الحقيقة و مخدومها»، آن چیزی که رئیس سایر علوم است از معارف، از حقائق رسالت و ولایت و معاد و امامت و امثال ذلک عبارت است از توحید که رئیس سایر علوم و مخدوم آنهاست و دیگر علوم خادم این علم توحیدند. «لأن غاية العلوم الآلية» علومی که لیغره مطلوب هستند و در خدمت علم توحید هستند «التي هي مقصودة لغيرها» که آن غیر عبارت است از «هي المعارف الربانية و هي ليست غاية لشيء» میفرماید که سایر علوم، علوم آلیاند و مقصود لغیرها هستند اما معارف توحیدی غایت برای چیز دیگری نیستند مقصود برای چیز دیگری نیستند بلکه خودشان غایة الغایات معارفاند و آخر سیر افکار و نهایت حرکات هستند و سایر علوم در حقیقت اعم از علوم کلیه و جزئیه، جزء خدم و حشم این گونه از معارف که توحید باشد قرار میگیرند.
«لأن غایة العلوم الإلهیة التی هی مقصودة لغیرها هی المعارف الربانیة» غایت علوم آلی رسیدن به علوم ربانی است که همان توحید باشد اما این علم توحید غایت برای چیز دیگری غیر خودش نیست. بلکه این خودش غایة الغایة است و اخر سیر الأفکار است و نهایت حرکات فکری و قلبی و عقلی است و ماعدای این علوم ربانی اعم از علوم کلیه یا جزئیه مثل معاد مثل رسالت ولایت امامت و امثال ذلک خدم اینها هستند. اینها خادماند و آنها مخدوم. اینها تابعاند و آنها متبوع. اینها عبیدند و آنها مولا.
«و هو» یعنی این آیات توحیدی «السيد المطاع و الرئيس المقدم الذي يتوجه إليه وجوه الأتباع و يتولي شطره قلوب الخدم، فيحذون حذوه و ينحون نحوه و يخدمون غرضه» که همه اینها راجع به این است که اینها در خدمت علوم توحیدی هستند. همه علوم به رغم همه ارزشها و فضائلی که برای آنهاست و شرافتهایی که برای آنهاست نسبت به توحید خادماند. به هر حال همه و همه حیثیتهای امکانی دارند اما واجب سبحانه و تعالی حیثیت وجوبی دارد. آنها مخلوقاند و خدای عالم خالق است. آنها مصنوع هستند و خدای عالم که مسائل توحیدی است صانع است.
اما بخش دیگر و فراز دیگر این است که با دقت در مضمون آیة الکرسی این معنا بدست میآید که چگونه شمول و عمومیت و اطلاق معرفتی آیة الکرسی نسبت به سایر آیات فراهم است؟ «و إذا تأمل الناظر المتفكر و تدبّر» این ناظ متکفر «بعين البصيرة في جملة المعاني التي تشتمل عليها آية الكرسي من المعارف الإلهية و المطالب الربوبية ـ من التوحيد و التقديس و شرح الصفات العلى و الأفعال العظمى ـ لم يجدها مجموعة في آية واحدة من آيات القرآن إلا هذه الآية»، اگر یک انسانی با تفکر و تدبر به عین بصیرت در مجموعه معانی که در این آیة الکرسی وجود دارد بنگرد و معارف الهی و مطالب ربوبی از توحید و نزاهت واجب و شرح صفات علیا و افعال عظمای الهی را بداند، پی خواهد بُرد که هیچ آیهای از آیات الهی که تنها باشند نمیتوانند مجموعه این مطالب و معارف را در خودشان داشته باشند. فقط و فقط همین آیة الکرسی که اینگونه جامع جمیع معارف و مطالب ربوبی است. «لم یجدها مجموعة فی آیة واحدة من آیات القرآن الا هذه الآیة».
«فلذلك» از این جهت «لا تستحقّ السيادة و الرياسة على سائر آي القرآن إلا هي وحدها»، تنها آیهای که شأنیت سیادت و متبوعیت و مخدوم بودن را دارد نسبت به سایر آیات فقط و فقط آیه آیة الکرسی است «فلذلک لا تستحقّ السیادة و الریاسة علی سائر آی القرآن الا هی وحدها» مگر همین آیة الکرسی به تنهایی.
