1402/01/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/ملاصدرا/
جلسه هفتاد و نهم از تفسیر سوره مبارکه «فاتحة الکتاب» از تفسیر صدر المتألهین(رضوان الله تعالی علیه) صفحه 483. در کریمه «اهدنا الصراط المستقیم» فرمودند که نیازمند به این معناست که این آیه تنها از جایگاه معرفت قرآنی نشأت میگیرد در صفحه 478 فرمودند «مکاشفة اعلم ان معرفة الحقیقة الصراط و استقامتها و المرور علیه و الضلال عنه من المعارف القرآنیة التی یختص بدرکها اهل المکاشفة و المشاهدة» براساس این نگرش و رویکرد، جناب صدر المتألهین وارد شدند و دارند مباحث را از این منظر که کشف کنند و شهودی داشته باشند ذکر میکنند در حقیقت این معنا را اول به آن معتقدند که صراط مستقیم از معارف قرآنی است و هدایت بر این صراط هم جز از معرفت قرآنی ساخته نیست.
مطالبی را بیان فرمودند و نکاتی مورد توجه بود که به این نکته رسیدند که اگر کسی بر سر صراط استمرار داشته باشد استقامت داشته باشد بتواند در صراط بماند خارج نشود و در مسیر انحرافی و معی واقع نشود او موفق است اکنون در این فقره میفرماید فرق است بین آن انسانی که احدی السیر است از نقطه آغاز این راه تا نقطه انجام همه مراحل را در مسیر صراط مستقیم طی کرده است این با آن انسانی که مرتّب در رفت و آمد است در ولوج و خروج است و از مسیر صراط مستقیم بیرون میآید و وقتی که از این مسیر بیرون آمد و از صراط خارج شد طبعاً جلوههای بیرونی و عوائق و موانع و کثافات و امثال ذلک این انسان را در بر خواهد گرفت و دیگه آن لطافت و طبیعت اولی انسانی برای او نخواهد بود.
لذا فرق است بین آن انسانی که به تعبیر ایشان احدی السیر است یعنی از نقطه آغاز تا انجام در سیر نزولی و صعودی همواره بر صراط مستقیم بوده است این انسان با آن انسانی که درگیر است و موانعی و انحرافاتی برای او پیش میآید باهم یکسان نیستند. میفرمایند: «فأين من يكون أحديّ السير من حين صدوره من غيب الحقّ إلى عرصة الوجود العيني و النزول الكوني» چه تفاوت فاحشی است بین آن کسی که احدی السیر است از آن نقطه آغازی که از مبدأ شروع شده از غیب حق صادر شده تا به عرصه وجود عینی و نزولی کونی که نظام عالم طبیعت است در تمام این مسیر طولانی بر صراط مستقیم بوده است «لم يتعوق من حيث حقيقته و روحانيّته» هیچ مانعی در مسیر او نبود و او همچنان در صراط مستقیم استمرار و استقرار داشت و در هیچ عاملی از عوالم و نشأهای از نشئات و حضرتی از حضرات نبود الا اینکه او همچنان بر صراط مستقیم مداومت داشت استمرار داشت و لحظهای از صراط خارج نشده بود. چقدر تفاوت است بین چنین انسانی «في عالم من العوالم و نشأة من النشآت و حضرة من الحضرات ممن يتعوّق و يتردّد لتصادم الموانع و الآفات، و يتكرّر ولوجه و خروجه المقتضيان لكثافة حجبه و كثرة تقلّبه في المحن و العوائق- نعوذ باللّه منها» این مقایسه و سنجهای که صدر المتألهین دارند برقرار میکنند بین دو طایفه از انسانها، یک طایفه که از آن نقطه آغاز «من حیث صدور» آنها از «من غیب الحق» تا عرصه وجود عینی و نزول کونی در تمام این مراحل هیچ حضرتی از حضرات و هیچ نشأهای از نشئات و هیچ عالمی از عوالم نبوده مگر اینکه در همه این حالات بر عهده صراط مستقیم استقامت و استمرار داشت و در همان حال بود. این انسان احدی السیر است یعنی هیچ انحرافی هیچ مانعی برای او نبوده و چنین انسانی جایگاهی بسیار والا دارد. تفاوت این انسان با آن انسانی که «ممن یتعوّق و یتردّد» به جهت اینکه موانعی برای او پیش آمده و تردد و رفت و آمدهایی داشته