1401/10/08
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: تفسیر/ملاصدرا/
جلسه شصت و سوم از تفسیر سوره «فاتحه» کتاب شریف تفسیر قرآن کریم جناب صدر المتألهین صفحه 458 «مكاشفة إيجاد الأشياء إمّا على سبيل التكوين كخلق الأبدان و ما في حكمها بحسب النشأة الاولى، و إما على سبيل الإبداع كإنشاء الأرواح و ما في حكمها بحسب النشأة الثانية» ما طبق آنچه که در این کتاب شریف آمده است در مقام شرح و توضیح راجع به سوره مبارکه «فاتحة الکتاب» به قول شریف مالک یوم الدین رسیدیم نکاتی که جناب صدر المتألهین ابتدائاً در باب لفظ و لغت مالک یوم الدین مطرح شد را بیان فرمودند و توضیحاتی که در این رابطه بیان داشتند.
اما مکاشفهای را در اینجا دارند مطرح میکنند که کشف یک واقعیتی است و آن واقعیت در خلال دو قول شریف رب العالمین و مالک یوم الدین دارد تبیین میشود. چطور این دو کنار هم قرار گرفتند و امتیازات هر یک نسبت به دیگری چیست؟ رب العالمین ناظر به چیست و مالک یوم الدین ناظر به کدام است؟ و چگونه باید بین این دو امتیاز قائل شد؟
آنطوری که اظهارات جناب صدر المتألهین در این مکاشفه است این است که رب العالمین ناظر به حوزه حرکت و انقلاب و تطور و تدرّج است و این مربوط به نشأ أولی و عالم ابدان است که جای حرکت و تحول در آن است و کلمه مالک یوم الدین ناظر به نشأه ثانیه است که عالم ارواح است و جنبههای ملکوتی و غیبی دارد و حالت تدرج و حرکت در آن نیست بلکه حالت ثبات و استقرار دارد و لذا حدیث شریف «الیوم یوم العلم» یا «الدنیا دار العمل و الآخرة دار الجزاء» از این حدیث شریف هم استفاده فرمودند و این تفاوت را دارند بیان میکنند.
بنابراین این دو قول شریف رب العالمین و مالک یوم الدین این تفاوتها را دارند که رب العالمین ناظر به نشأه أولی و عالم طبیعت و ابدان است که دارای حرکت و تحول و تطور و عمل است اما در باب مالک یوم الدین بحث ثبات و استقرار است و از تدرج و حرکت خبری نیست و لذا پایان حرکتها و تغییرات و عمل انسانی همان جزاء و دین است که به عنوان مالک یوم الدین هم شناخته میشود.
این مکاشفه را ایشان با این بیان تبیین میکنند امیدواریم که توضیحاتی که بعداً در خلال متن بیان میشود فضا را روشنتر بکند و إنشاءالله ابهامی نماند «مکاشفة إيجاد الأشياء إمّا على سبيل التكوين كخلق الأبدان و ما في حكمها بحسب النشأة الاولى و إما على سبيل الإبداع كإنشاء الأرواح و ما في حكمها بحسب النشأة الثانية» خدای عالم دو نحوه ایجاد دارد یک نحوه ایجادش بر مبنای حرکت و تطورات و تحولات مادی است که غیر از اراده حق سبحانه و تعالی در مقام فاعلیت به امر قابلی هم نیاز است به ماده و صورت هم نیاز است تا امری شکل پیدا بکند و صورتبندی بشود. در عالم طبیعت که نشأه أولی است مسئله همینطور است یعنی گرچه اراده حق سبحانه و تعالی به عنوان مبدأ فاعلی نقشآفرین است اما زمینههای تحقق هم نیازمند است که به علت قابلی برمیگردد و علتهای إعدادی و مادی و صوری همه در این مسیر میتوانند نقشآفرین باشند.
لذا اینها را از باب تکوین یاد میکنند که کونیت بخشیدن و تحقق بخشیدن است کما اینکه در نوع دوم از ایجاد و انشاء فقط به اراده فاعلی و مبدأ فاعلی وابسته است و نیازی به علتهای إعدادی و مادی و صوری نیست و لذا در آن رابطه ایجاد به معنای تکوین نیست بلکه ایجاد به معنای إبداع است در نشأه آخرت ابداع صورت میپذیرد گرچه در نشأه أولی تکوین تحقق پیدا میکند. تکوین ناظر به حیثیتهای بدنی است که جسمیت و مادیت را به همراه دارد و ابداع ناظر به حیثیتهای روحانی است که از ماده و علتهای مادی و قابلی خبری نیست.