این جواب سؤال مقدر است که «فإن ﴿شَهِدَ اللَّهُ أنه لا اله الا هو﴾[1] »چطور؟ آیه «قل هو الله أحد» یا سوره «قل هو الله احد» چطور؟ یا آیه «قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک من تشاء» این چطور؟ میفرمایند که «فإن ﴿شَهِدَ اللَّهُ﴾ و ليس فيه إلا التوحيد و ﴿قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ﴾[2] ليس فيه إلا التوحيد و التقديس و ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مالِكَ الْمُلْكِ﴾[3] ليس فيه إلا الأفعال و كمال القدرة «و الفاتحة» فيها مرامز إلى هذه الصفات من غير شرح» در آن رموز و اسرار این مسائل هست، همه و همه اینها «و هي مشروحة في آية الكرسی» اگر اینها مضامینی دارند مضامین آنها در آیة الکرسی تبیین شده و تشریح شده و باز شده است. آنها «علی نحو اللفّ و الجمع»اند و این «علی نحو الشرح و التفصیل» است در عین حالی که همه این مضامین را دارد. «و هی» یعنی این معارف «مشروحة فی آیة الکرسی».
باز جواب سؤال دیگر که آیات پایانی شوره مبارکه «حشر» که به صفات الهی توجه دارند یا آیات اول سوره مبارکه «حدید» اینها هم گرچه دارای حیثیتهای توحیدی هستند اما در یک آیه نیستند و آیات متعددی را شامل میشود «و الذي يقرب منها في جميع هذه المعاني آخر الحشر» یعنی آیات پایانی سوره مبارکه «حشر» این معانی را متضمن است یعنی حیثیتهای ذاتی و صفاتی و افعالی را در خودش دارد یا آیات اول سوره مبارکه «حدید» «و أول الحديد، إذ يشتمل على أسماء و صفات كثيرة، و لكنها» اینها را ما قبول داریم اینها هم ناظر به مسائل توحیدیاند و هم تا حدی جامعاند اما اینها آیات متعدد هستند یک آیه نیستند «و لکنها آیات لا آية واحدة، و هذه» این آیة الکرسی «آية واحدة، فإذا قابلتها بآحاد تلك الآيات» اگر شما بخواهید این آیة الکرسی را با تک تک این آیات بسنجی «وجدتها» مییابی آیة الکرسی را که «أجمع للمقاصد الإلهية»، جامعترین آنها نسبت به مقاصد الهی است «التي هي روح القرآن» که اینها حقیقت و روح قرآن هستند سایر آیات به مثابه بدن و جسم هستند و توحید به مثابه روح آیات است و از این جهت است که در بیانات نهضت نبوی(صلوات الله و سلامه علیه) بیان شده است که این آیه سید الآیات است. «فلذلك تستحق السيادة على الآي كلها، و تكون مصداقا لما ورد في فضلها و شرفها من الأخبار و الآثار» که در حقیقت اینها در اخبار و روایات این معنا آمده است که فضیلت و شرافت آیة الکرسی از سایر آیات بیشتر است.
از جمله اینها «منها ما ورد منه صلى اللّه عليه و آله أنه قال: «آية الكرسي سيّد آي القرآن»»؛ آیة الکرسی سید و سروری دارد مخدوم است مطاع است و دیگر آیات خادم و تابع هستند.