خروج و دخولی داشته و از صراط منحرف شده است این انسان دارای آفات و آسیبهای فراوانی است «ممن یتعوّق و یتردّد لتصادم الموانع و الآفات» این انسان به جهت تکرر ولوجش و دخولش و خروجش از صراط که هر کدام از اینها اقتضای جرمانیت و کثافتی دارند و از آن لطافت وجودی طبعاً کاسته خواهد شد این باعث میشود که در محن و محنتها و سختیها و انحرافات و موانع قرار بگیرند که باید از این مسئله به خدا پناه برد. آن انسانی که متعهد بر صراط مستقیم است و هیچ چیزی او را از صراط مستقیم جدا و دور نمیسازد این انسانی که دارای احدی السیر است لطافت وجودی او بسیار فراوان است اما آن کسی که به جهت تمایلاتش به عوالم مختلف و خصوصاً عالم طبیعت و نظایر آن که جرمانیت و کثافتی را بر انسان تحمیل میکند و انسان از آن لطافت برخوردار نیست تفاوتهای فاحشی بین این دو هست و جناب صدر المتألهین میفرماید که به خدا پناه میبریم از اینکه از این دسته دوم باشیم که با وجود عوائق و انحرافات و تصادمات و آفات و آسیبها آن لطافت وجودی را از دست بدهیم و در مسیر صراط مستقیم احدی السیر نباشیم.
بعد میفرمایند که «فقوله تعالى: اهدنا الصّراط المستقيم» این «بيان للمعونة المطلوبة في الآية السابقة» در آیه سابقه ما عرض میکردیم که «إیاک نعبد و إیاک نستعین» یعنی خدایا فقط و فقط تو را عبادت میکنم و تنها از تو استعانت میجوییم و کمک میخواهیم. این کمک خواستن در چه حوزهای است؟ خدای عالم لسان ربوبیت چنین مسئلهای را سؤال میکند که آیا ای انسان، تو که استعانت و کمک میخواهی در چه زمینهای کمک میخواهی؟ این جواب که «إهدنا الصراط المستقیم» جوابی است از بنده به حق سبحانه و تعالی که نحوهی مساعدت و معاونت را به خدای عالم عرض میکند که خدایا، ما اگر از تو کمک میخواهیم کمک در این امر است که ما را در صراط مستقیم هدایت بفرمایید. «فقوله تعالی: اهدنا الصراط المستقیم بیان للمعونة المطلوبة فی الآیة السابقة» اگر در آیه قبل گفتیم «ایاک نستعین» این بیانی است برای این نوع معاونت و کمکی که خدای عالم به انسان انجام میدهد «فكأنّه قال:» گویا که خدای عالم به انسان میگوید «كيف أعينكم؟» چگونه شما را اعانت و کمک بکنم؟ انسانها در مقابل عرض میکنند «فقالوا: اهدنا» خدایا ما را هدایت کن. که میفرماید: «فهذه الآية» یعنی آیه «اهدنا الصراط المستقیم» «و ما يتلوها» و آنچه که در بعد از آن میآید «كالأجوبة لاسئلة» گویا جوابهایی هستند از پرسشها و پاسخهایی که از درگاه الهی برای انسان میرسد. «کالأجوبة لاسئلة ربّانية».
بعضی از عرفا این گفتگوی بین انسان و خدا را دارند اینجور تشریح میکنند میگویند: «كما قال بعض العرفاء: فكأنّ لسان الربوبيّة» گویا لسان پروردگاری از عبد سؤال میکند و میگوید «يقول عند قول العبد اهدنا الصراط:» خدایا را به راه هدایت بفرما، خدا یعنی درگاه الهی در جواب میگوید: «أيّ صراط تعنى؟» کدام راه را تو قصد کردی که میگویی «اهدنا الصراط»؟ چون صراطها فراواناند «فالصراطات كثيرة و كلّها لي» همه این صراطها از آن من هستند «لما تقرّر و اشتهر» به جهت اینکه این معنا تقریر شده و مشهور است که «انّ الطرق إلى اللّه بعدد أنفاس الخلائق» هر انسانی هر موجودی در نظام هستی به اندازه خود یک ارتباطی با پروردگار عالم دارد به عدد انفاس خلائق راهها و سبلی وجود دارد که نهایتاً همه به خدای عالم برمیگردد. شما از کدام صراط از من طلب میکنید؟ «فيقول لسان العبوديّة:» زبان بندگی اینگونه عرض میکند «أريد منها المستقيم» از بین همه صراطها آن صراط مستقیم را ما طلب میکنیم.