«إيجاد الأشياء إمّا على سبيل التكوين كخلق الأبدان و ما في حكمها بحسب النشأة الاولى» ناظر به نشأه أولی است که ناظر به عالم طبیعت است و با چنین ویژگیهایی که بیان شد همراه است «و إما على سبيل الإبداع» که در مقابل تکوین است «كإنشاء الأرواح و ما في حكمها» ارواح است که عقول در این صورت هستند «بحسب النشأة الثانية» که نشأه ثانیه نشأهای است که از حیثیت مادی خبری نیست صرفاً به اراده حق سبحانه و تعالی حقائق وابسته هستند و اینکه خدای عالم فرمود «ألا له الخلق و الامر» منظور از خلق، عالمی است که با مقدمات مادی و طبیعی همراه است و عالم امر این است که «إنما أمره إذا شیئا أن یقول له کن فیکون» که دیگر برای تحققش نیازمند به تطورات و حرکت و زمان و عمل و نظایر آن نیست.
فرمودند که «و اللّه تعالى خالق الخلق و الأمر جميعا، مالك الملك و الملكوت» که خدا هر دو نشأه را که نشأه ملک است و عالم طبیعت نشأه أولی و عالم ملکوت نشأه ثانیه است که خدای عالم هر دو نشأه را مالک است «ملك الدنيا و الآخرة» این تعابیر مختلفی که در قرآن کریم هم آمده که نشأه أولی و نشأه آخرت یا دنیا و آخرت و امثال ذلک اینها به یک معنا تفسیر میشود.
این کلیت کار و قانون و سنت الهی است که ایجادش به دو نحوه است یا نحوه تکوین است یا نحوه ابداع است. «فلما أشار إليهما بذكر صفتي الرحمانية و الرحيمية بعد الدلالة على اختصاص الحمد به و انّه به حقيق لاستجماعه جميع الصفات الكمالية، بيّن كيفيّة الخلق في الدنيا بقوله: ربّ العالمين لما مرّت الإشارة إليه» وارد امتیاز بین این دو قول رب العالمین و مالک یوم الدین میشوند.
میفرمایند که بعد از اینکه خدای عالم جایگاه استحقاق حمد را بیان داشت و اینکه حق سبحانه و تعالی حقیق است جدیر است و شایسته است به اینکه نسبت به او حمد و ثنا و ستایش تحقق پیدا بکند این دو امر را ذکر فرمودند که یکی ناظر به نشأه أولی است که رب العالمین است حضور ربوبیت حضرت حق که با تطورات و تکامل و امثال ذلک همراه است و دیگری هم در ارتباط با مالک یوم الدین است که ناظر به روز جزا و عالم ثبات و استقرار است.
میفرماید که «فلما أشار إليهما» خدای عالم به این دو نشأه اشاره کرده است «بذكر صفتي الرحمانية و الرحيمية» که این دو ناظر به این دو نشأه هستند «بعد الدلالة على اختصاص الحمد به» بعد از اینکه فرمود «الحمد لله رب العالمین» که اختصاص حمد به اوست این حمد اختصاص به ذات الهی دارد که آن لله، قبلاً هم فرمودند «الحمد لله» این لام یا لام اختصاص است که معنای اختصاص را هم ذکر فرمودند و این حمد اختصاص به ذات الهی دارد زیرا هر کمالی هر خیری هر هستی که باشد اولاً و بالذات از ناحیه حق و ثانیاً و بالعرض از طریق مظاهر به اشیاء میرسد. «فلما أشار إليهما بذكر صفتي الرحمانية و الرحيمية» که از صفت رحمن و رحیم هم میشود این دو نشأه را یافت که چگونه هستند، «بعد الدلالة على اختصاص الحمد به» که فرمود «الحمد لله» که اختصاص حمد به ذات است «و انّه به حقيق» و اینکه حق سبحانه و تعالی نسبت به حمد حقیق و جدیر و شایسته است چراکه «لاستجماعه جميع الصفات الكمالية» یعنی خدای عالم همه این اوصاف به صورت خاص دارد و او شایسته حمد است به جهت استجماع جمیع صفات کمالیه بعد از اینکه موارد فرمود: «بيّن كيفيّة الخلق في الدنيا بقوله: ... و بیّن کیفیّة إنشاء النشأة الاخری بقوله» که حقیقت این دو تا کیفیت خلق و امر را دارند بیان میکنند.
کیفیت خلق را با رب العالمین و کیفیت امر را هم با مالک یوم الدین دارند بیان میکنند «بیّن کیفیّة الخلق فی الدنیا بقوله: ربّ العالمين لما مرّت الإشارة إليه من أنّ هذا العالم الدنيوي وجوده إنّما يكون على سبيل التدرّج و الحدوث شيئا فشيئا» که این ناظر به نشأه أولی است و عالم دنیوی است که ویژگیهای عالم دنیوی تدرج است حدوث است شیئا فشیئا است و تطور و استکمال و نظایر آن است که کلمه رب العالمین این جهات را و امتیازات را دارد اشاره میکند و نظر دارد.