یا در بیان دیگری از حضرت آمده است این خبر هست که «و منها أنه قال صلى اللّه عليه و آله: «ما قرأت هذه الآية في دار» پیامبر گرامی اسلام(صلوات الله و سلامه علیه) میفرمایند که من آیة الکرسی را در هیچ خانهای نخواندم «إلا اهتجرتها الشياطين ثلثين يوما» مگر اینکه شیاطین از آن خانه هجرت کردند و رفتند سی روز تا یک ماه اثر تلاوت این آیه در خانه وجود داشت که شیطان رفت و آمد نمیکرد. مراد از رفت و آمد شیطان، به هر حال وسوسهها نیرنگها، شیطنتها، شبهات است چون شبهات و ابهاماتی که ممکن است در قلب تیرگی ایجاد کند همه و همه اینها در حقیقت حضور شیطان هستند. شیطان یک وقت است که ما به حیثیت مادی و جسمانی او توجه داریم یک وقتی است که به آثار و ثمرات نحس وجودی او نظر داریم. شبهه، سؤالات شکبرانگیز، تشکیک کردن، یا به هر حال جریانها هوی و هوسی را به دل راه دادن، همه و همه از ناحیه شیاطین میآید. آن آیهای که در آن خانه آیة الکرسی تلاوت بشود این رفت و آمدها نیست یا بسیار اندک است یا ثمره و اثر آنها در قلب إنشاءالله نخواهد نشست. «الا اهتجرتها الشیاطین ثلثین یوما، و لا يدخلها ساحر و لا ساحرة أربعين ليلة» چون همین مباحث چشمزخمها و مسائل شیطنتها مسائلی که به هر حال دشمنی و عداوت را در بین انسانها از طریق همین سحره ایجاد میکنند اینها برای انسان به برکت آیة الکرسی فراهم نمیشود. همانطور که میگویند وقتی جن از «بسم الله» میترسد به محض اینکه انسان «بسم الله الرحمن الرحیم» بگوید جن فراری میشود اینها هم همینطور هستند که در حقیقت جایی که نور آمد، ظلمت نیست. جایی که هدایت آمد ضلالت نیست. اینها به صورت ملکه و عدم ملکه ظاهر میشوند. حق سبحانه و تعالی نورانیتش ظلمت و تیرگی و تباهی را به کنار میزند و هدایت و نورانیتش در حقیقت ضلالت و گمراهی را به کناری میزند. «و لا یدخلها ساحر» به آن دار وارد نمیشود «ساحر و لا ساحرة أربعین لیلة».
از جمله مواردی که در باب فضیلت آیة الکرسی روایت شده است از مولایمان علی بن ابیطالب(علیهما السلام) است که فرمود: «و منها ما روي عن أمير المؤمنين عليه السّلام: (جاء ما يقرب منه في الدر المنثور 1/ 324) «سمعت نبيّكم و هو على أعواد المنبر» در حالی که پیامبر روی چوبهای این منبر نشسته بود یا بر آنها بود من از پیامبر شنیدم، یعنی در یک حالی که حضرت در کرسی تعلیم و تبلیغ دین بود اینجور گفته است. گاهی وقتها نشان از این است که این مطلب، مطلب مهمی است مطلب عظیمی است یک وقتی نشسته بیان میشود یک وقت ایستاده یک وقت هم روی کرسی منبر که کرسی تبلیغ دین است بیان میشود.
رسول گرامی اسلام فرمود: «يقول: من قرأ آية الكرسي في دبر كل صلاة مكتوبة لم يمنعه عن دخول الجنّة إلا الموت»، اگر کسی آیة الکرسی را در تعقیب هر نماز واجبی بخواند هیچ عاملی مانع دخول از بهشت نخواهد شد مگر موت. یعنی تا زنده است گرچه وارد بهشت نمیشود اما به محض اینکه مانع موت برطرف شد و انسان از عالم دنیا به عالم آخرت سفر کرد این امکانش و ورودش به بهشت حتمی است. «من قرأ آیة الکرسی فی دبر کل صلاة مکتوبة لم یمنعه عن دخول الجنّة الا الموت و لا يواظب عليها إلا صديق أو عابد»، مگر انسانهای صدّیق که در صداقت تاماند و عبد و بنده حق سبحانه و تعالی هستند بر این آیه اینگونه جز اینها مواظبت و مراقبت نمیکنند. «و لا یواظب علیها» بر آیة الکرسی «إلا صدیق أو عابد».
و باز حضرت فرمود: «و من قرأها إذا أخذ مضجعه» یعنی وقتی که میخواهد بخوابد. مضجع یعنی پهلوی خودش. وقتی که در پهلو قرار گرفت برای اینکه بخوابد «آمنه اللّه على نفسه»، خدای عالم به برکت آیة الکرسی او را بر نفس خودش آمِن و محافظ قرار میدهد و آیة الکرسی حافظ انسان است موقع خواب و همچنین «و جاره، و جار جاره، و الأبيات حوله» حتی خانههای همسایهها هم در اماناند از این آیة الکرسی که شخص هنگام خواب قرائت میکند.