در مقابل لسان ربوبیت و درگاه الهی میگوید همه راهها که به من منتهی میشود مستقیم است «فيقول لسان الربوبيّة: كلّها مستقيمة من حيث اتّجه إليّ غايتها كلّها» همه این راهها چون غایتشان به من و به سوی من هست مستقیم است البته راههای انحرافی اصلاً راه نیستند همانطوری که فرمودند «ماذا بعد الحق الا الضلال» غیر از راه حقی که به خدا منتهی میشود بقیه هر چه که هست گمراهی و ضلالت است لذا خدای عالم اینگونه میفرماید براساس آنچه که در لسان برخی از عرفان آمده که همه صراطهایی که به من منتهی میشود مستقیم هستند «کلها مستقیمة من حیث اتّجه إلیّ غایتها» آن صراطها «کلّها و إليّ مصير من يمشى عليها جميعا» کسی که بر صراط حرکت میکند همه و همه به سوی من منتهی میشود «فأيّ استقامة تقصد في سؤلك يا عبدي؟» ای بنده من، تو که صراط مستقیم را طلب میکنی کدام نوع از صراط مستقیم را طلب میکنی و خواستاری؟ «فأیّ استقامة تقصد فی سؤلک یا عبدی؟».
در جواب لسان عبودیت میگوید: «فيقول لسان العبوديّة: أريد من بين الجميع صراط الذين أنعمت عليهم» درست است که همه صراطهایی که به شما ختم میشود صراط مستقیم است و شما همانطوری که مبدأ المبادی هستید غایة الغایات هستید اما من به آن صراطی دل بستهام که شما به سالکان آن صراط نعمت عطا فرمودهاید. «فیقول لسان العبوديّة: أريد من بين الجميع صراط الذين أنعمت عليهم».
در اینجا لسان ربوبیت اینگونه میپرسد: «فيقول لسان الربوبية: و من الذي لم أنعم عليه؟» همه کسانی که صراط هستند مورد إنعام و اکرام من هستند چه کسی هست که در صراط مستقیم باشد و مورد نعمت من نباشد و من به او نعمت نداده باشم؟ «و هل في الوجود شيء لم تسعه رحمتي و لم تشمله نعمتي؟» آیا در عالم هستی چیزی وجود دارد که رحمت من شامل حال او نباشد؟ و نعمت من او را فرا نگرفته باشد؟ هر چیزی که در نظام هستی است و بر صراط مستقیم است مشمول رحمت من و در وسعت نعمت من قرار میگیرد.
در مقابل لسان عبودیت طلبی دیگر دارد میگوید: «فيقول لسان العبوديّة: إنّ رحمتك واسعة و نعمك سابغة شاملة» گرچه همه رحمت شما واسع است «و رحمتی وسعت کل شیء» و همه نعمتهای شما فراوان و سرازیر و شامل همه موجودات است «لكنّي لست أبغي إلّا صراط الذين أنعمت عليهم النعم الظاهرة و الباطنة الصافية من كدر الغضب و محنته و شائبة الضلال و نكبته» بله همه آنچه را که در صراط مستقیم است مشمول نعمت تو و در وسعت هدایت و رحمت تو هست اما در بین همه اینها آن نوع از رحمت و آن نوع از هدایتی که از همه کدورات و غبارها پاک و صافی است و هیچ خلل و شائبهای در آن وجود ندارد من به آن صراط دل بستهام «لكنّي لست أبغي إلّا صراط الذين أنعمت عليهم» البته «النعم الظاهرة و الباطنة» به آنهایی که هم نعمتهای ظاهری عطا فرمودی و هم نعمتهای باطنی. همانطوری که خدای عالم در قرآن این معنا را دارد که «اصبغ علیهم نعمه ظاهرة و باطنة» که نعمتهای ظاهری و باطنی حق سبحانه و تعالی سرشار است و همه را در حقیقت در بر گرفته است البته آن نعمتی که هم ظاهری است و هم باطنی است اما از کدورت غضب و محنت و سختی و شائبه ضلال و نکبت ضلال در امان است. به هر حال هر چه که این صراط به حق نزدیکتر و به عنایت الهی قریبتر باشد طبعاً از شائبه و از خلل و کدورت مصونتر و محفوظتر است.