«و بيّن كيفيّة إنشاء النشأة الاخرى بقوله: مالك يوم الدّين» پس مالک یوم الدین ناظر به نشأه ثانیه است که عالم ارواح است عالم ثبات و استقرار است و رب العالمین ناظر به نشأه أولی است که دار حرکت است و دار دنیاست. «و بيّن كيفيّة إنشاء النشأة الاخرى بقوله: مالك يوم الدّين إذ الملك الحقّ من له ذات كلّ شيء و لا يغيب عنه شيء أصلا» ملک حق آنکه حقیقتاً مالک است و هر چه هست به ید قدرت و ملکیت و مالکیت اوست هیچ چیزی از ذات او در خفا و پنهان و غیب نیست بلکه همه چیز از جایگاه آن وجود اعلی و اتم و اکمل صادر میشود «إذ الملك الحقّ من له ذات كلّ شيء و لا يغيب عنه شيء أصلا» حقیقت هر شیئی به دست حق تعالی است و هیچ چیزی از محدوده اراده حق بیرون نیست.
بنابراین «فيكون وجود الأشياء عنه و له دفعة من غير تراخ» همه حقائق در نزد او حاضر است «من غیر تراخ» نه اینکه مثلاً چیزی را خدای عالم اراده کند و برای تحققش یا حضورش نیازمند به زمان و تراخی باشد. «فیکون وجود الأشیاء عنه و له» یعنی هم او مبدأ فاعلی است و هم مبدأ غایی است که همه اشیاء از اویند و به سوی اویند و هر وقت هم اشیاء را بخواهد اشیاء در نزد او حاضرند «من غیر تراخ و هذا معنى الإبداع و الأول معنى التكوين» اینکه در ارتباط با مالک یوم الدین گفته شده است ناظر به ابداع و عالم ارواح است کما اینکه کلمه رب العالمین ناظر به خلق و عالم دنیاست.
اما استفاده از این الفاظ چطور یکی شده رب العالمین و دیگری شده مالک یوم الدین؟ واژه دین چه معنایی را به همراه دارد که چنین فهمی را و مکاشفهای دارد صورت میگیرد؟ کلمه دین همان معنای جزاء است یعنی همان اجرتی است که مترتب بر عمل است عمل در دنیا بوده است و اجرت در یوم الآخرة دارد شکل میگیرد و اگر یوم الآخرة را یوم الدین یاد کردهاند برای اینکه اجرت و پاداش و مزد و کیفر همه اشیاء مترتب بر اعمالی است که در نشأه أولی شکل میگیرد «و إنّما سمّي يوم الآخرة يوم الدين» چرا روز آخرت را روز دین میدانند؟ «لأنّ فيه وصول الأشياء إلى غاياتها الذاتيّة و ثمراتها التي هي بمنزلة الجزاء و الاجرة على الأعمال» میفرمایند که برای اینکه در روز آخرت همه اشیاء به غایاتشان واصل میشوند این یوم الدین اختصاصی به عالم انسانی ندارد بلکه همه اشیاء آن کلمه «إنا الیه راجعون»، «إنا الیه منقلبون»، «إنا إلیه انیب» و نظایر آن که در قرآن مکرر با الفاظ و عبارات مختلف آمده است را به همراه دارد و معنا را دارد متضمن میشود که روز آخرت چنین ویژگیای دارد. «و إنّما سمّي يوم الآخرة يوم الدين لأنّ فيه وصول الأشياء إلى غاياتها الذاتيّة و ثمراتها التي هي بمنزلة الجزاء و الاجرة على الأعمال» بسیار نکته دقیقی است که اجرت عمل به خود عالم وابسته است اینجور نیست که اجرت از بیرون بخواهد بیاید بلکه خود عمل به گونهای است که در نهایت به این اجرت و به این ثواب و اجر و یا کیفر منتهی خواهد شد.