یکی دیگر از نکاتی که به اهمیت و افضلیت آیة الکرسی توجه میدهد این است که صحابه پیامبر گرامی اسلام در باب آنچه که در قرآن به عنوان امر افضل هست باهم داشتند صحبت میکردند «و تذاكر الصحابة أفضل ما في القرآن» موضوع بحث اصحاب و مذاکره اصحاب موضوعش عبارت بود که کدام حقیقت در قرآن افضل است؟ اینجا آقا علی ابن ابیطالب(علیهما السلام) فرمود که «فقال لهم أمير المؤمنين عليه السّلام: «أين أنتم عن آية الكرسي؟» نظر شما راجع به آیة الکرسی چیست؟ اینجا حضرت فرمودند که رسول گرامی اسلام فرمود: «ـ ثم قال: ـ قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله: يا علي» به آقا علی بن ابیطالب خطاب کردند، چون مطلب مطلب بلندی بود مخاطبشان آقا علی بن ابیطالب بود فرمودند که «سيّد البشر [في المصدر: سيد البشر آدم، و سيد العرب] و سيد العرب محمد» منِ محمد برترین نوع بشرم و برترین نوع عرب هستم که در حقیقت این برتری همان سیادت و همان سروری و همان مخدوم بودن و دیگران خادم بودن، همان متاع بودن و دیگران تابع. بعد از چند مطلب فرمود که «و لا فخر، و سيّد الكلام القرآن»، یک؛ «و سيّد القرآن البقرة»، دو؛ «و سيّد البقرة آية الكرسي»، سه؛ که در حقیقت در این بیان رسول گرامی اسلام داشت آن نوع برتر از همه موجودات را بیان میکرد. مثلاً سید اشجار شجر طوبی است سید احجار مثلاً یا سید لیالی یا سید ایام یا سید اعیاد و همینطور سید اولیاء، سید اوصیاء، همه و همه هر کدام بیان میشدند و بیان شد که سید کلام قرآن است، سید قرآن هم سوره مبارکه «بقره» است و سید «بقره» هم آیة الکرسی است.
بعد فرمودند: «يا علي إن فيها» یعنی در آیة الکرسی «لخمسين كلمة، في كل كلمة خمسون بركة» در هر کلمهای از کلمات این آیة الکرسی پنجاه برکت است. پس پنجاه در پنجاه وقتی ضرب میشود مشخص میشود که چقدر برکت در این آیة الکرسی وجود دارد.
باز در باب فضیلت آیة الکرسی خبری است از أبی بن کعب که رسول گرامی اسلام به او اشاره کرد و او را با کنیه خطاب کرد که «و عن أبي ابن كعب قال: «قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله: يا أبا المنذر أيّ آية في كتاب اللّه أعظم؟» شما در قرآن و کتاب الهی کدام آیه را برتر و بزرگتر و عظیمتر و افضل میدانید؟ قطعاً این به لحاظ تعداد کلمات و حروف و اینها نیست. برای اینکه آیاتی در قرآن وجود دارد که از آیة الکرسی به لحاظ کلمات بیشتر هستند اما به لحاظ مضمون و محتوا کدام آیه از همه برتر است؟ این صحابی أبیّ بن کعب به پیامبر عرض کرد: «قلت: «اللّه لا إله إلا هو الحيّ القيّوم»» این آیه که مشتمل بر فضائل فراوانی است. بعد در اینجا پیامبر گرامی اسلام دست مبارکشان را به صدر و سینه این شخص زدند و فرمودند که «قال: فضرب في صدري ثم قال: ليهنئك [العلم]» امیدواریم که علم برای تو گوارا و هنیئ باشد. بعد اضافه فرمودند «[الاضافة من المصدر] و الذي نفس محمد بيده» قسم به آن خدایی که نفس و جان پیامبر بدست اوست «إن لهذه الآية للسانا (لسانا- ن) و شفتين»، برای این آیه زبان است و دو لب که «تقدس الملك عند ساق العرش» که این آیه در ساق عرش مُلک و سلطنت الهی و ملِک بودن و پادشاهی حق سبحانه و تعالی را دارد تقدیس میکند.
این حدیث را جناب ابوعلی طبرسی «نقلها أبو علي الطبرسي رحمه اللّه في مجمع البيان» ذکر کرده و نقل کردند.