انسان بنده خاص خدا آنچه را که طلب میکند گرچه نعمت و هدایت است اما آن نعمت و هدایت بیشائبه که هیچ گونه کدورت و تیرگی برای او نباشد و او کاملاً بتواند از مواهبش بهره ببرد آن را دنبال میکند «لکنّی لست أبغی» من هیچ صراطی را نمیخواهم «إلّا صراط الذین نعمت علیهم» مگر راه آن کسانی که که تو به اینها نعمت دادی. اما چه نوع نعمتی؟ «النعم الظاهرة و الباطنة» این به لحاظ شمول نعمت و این هم به لحاظ کیفیت که فرمود: «الصافية من كدر الغضب و محنته و شائبة الضلال و نكبته» آنچه که باعث نکبت و کثافت و جرمانیت و کدورت و ضلال است از آنها پاک و مبرّا باشد. «فإنّ السلامة من قوارع الغضب لا تقنعني إذا لم تكن النعم المسدّلة إليّ مطرزة بعلم الهداية المخلصة من محنة الحيرة و الضلالة و بيداء التيه و ورطات الشبهة و الشك و التمويه» معمولاً آنچه را که از درگاه الهی صادر میشود خالص است و از همه این شوائب مصون و منزه است اما هر چه که این مسیر و این راه از حق سبحانه و تعالی دورتر باشد شائبه کدروت و غبار و نظائر آن بیشتر است. انسان سالک و بندهای که به حق متوجه است، میداند که آن هدایت بیشائبه حق سبحانه و تعالی به قرب حق متصف است و هر چه که قریبتر باشد از کدورت و شوائب غلظتآفرین و محنتآفرین و شائبهدار مصون و منزه است.
«فإنّ السلامة من قوارع الغضب» آنهایی که پردههای غضب را برای انسان میآورد این «لا تقنعني إذا لم تكن النعم المسدّلة إليّ مطرزة بعلم الهداية المخلصة من محنة الحيرة» آن هدایت مخلَصی که خالص شده و پاک شده است و برای انسان فراهم شده است این به اصطلاح چنین زمینهای را فراهم میکند که نعمت مسدّله برای انسان فراهم بیاید و از همه محنتها و حیرتها و ضلالتها و سرگردانیها و شبهات و نظایر آن مصون و محفوظ باشد. انسانی که از خدای عالم صراط مستقیم را میطلبد باید توجه داشته باشد این صراط مستقیم هر چه به حق نزدیکتر باشد از این محن و از این شک و شبهه و از این تمویه و تیه و ضلالت و حیرت و محنت مصونتر است و هر چه که دورتر از این صراط و دورتر از این قرب حق باشد به این مسائل متصف است دور بودن از رحمت حق باعث میشود که آن خلوصی و آن پاکی و طهارت نصیب نشود. انسانی که از خدای عالم صراط مستقیم میطلبد آن صراطی را میخواهد که «أنعمت علیهم» و آن صراط مورد غضب نباشد مورد ضلالت و گمراهی نباشد «غیر المغضوب» باشد و «غیر الضالین» باشد این صراط را طلب کردن نیازمند به یک دقتی است که انسان بداند هر چه به حق نزدیکتر است از این شوائب محنت و حیرت و ضلالت و تیه و تمویه و شبهه و شک دورتر است و امر صاف و خالصی نصیب انسان خواهد شد.