«لأنّ فيه وصول الأشياء إلى غاياتها الذاتيّة و ثمراتها التي هي بمنزلة الجزاء و الاجرة على الأعمال لقوله تعالى: ﴿الْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ﴾[1] » هر نفسی آنچه را که کسب کرده است محصول عمل خود را در ملاحظه میکند «بار اگر خار است خود کشتهای وگرن پرنیان است خود رشتهای» که این پرنیان بودن یا خار بودن امری بیرون از وجود انسانی نیست بلکه محصول تلاش و کوششی است که انسان در نشأه دنیا انجام داده است «لأنّ فيه وصول الأشياء إلى غاياتها الذاتيّة» که این کلمه ذاتیه خیلی معنا دارد جهت اینکه نتیجه فرع بر عمل است نه یک امر عارضی باشد که از بیرون به انسان کیفر یا پاداش بخواهند بدهند. «لأنّ فيه وصول الأشياء إلى غاياتها الذاتيّة و ثمراتها التي هي بمنزلة الجزاء و الاجرة على الأعمال لقوله تعالى: ﴿الْيَوْمَ تُجْزى كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ﴾ و لهذا قيل: الدنيا دار العمل و الآخرة دار الجزاء» این نکته بسیار مهمی است که جناب صدر المتألهین به عنوان مکاشفه دارد اینجا ذکر میکند که دقت باشد که انسان در نشأه دنیا اگر کاری کرد و تطورات و اعمالی داشت در نشأه آخرت همان را درو خواهد کرد و به این کلام و بیان ارزشمند رسول گرامی که فرمود «الدنیا مزرعة الآخرة، یوم الحصاد» انسان چیزی را درو میکند که «یوم الزرع» آن را کاشته است و بیرون از همین زرع چیزی محصول نخواهد بود.
«الدنیا دار العمل و الآخرة دار الجزاء» «كما في قوله» که شاهد دیگر قرآنی این است که «﴿هُنالِكَ تَبْلُوا كُلُّ نَفْسٍ ما أَسْلَفَتْ وَ رُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِ﴾[2] » یعنی در روز قیامت همه آنچه را که انسانها یا هر نفسی «ما اسلفت» آنچه که در گذشته انجام داده شده آشکار میشود و ظاهر میگردد و همه نفوس به آن مولاهم که در حقیقت مرجع است و همه موجودات به او رجوع میکنند «الی راجعون، الیه انیب، الیه تقلبون، الیه المصیر» و نظایر آن که همه و همه به آن مولای خودشان که آن مولا سرپرست همه موجودات هستی است به آن مراجعه میکنند.
«لأنّ الاولى عالم الحركات و الانقلاب في الأطوار و الاخرى هي الموطن و المأوى و هي دار القرار و منزل الأبرار و الأشرار» این هم ناظر به این دو نشأه است که نشأه أولی عالمی است که عالم تحولات است و تحرکات است و انقلابها در اطوار که ویژگیها و امتیازات عالم دنیاست که عالم دنیا عمل است و حرکت است و تطورات است و نظایر آن. اما برخلاف آن در نشأه آخرت آنچه که حاصل میشود عبارت است از ثبات و استقرار. لذا نشأه آخرت را نشأه وطن و مأوا تفسیر میکنند دار القرار و منزل الأبرار و الأشرار که اینها وقتی به روز جزاء رسیدند یوم الجزاء تحقق پیدا کرد همه موجودات به عالم ثبات میرسند و هر کسی هم محصول کار خود را در کنار خود شاهد است «لأن الاولى عالم الحركات و الانقلاب في الأطوار و الاخرى هي الموطن و المأوى و هي دار القرار و منزل الأبرار و الأشرار».
جناب صدر المتألهین به برخی از تفاسیر و از جمله مفسران اهل سنت هم یک رجوعی دارند که آنها هم در این رابطه همراهی دارند و این معنا را دارند بیان میکنند که کلمه جزاء و یوم الدین در حقیقت به ثبات و استقرار نظر دارد و آنها هم این معنا را تأیید میکنند «و لهذا قال أبو علي الجبائي: أراد بيوم الدين يوم الجزاء على الدين» اگر خدای عالم فرموده است که مالک یوم الدین، مراد در حقیقت کیفر و پاداشی است که در آن روز عطا میشود و روز جزا روزی است که حق سبحانه و تعالی پاداش انسانی که عمری در دنیا زیسته است را عطا میفرماید «أراد بیوم الدین یوم الجزاء علی الدین و جناب محمد بن کعب هم که از دیگر مفسرات آیات الهی است ایشان هم همین معنا را به گونهای تأیید میکنند که مراد از مالک یوم الدین «و قال محمّد ابن كعب: أراد يوم لا ينفع إلّا الدين» که آن پاداش و کیفر مترتب بر دین و اعتقاد و باورهای انسانی شکل میگیرد ولی به هر حال این ثبات و استقرار برای انسانی که در این نشأه هست ظاهر و آشکار میشود.
این مکاشفهای است که جناب صدر المتألهین ذیل مسئله مالک یوم الدین داشتند گرچه این باب همچنان باز است و راجع به کلمه مالک یوم الدین مطالبی است که إنشاءالله در جلسه بعد ملاحظه خواهید فرمود.