حدیث دیگری از مولایمان حضرت امام باقر(صلوات الله و سلامه علیه) نقل شده است «و منها ما روي عن أبي جعفر الباقر [الأمالي للصدوق (ره): المجلس 21 ص 98، و جاء في تفسير العياشي عن الصادق (ع): 1/ 136] عليه الصلوة و السلام قال: «من قرء آية الكرسي مرّة صرف اللّه عنه ألف مكروه من مكاره الدنيا و ألف مكروه من مكاره الآخرة، أيسر مكروه الدنيا الفقر، و أيسر مكروه الآخرة عذاب القبر» آقا امام باقر(صلوات الله و سلامه علیه) فرمودند که آیة الکرسی اگر کسی آن را یک مرتبه بخواند خدای عالم هزار مکروه را از مکاره دنیا و سختیهای دنیا و همچنین هزار مکروه از مکاره آخرت را از او دور میکند. به گونهای که کمترین مکروه دنیا و امر مکروه یعنی دارای کراهت و بدی و سختی، عبارت است از فقر «و أیسر مکروه الآخرة عذاب القبر» است.
باز حدیث دیگری از آقا امام صادق(صلوات الله و سلامه علیه) نقل میفرمایند که «و عن أبي عبد اللّه عليه السّلام «إن لكل شيء ذروة و ذروة القرآن آية الكرسی» (تفسير العياشي: 1/ 136)» هر چیزی پستی و بلندیای دارد به آن بلندی میگوید ذروة. به آن قله میگویند ذروة، که مثلاً در اسلام هست که در بخش فروعات، جهاد «ذروة الاسلام» است. در قرآن آن قله و بلندای حقیقت قرآن آیة الکرسی است. چطور؟ چون برای اینکه دارای مضامین بلندی است و از جمله آن مضامین همین واژه شریف «الحی القیوم است که این حی قیّوم از اسماء اعظم است «كيف و فيها «الحي القيوم» و هما من اسم اللّه الأعظم كما يظهر (سيظهر- ن) لك لمعة من أنواره و نكتة من أسراره»، که برای تو روشن خواهد شد که چه لمعان و درخششی و نورانیتی و نکاتی از اسرار توحیدی در آن وجود دارد.
«و يشهد له ما ورد في الخبر بأن: «الاسم الأعظم في آية الكرسي و أول آل عمران» (البحار: 93/ 224 و أضيف فيه سورة طه)» در برخی از روایات آمده است که در حقیقت اسم اعظم در آیة الکرسی وجود دارد و همچنین در اول سوره مبارکه «آل عمران» که در آنجا واژه حیّ قیوم آمده است که ناظر به اسم اعظم حق سبحانه و تعالی است.
و همچنین از مولایمان امیرالمؤمنین(صلوات الله و سلامه علیه) وارد شده است که حضرت فرمود در روز بدر من وقتی مقاتله میکردم بعد از مقطعی از مقاتله میآمدم خدمت پیغمبر ببینم که چکار میکند؟ دیدم که حضرت در حالی که در سجده است میگوید «یا حی و یا قیوم» بعد دوباره به قتال برمیگشتم مقاتله میکردم دوباره برمیگشتم ببینم پیغمبر چکار میکند؟ باز میدیدم که حضرت در همان حال دارد میگوید «یا حی و یا قیوم» و من بارها رفتم و آمدم دیدم حضرت در همان حال است و چیزی هم بر این اسم شریف «یا حی و یا قیوم» اضافه نمیکند تا اینکه خدای عالم برای او فتح یوم البدر را به برکت همین اسم اعظم برای پیامبر(صلوات الله علیه) ایجاد کرده است «و عن أمير المؤمنين صلوات اللّه عليه قال (نقله الفخر الرازي في تفسيره: 1/ 462): «لما كان يوم بدر قاتلت»» وقتی روز بدر وارد شد من مقاتله میکردم «ثمّ جئت إلى رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله» میآمدم خدمت پیامبر «أنظر ما يصنع»، نگاه میکردم که حضرت چکار میکند؟ «قال:» حضرت فرمود که «فجئت، فإذا» من یک بار آمدم دیدم که «هو ساجد» و در حال سجده میگوید: «يقول: «يا حي يا قيّوم» لا يزيد على ذلك»، اضافه هم نمیکرد. قبل و بعد آیة الکرسی را هم نمیخواند و اصلاً بنای بر خواندن آیة الکرسی نداشت بلکه به دنبال اسم اعظمی بود که بتواند فتح را تحصیل بکند.