«و إلّا فأيّة فائدة في تنعّم ظاهريّ بأنواع النعم مع تألّم باطني بهواجم التلبيسات المانعة من الاطمينان و السكون و رواجم الريب و الظنون» بله نعمتها دو گونهاند یا نعمتهایی هستند که خالی و تهی از هر گونه شبهه و شکی هستند و هیچ گونه کدورت و غباری بر آنها نیست و در عین حال برخی دیگر از نعَم هستند که این نعَم به رغم اینکه نعمت هستند اما به جهت قصورشان و ضعفشان و دوریشان از آن رحمت مطلقه، طبعاً با شوائب همراه هستند میفرمایند: «فأيّة فائدة في تنعّم ظاهريّ بأنواع النعم» چه فایدهای است در آن نعمتهای ظاهری که انواع نعم هست اما «مع تألّم باطني» اینها نعمت ظاهری هستند اما در باطن برای انسان الم و درد را به همراه دارند «بهواجم التلبيسات» که هجوم میآورند و نفس انسانی را مکدر میکنند «بهواجم التلبیسات المانعة من الاطمينان و السكون» انسان باید احساس طمأنینهو آرامش داشته باشد در پیشگاه حق سبحانه و تعالی این زمانی است که این نعمتها منزه از اینگونه شوائب باشند «و إلّا فأيّة فائدة في تنعّم ظاهريّ بأنواع النعم مع تألّم باطني بهواجم التلبيسات» که این تلبیسات و این دو گونه بودنها و تلبیسها و دو روییها «المانعة من الاطمينان» و طمأنینه انسانی «و السكون و رواجم الريب و الظنون» هستند که این شک و ظن رجم میکنند و دور میکنند انسان را از محط هدایت الهی و از موطن نعمت پروردگاری.
بنابراین باید به آن نعمتهایی پناه برد به آن هدایایی و عطایایی و مواهبی پناه برد که از این گونه آسیبها و مصائب در امان باشد. اگر انسان اطمینان میخواهد آرامش میخواهد که «ألا بذکر الله تطمئن القلوب» آن ذکر الله آن نعمتی است که با کدورتها و با نواقص و قصور و تقصیر همراه نباشد وگرنه آنها رواجمی را رجمهایی را و سنگهایی را به جان انسانی وارد میآورند رواجم ریب هستند رواجم ظنون هستند که اینها معاذالله که شک و ریب به سراغ انسان بیاید ظن و گمان به سراغ انسان بیاید و انسانها در ضلالت بخواهند باقی بمانند. ما میخواهیم آن نعمتی که با یقین توأم است با ایمان صد درصد همراه است و با شهود و درک حقیقی حقائق همراه است آن نعمت به ما برسد.
«هذا في الوقت الحاضر، فدع ما تتوقّعه من اليوم الاخر» این مطلب در حقیقت برای عالم دنیا و عالم طبیعت آماده است. آنچه را که تو انتظار داری از روز قیامت، آن یک چیز دیگری است انسان وقتی نماز میخواند این میگوید «اهدنا الصراط المستقیم» حقیقت صراط المستقیم را باید در قیامت مشاهده کند که چگونه است. «فدع ما توقعه من الیوم الآخر فتذكر عند هذا قوله صلّى اللّه عليه و آله و سلم» رسول گرامی(صلوات الله و سلامه علیه) یک حکایتی از ربّش دارد که این میتواند برای مصلّی و کسی که به نماز ایستاده است بسیار گوارا و هنیئ باشد.
رسول گرامی اسلامی میفرماید خدای من فرمود: «حكاية عن ربّه: إنّه قال: قسمت الصلوة بيني و بين عبدي نصفين» این سوره مبارکه «حمد» را بین خودم و بین بندهام به مساوی تقسیم کردهام. «فإذا قال العبد:» اگر بنده بگوید: «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» در اینجا خدای عالم متذکر این معنا میشود که بنده به خدا توجه کرده و خدا را بزرگ و عظیم یاد کرده است. «يقول اللّه: ذكرني عبدي» این ذکرنی یعنی عبد غافل نیست متذکر است متوجه است مرا بخاطر آورده و با بخاطر آوردن من گفته است «بسم الله الرحمن الرحیم» این بسم الله یعنی که انسان در حال غفلت و در حال نسیان نیست. بلکه در حال آگاهی و هشیاری است و خدای خود را صدا میزند «بسم الله الرحمن الرحیم» و این خدای عالم را به این نکته متوجه میکند یعنی این توجه را خدای عالم از بنده میبیند که به یاد او هست «و إذا قال:» وقتی بنده گفت: «الحمد للّه رب العالمين»، خدای عالم حمد و ستایش او را بزرگ میداند و میفرماید: بنده من متوجه من بوده و عظمت و بزرگی مرا خوانده و مرا ستایش کرده است. «يقول اللّه: حمدني عبدي. و إذا قال: الرّحمن الرّحيم»، وقتی بنده بعد از حمد خدا، خدا را به اوصاف کریمهاش و اوصاف جمالیهاش ستود و گفت «الرحمن الرحیم» خدای عالم در مقابل میفرماید: «يقول اللّه: عظّمني عبدي» او مرا تعظیم کرد مرا بزرگ شمرد هم ستایش کرد و ثنا گفت و گفت: «الحمد لله رب العالمین» هم تعظیم و تکبیر داشت و گفت: «الرحمن الرحیم» و وقتی که گفت: «و إذا قال: مالك يوم الدّين» در اینجا خدای عالم میفرماید بنده من ضمن اینکه متذکر به حال من بود و مرا حمد کرد و مرا تعظیم کرد تمجید و تعظیم و تکریم مضاعفی داشت که گفت: «مالک یوم الدین» «يقول اللّه: مجّدني عبدي».