بعد میگوید که من مراجعه کردم دوباره به قتال دوباره برگشتم باز همان حرف را میزد که میگفت «یا حی و یا قیوم» «ثم رجعت إلى القتال، ثم جئت و هو يقول ذلك فلا أزال أذهب و أرجع» مرتّب میرفتم و میآمدم و نگاه میکردم و حضرت همچنان در آن حال میگفت که «یا حی یا قیوم» بدون اینکه چیزی بر آن بیافزاید تا اینکه خدای عالم فتح را برای او ایجاد کرد. «و أنظر إليه و لا يزيد على ذلك إلى أن فتح اللّه له».
در پایان این بخش میفرمایند که من یک تذکری به شما میدهم و آن این است که به صورت یقینی بدانید که اصل ذکر و علم تابع مذکور و معلوماند. اگر علم شرافتی دارد یا اگر ذکر شرافتی و فضیلتی دارد به تبع معلوم و مذکور است. همانطوری که در شرافت علم میگویند شرافت علم به شرافت موضوع آن است و چون موضوعی شریفتر و فضیلتمندتر از توحید نیست لذا علم توحید از همه علوم شریفتر و عزیزتر است «و ناهيك إيقانا» این نکته را به صورت تذکر و به صورت یقین به تو میگویم که «بهذا أن الذكر و العلم يتبعان» این دو تا تابع «المذكور و المعلوم» هستند ذکر تابع مذکور و علم تابع معلوم است. «و أشرف المذكورات و المعلومات هو اللّه تعالى بل هو متعال عن أن يقال:» حتی خدای عالم برتر از آن است که گفته بشود که او اشرف موجود است، زیرا در مقابل او وجودی وجود ندارد تا شریف باشد و الا لازمهاش این است که همسنخ باشد اگر بگوییم خدا اشرف از سایر موجودات است یعنی همسنخ موجودات است، ولی اینگونه نیست. «بل هم متعال عن أن یقال: «إنه هو أشرف من غيره»».
چرا خدا برتر است و منزه است از اینکه گفته او اشرف است؟ «لأن ذلك يقتضي» چون این بیان و این عبارت اقتضا میکند «نوع مجانسة و مشاكلة»، وقتی میگوییم الف اشرف از باء است یعنی الف و باء در یک سنخ وجودیاند و الف از دیگری برتر است. اما معاذالله اگر چیزی و کسی همجنس با واجب و همسنخ او باشد «بل هم متعال عن أن یقال: «إنه هو أشرف من غیره» لأن ذلک یقتضی نوع مجانس و مشالکة» در حالی که «و هو مقدّس عن مجانسة ما سواه»، خدای عالم از ماسوایش حقیقتاً و وجوداً جداست. درست است که همه در یک معنا مشترکاند معنای وجود مشترکاند، اما به لحاظ مرتبه، مرتبه واجبی با مرتبه امکانی قابل مقایسه نیست و سنخیتی بین امکان و وجوب مطرح نیست امکان در فقر محض است و وجوب در غنای محض است. بنابراین اینها گرچه در اصل معنای وجود مشترک هستند اما همسنخ هم و همجنس هم و همنوع هم نیستند بلکه نوع وجود واجبی، جوهراً با نوع وجود امکانی در حقیقت متفاوت است. «و هو مقدّس عن مجانس ما سواه.
«و لما كانت الآية مشتملة من نعوت جماله» دارند جمعبندی میکنند چون آیه آیة الکرسی مشتمل است برا نعوت جمال حق و همه اوصاف جمالیه و اوصاف کبریایی حق سبحانه و تعالی و جلالیه حق و جمالیه حق، مشتمل است «من نعوت جماله و أوصاف كبريائه على الأصول و المهمات» که بر همه اصول و امهات این مشتمل است و شامل است و همه را در بر دارد و همچنین مهمات و عمده مسائل مثل معارفی که به رسالت و وحی و نبوت و صراط و امثال ذلک برمیگردد و همچنین مباحث معاد، بنابراین «فلا جرم» این آیة الکرسی «وصلت في الشرف إلى أقصى الغايات» این در مرحله برترینها در غایت علمی و معرفتی قرار گرفته است.
إنشاءالله که این فضیلتها برای همه ما بهرههای معنوی و روحی و عقلی و ارادتی به همراه داشته باشد.