«و في رواية» در یک روایت دیگری از رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود که «فوّض إليّ عبدي» آنجایی که بندهاش امور را به خدای عالم میسپارد و در حقیقت میگوید «أفوض امری الله ان الله بصیر بالعباد» در حقیقت با گفتن «الرحمن الرحیم مالک یوم الدین» در حقیقت امر را به خدا واگذار کرده و میخواهد خدای عالم به رحمت خودش بر او قضاوت و داوری کند. «و إذا قال:» وقتی بنده بگوید «إيّاك نعبد و ايّاك نستعين»، اینجا خدای عالم میفرماید: «يقول اللّه: هذا بيني و بين عبدي» این حد واسط و فاصل بین من و بنده من است که به یاد من بوده و از من استعانت جسته و فقط و فقط مرا عبادت کرده است. «یقول اله: هذا بینی و بین عبدی».
اما از اینجا بنده میخواهد سخنی را برای خود بخواهد «و إذا قال: اهدنا الصراط المستقيم»، وقتی مراحل اولیه که تذکر به حال حق بود و بعد تحمید و حمد و ثنا بود و بعد تعظیم بود و بعد تمجید بود از این به بعد وقتی بنده چیزی را بخواهد «إذا قال: إهدنا الصراط المستقیم، يقول اللّه:» خدای عالم میفرماید: «هذا العبدي و لعبدي ما سال» اگر بنده من ازمن هدایت طلبید حتماً به او عطا خواهم کرد و این سؤال بنده من و کسی است که در پیشگاه من خاضع است. «هذا العبدی و لعبدی ما سال» هر چه که بندهام خواست من مرحمت میکنم. «فاعرف كيف تسأل» اینجاست که پیامبر میفرماید این رابطه در نماز مخصوصاً سوره مبارکه «حمد» بین عبد و خدا و ربّش برقرار است انسان باید توجه کند که وقتی میگوید: «إهدنا الصراط المستقیم» چه بخواهد و چگونه بخواهد و چه نوع صراط مستقیمی را طلب کند؟ آن صراط مستقیمی که منزه است از هر حیرت و ضلالتی از هر تیه و تنبیهی، از هر شک و شبههای که خالص از ناحیه حق باشد و هیچ نوع کدورتی برای او نباشد مثل نعمتهای ظاهره نباشند که الم باطنی را برای انسان بخواهند بیاورند. «فاعرف» ای بنده من بشناس «کیف تسأل» چگونه سؤال میکنی. یا سخن پیامبر است که میفرماید: ای انسان، بدان که در پیشگاه خدا هستی و خدا دارد با تو معامله میکند و این گفتگو است نه فقط یک طرفه گفتن است. بلکه سؤال بنده است و جواب رب است. «فاعرف کیف تسأل تنل من فضل اللّه ما تؤمل» آنچه که از فضل خدا تو آرزو داری اکنون خدای عالم در مقام اجابت و اعطاست و انسان میتواند آن بهترین نعمت که نعمت هدایت است و از بدترین نقمت که نقمت ضلالت است نجات پیدا بکند و این در هنگام صلات و نماز امکان دارد و میسر است.
امیدواریم که إنشاءالله این نعمتهای والا برای همه ما باشد.